بایگانی دسته: گوناگون

تولّد هایم، یک و شانزده سالگی!

چند روزی است که «دو برنامه‌نویس» یک سالگی‌اش را پشت سر می‌گذارد… سالی که برای «دو برنامه‌نویس» و این سه «برنامه‌نویس» سالی مهم بود، پر از فراز و نشیب…

همه چیز از شبی که فردایش من و احمدعلی آزمون داشتیم شروع شد، همان شب دامین «دو برنامه‌نویس» هم ثبت شد… شادی‌ها، پیچاندن‌ها، کپی‌کاری‌ها، پست‌های خوب و …

اما… دو روز پیش، یکی از این سه «برنامه‌نویس» هم شانزده‌سالگی‌اش را تمام کرد و به خاطرات سپرد… آری، «دو برنامه‌نویس» درست چند روز پیش از جشن تولد سال گذشته‌ی من متولّد شد…

دوست دارم در این نوشته، نمای کلّی سال گذشته‌ی خودم و «دو برنامه‌نویس» را کمی شرح دهم.

ابتدا در مورد وبلاگ:

«دو برنامه‌نویس» در ۱۷ آبان ماه سال ۱۳۹۰ شروع به کار کرد… (+) من و احمدعلی فعالیتمان را در وبلاگ شروع کردیم… البته کمی بعد محمد هم به ما پیوست. با نزدیک شدن به آزمون‌های ترم نخست، فعالیت ما در وبلاگ کمتر شد. پس از آن، به فعالیت در وبلاگ ادامه دادیم. تعداد بازدید‌های روزانه و نمودار صعوی آن، مایه‌ی دلگرمی ما بود… چه خوشحالی‌ها که با این نمودار‌ها نمی‌کردیم! تابستان که شد، کار خود را به طور جدی‌تری ادامه دادیم، کم‌کم اعتیاد مراجعه به گوگل آنالیتیکز برطرف شد. نوشتن‌ها ادامه داشت و نمودار هم همچنان صعود می‌کرد.

گاهی بر اثر اتفاق خاصی، تعداد بازدید‌هایمان در یک روز خاص بیش از حد معمول می‌شد، در آن مواقع، احتمالاً مثل هر وب‌نویس تازه‌کار دیگری، به شدت ذوق می‌کردیم…

(برای مشاهده‌ی عکس در ابعاد بزرگتر، روی آن کلیک کنید)

همانطور که در نمودار بالا می‌بینید، از حدود شهریور ماه بود که بازدید‌های سایت کمی افت کرد. دلیل‌های متفاوتی داشت، یکی‌اش آزینیوم بود که جدی‌تر رویش کار می‌کردم، و مورد دیگر درگیر شدن با افکار مختلف بود. در مورد این افکار، بیشتر توضیح خواهم داد.

بعد به مهرماه رسیدیم، از آنجایی که دو سال دیگر کنکور دارم، تصمیم گرفتم که بیشتر درس بخوانم؛ فعالیت در وبلاگ با شک و تردید مواجه شده بود، به هر حال تصمیم به ادامه‌ی وبلاگ گرفتم، نتیجه‌ی نسبتاً مطلوب در نخستین آزمون آزمایشی مدرسه‌مان هم، مهر تأییدی بود بر این تصمیم من… از سوی دیگر، احمدعلی در طول این مدت، ۲ یا ۳ بار تصمیم گرفته که از وبلاگ (دست‌کم برای مدتی) کنار بکشد، و بعد از تصمیمش منصرف شده است…

محمد هم که به شدت درگیر المپیادش است و نرخ ارسال پست‌هایش در بهترین حالت یک پست در ماه است.

به هر حال، «دو برنامه‌نویس» در حال حاضر ۷۵ خواننده‌ی فید و هفته‌ای نزدیک به ۲۵۰ خواننده از طریق سایت دارد که در طول یک هفته، ۴۷۲ صفحه را بارگذاری می‌کنند. میانگین زمان حضور کاربران در سایت هم نزدیک به دو دقیقه است. راستش نمی‌دانم این آمار برای یک سال خوب است یا بد، به هر حال امیدوارم خوب باشد!

و حالا در مورد خودم:

از اوایل سال تحصیلی گذشته، به همراه احمدعلی روی پروژه‌ی خامه‌عسل (پروژه‌ای که به نتیجه نرسید، ولی شاید در آینده برسد…) کار می‌کردم. پروژه و وبلاگ دغدغه‌های من بودند و زندگی می‌گذشت (همه چی آرومه!) بعد از عید، تقریبا خامه‌عسل به کناری نهاده شد… در اواسط خرداد ماه، یعنی زمان آزمون‌های ترم دوم، جرقه‌های ایده‌ای به ذهن من و احمدعلی خطور کرد، اما پس از صحبت با دکتر مجیدی، ایده تغییر‌های بسیاری کرد و ایده‌ی آزینیوم متولّد شد.

اما بزرگترین اتفاق در یک‌سال گذشته، تغییر نگرش من به جهان بود. نمی‌دانم چرا، ولی از تابستان امسال، به موضوعاتی که نمی‌دانم نامش فلسفی است یا چیز دیگر، بیشتر فکر می‌کردم. حس می‌کردم نسبت به گذشته دغدغه‌های مهم‌تری پیدا کرده‌ام. شروعش هم با تماشای فیلم Hugo و پیامد‌هایش بود… این افکار گاهی تبدیل به فکر‌هایی می‌شد که به جای فایده، بیشتر ضرر داشت. به کمک « علی ابیانه » و « رضا رجبلی »، وجهه‌ی منفی این افکار تا اندازه‌ی خوبی زدوده شد تا دست کم از زندگی باز نمانم.

مورد خوب بعدی که به تازگی اتفاق افتاده است، این است که درس حسابان کلاس ما را « آقای یاران رزمی » تدریس می‌کنند. سخن‌های ایشان، که شاید برخی از آن‌ها را در دل‌نوشته‌های اخیر من و احمدعلی به عنوان نقل‌قول‌هایی دیده باشید، به جهت دادن به افکار آشفته‌ی درون ذهن، و البته تعییر مسیر زندگی، کمک شایانی می‌کند…

بیست و چهارم آبان ماه هم روز تولّد من بود که البته چندان رضایت بخش نبود!‌ (فکر کنید تنها کسانی که بدون این‌که بهشان بگویید امروز تولدتان است، تولدتان را تبریک بگویند، این‌ها باشند: پدربزرگ و مادربزرگ، بانک پاسارگاد «…»، گوگل «!»، و البته یکی از دوستانم «آن هم از طریق شبکه‌ی اجتماعی!»)

خلاصه‌ای از سرگذشت من و «دو برنامه‌نویس» را خواندید، امیدوارم شما هم سال خوبی را سپری کرده باشید و امیدوارم که سال آینده‌ی بهتری را سپری کنید! همچنین اگر در این لحظه چیزی به ذهنتان خطور کرد، خوشحال می‌شوم آن را به عنوان یک دیدگاه با من به اشتراک بگذارید!

سفر فضایی، سریع‌تر از نور!

بنابر نظریه نسبیت اینیشتین، بیشینه‌ی سرعت در جهان، سرعت نور است. یعنی هیچ چیزی در جهان نمی‌تواند با سرعتی بیش از نور حرکت کند.

اما دانشمندان همیشه دوست دارند دانسته‌های فعلی را به چالش بکشند! به تازگی، دو تن از دانشمندان دانشگاه آدلاید، با بهبود معادلات اینیشتین، به نتایجی رسیده‌اند که بر اساس آن‌ها، حرکت با سرعت فرانور ممکن است امان پذیر باشد…

نسبیت خاص توسط آلبرت اینیشتین در سال ۱۹۰۵ ارائه شده است. این نظریه نشان می‌دهد که چگونه مفاهیمی چون سرعت «نسبی» هستند: یک ناظر متحرک و یک ناظر ثابت، ممکن است اندازه‌ی سرعت جسمی را متفاوت اندازه‌گیری کنند.

همچنین، نسبیت مفهوم اتساع زمان را نشان می‌دهد؛ یعنی هر چه شما سریع‌تر حرکت کنید، زمان کندتر می‌گذرد.

بنابراین، سرنشینان یک سفینه‌ی بسیار پر سرعت ممکن است سفرشان به سیاره‌ای دیگر ۲ هفته طول بکشد، در حالی که برای ناظران در زمین، سفر آنها ۲۰ سال به طول بینجامد…

با این حال، اگر سرعت نسبی دو جسم نزدیک به سرعت نور باشد، نسبیت نمی‌تواند پاسخگو باشد. اکنون، دو دانشمند این نظریه را بسط و توسعه داده تا بتوانند سرعت نامحدود نسبی را پوشش دهند.

جالب توجه است که نه معادلات اصلی اینیشتین و نه نظریه توسعه‌یافته، نمی‌توانند اشیاء عظیم در حال حرکت در سرعت نور را توضیح دهد.

آقای هیل می‌گوید:

حرکت در سرعت نور همچنان تعریف نشده است. تئوری ما برای سرعت‌های بیشتر از نور بسط داده شده است.

در واقع، می‌توان گفت که بر اساس این نظریه، جهان به دو قسمت تقسیم می‌شود: جهانی که همه چیز کندتر از نور حرکت می‌کند، و جهانی که همه چیز سریع‌تر از نور حرکت می‌کند. قوانین فیزیک در این دو عرصه ممکن است به کلی متفاوت باشد…

معادلات تازه می‌گوید، برای نمونه، اگر سفینه‌ای فضایی با سرعت فرانور حرکت کند و همچنان شتاب بگیرد، جرمش را از دست می‌دهد و در سرعت بینهایت، جرمش صفر می‌شود.

آقای هیل می‌گوید که سرعت نور ممکن است یک دیوار قابل عبور باشد. او این را با دیوار صوتی مقایسه می‌کند. قبل از چاک یگر (که در سال ۱۹۴۷ برای نخستین بار با سرعت فراصوت حرکت کرد)، بسیاری از کارشناسان در امکان‌پذیر بودن چنین حرکتی تردید داشتند. آنان نگران بودند که هواپیما متلاشی شود، یا حیات بدن انسان با مشکل مواجه شود. که هیچ کدام درست نبود…

نبوغ بشریت غیرقابل پیش‌بینی است، ممکن است روزی شیوه‌های حمل و نقلی معمول شود که اکنون غیرقابل پیش‌بینی باشد. فکر نمی‌کنید هواپیما‌های فراصوت امروزی هم برای پیشینیان غیرقابل پیش‌بینی بوده باشند؟

***

برای نمایش عکس در ابعاد بزرگ‌تر، روی آن کلیک کنید.

سرعت‌های فوق سریع، تقریباً در همه‌ی داستان‌ها و فیلم‌های علمی-تخیلیِ فضایی وجود دارد. چرا که دستیابی به فضای پهناور، بی‌شک به چیزی متفاوت با آنچه اکنون هست، نیاز دارد.

جدای این حرف‌ها، تا به حال به آفرینش این جهان پهناور و عجیب فکر کرده‌اید؟ من فکر می‌کنم که نمایش قدرت خدا، نمی‌تواند تنها دلیل این آفرینش باشد. چه بسا روزی بشر بتواند از همه‌ی آن استفاده کند. شاید انسان‌های چند سده‌ی دیگر، برای تعطیلات تابستانی به آن سوی کیهان سفر کنند! البته تصور چند سده‌ی دیگر، برای ما بسیار دشوار می‌نماید. (احتمالاً از دید انسان‌های دو سه سده‌ی پیش هم، همه‌ی ما جادوگر هستیم!)

برای نمایش عکس در ابعاد بزرگتر، روی آن کلیک کنید.

برای این‌که دید روشن‌تری از وسعت جهان داشته باشید، توصیه می‌کنم مستند سفر کیهانی (Cosmic Voyage) را ببینید. قسمتی از این مستند را، که مد نظر من است، می‌توانید در یوتیوب مشاهده کنید یا آن را از لینک‌های زیر دانلود کنید:

۴۸۰ در ۳۶۰: ۳۵ مگابایت (mp4)

۸۵۴ در ۴۸۰: ۷۴ مگابایت (webm) (این فرمت با برخی پلیرها، و مرورگر گوگل کروم قابل مشاهده است)

اچ‌دی: ۱۳۲ مگابایت (mp4)

فول اچ‌دی: ۲۲۷ مگابایت (mp4)

حجم این فیلم‌ زیاد است، ولی به نظرم به دیدنش می‌ارزد.

پی‌نوشت: مستند Cosmic Voyage در سال ۱۹۹۶ ساخته شده است! یعنی شانزده سال پیش! اکنون، نسبت به شانزده سال پیش، ذرات زیراتمی بسیار بیشتری را می‌شناسیم. اگر فیلمی با رویکرد مشابه، ولی با دانش تازه‌تر سراغ دارید، لطفاً من را هم در جریان بگذارید.

منابع: + و + ، عکس‌ها از +‌، + و +

بمانیم…

نامه ای را که در زیر میخوانید، نوشته یکی از هموطنان ماست که در فیس بوک منتشر کرده است. علت آنکه شما را به خواندن آن دعوت می کنم فقط و فقط اشاره ای است که آقای زمانی به موضوع ضرورت «رفتار اخلاقی» افراد جامعه می کند.

این، مقدمه‌ی نوشته‌ای در وب‌نوشت علی صاحبی است. ابتدا آن‌را به پیوند‌های خوشمزه‌ی پایین وبلاگ افزودم، ولی بعد فکر کردم که شاید بسیاری از خوانندگان، به ویژه خوانندگان فید، آن را نبینند.

متن بسیار زیبا و تأمل‌برانگیزی است. توصیه می‌کنم آن را از این جا حتماً بخوانید.

کره زمین

کاربرانتان را بیابید – قسمت نخست: تشخیص موقعیت جغرافیایی به کمک HTML 5

هم زمان با توسعه استاندارد HTML 5، گوشی های هوشمند و تبلت مدرن نیز در حال گسترش هستند. یکی از ویژگی های این گجت ها این است که تقریباً تمامی آن ها مجهز به GPS (و در برخی موارد GLONASS) جهت یافتن مکان دستگاه، و کاربر، هستند. به همین دلیل، یکی از کاربردی ترین ویژگی هایی که در HTML 5 معرفی شده، تشخیص موقعیت جغرافیایی است که کاربرد آن را می توان در سایت هایی مانند Google Maps و Foursquare دید. در این مقاله روش یافتن موقعیت جغرافیایی کاربر به کمک HTML 5 مورد بررسی قرار می گیرد.لوگوی HTML 5

همان گونه که می دانید، مختصات هر نقطه ای بر روی زمین را می توان با طول جغرافیایی و عرض جغرافیایی آن نقطه نشان داد. از آنجا که GPS تنها موقعیت کاربر را پیدا می کند، خروجی GPS تنها شامل همین دو عدد است و به کمک HTML 5 نیز همین دو عدد را به دست می آوریم. از آنجا این اعداد به تنهایی کاربرد خاصی ندارند، در قسمت بعدی مقاله به روش تبدیل این اعداد به نقشه یا نام مکان خواهیم پرداخت. با این وجود، پایه تمام امکانات همین طول و عرض جغرافیایی است.

برای دستیابی به موقعیت کاربر در جاوااسکریپت از شئ navigator.geolocation استفاده می شود. برای اطمینان از این که مرورگر کاربر از Geolocation پشتیبانی می کند، می توانید کد زیر را به کار ببرید:

 

if (navigator.geolocation)
{
 //دریافت مختصات کاربر
}
else
{
 alert ("مرورگر شما از مختصات جغرافیایی پشتیبانی نمی کند. لطفاً مرورگر را به روز نمایید.");
}

فهرستی از مرورگرهایی که از geolocation پشتیبانی می کنند را می توانید در اینجا بیابید. به طور کلی، بیشتر مرورگرهای جدید از این ویژگی پشتیبانی  می کنند.

در صورتی که مرورگر از geolocation پشتیبانی کند، با استفاده از تابع geolocation.getCurrentPosition می توانید به مختصات کاربر دست پیدا کنید. برای استفاده از این تابع باید تابع دیگری را به آن بفرستید که یک ورودی بگیرد. پس از این که مختصات کاربر دریافت شد، getCurrentPosition مختصات را به آن تابع می فرستد. به عنوان مثال، کد زیر مختصات کاربر را دریافت کرده و نمایش می دهد:

function showGeolocation (position)
{
   // position.coords.latitude = عرض جغرافیایی کاربر
   // position.coords.longitude = طول جغرافیایی کاربر
   alert (position.coords.latitude + ", " + position.coords.longitude);
}

if (navigator.geolocation)
{
   navigator.geolocation.getCurrentPosition(showGeolocation);
}
else
{
   alert ("مرورگر شما از مختصات جغرافیایی پشتیبانی نمی کند. لطفاً مرورگر را به روز نمایید.");
}

برای آزمایش این ویژگی در مرورگر خودتان می توانید روی این دکمه کلیک نمایید:

توجه داشته باشید که جهت احترام به حریم خصوصی کاربر، هر سایتی که بخواهد از مختصات کاربر استفاده کند، باید دستکم برای اولین بار از کاربر اجازه این کار را بگیرد. البته مرورگر به طور خودکار این کار را انجام می دهد و در صورتی که کاربر اجازه نداد، مختصات را در اختیار برنامه قرار نمی دهد و تابع مربوط به نمایش مختصات نیز فراخوانی نمی شود.

کره زمین

مسئله دیگری که وجود دارد، این است که با وجود گسترش تبلت ها، گوشی های هوشمند و دیگر دستگاه های مجهز به GPS، هنوز هم دستگاه های بسیاری (مانند رایانه های شخصی و لپتاپ ها) هستند که می توانند از سایت شما بازدید کنند، در حالی که GPS ندارند. در این گونه مواقع، با استفاده از موارد مانند IP و گاهی شبکه های Wifi، رایانه موقعیت جغرافیایی اش را تخمین می زند، ولی خطای این روش بسیار بالا است (در حدّ چندین کیلومتر). در این مواقع، با استفاده از این روش می توانید شهری که کاربر در آن قرار دارد را بیابید. (البته ممکن است در مورد شهرهای کوچک و روستاها، به دلیل خطای بالا، نتیجه حتی در این حد نیز قابل اعتماد نباشد!)

احتمالاً برای شما این پرسش پیش آمده است که داشتن طول و عرض جغرافیایی کاربر به شکل 2 عدد خام چه کاربردی می تواند داشته باشد. پاسخ این است که با کمک APIهای موجود شما می توانید نام محل کنونی کاربر (مثل تهران – خیابان کارگر شمالی) را بیابید، محل کاربر را روی نقشه علامت بزنید و …   در این زمینه منتظر مقالات بعدی این سری باشید.

شما چه کاربردی را برای مختصات جغرافیایی کاربر پیشنهاد می دهید؟

نگاهی به نرم‌افزار Foxit Reader

 همیشه نرم‌افزارهای پیش‌فرض یش‌ترین محبوبیت را داشته اند از Internet Explorer گرفته تا پیش‌فرض‌های دیگری که شرکت‌های نرم‌افزاری برای استفاده از تکنولوژی خود در اختیار کاربران قرار داده‌اند. در این میان Adobe Reader هم مستثنی نبوده و محبوبیت خاصی بین کاربران پیدا کرده است. البته کاربران ویندوز ۸ می‌توانند از جای‌گزین ویندوزی آن یعنی Windows Reader استفاده کنند.

 در این بین برای راحتی کاربران نرم‌افزارهای کامل‌تر و بهبودیافته‌تری برای استفاده از تکنولوژی‌ها خاص مثل PDF ارائه شده‌است. در این نوشته قصد دارم یک جای‌گزین سبک‌تر ولی بهبودیافته‌تر و کاربردی‌تر برای Adobe Reader و حتی Windows Reader به شما معرفی کنم.

 نرم‌افزار Foxit Reader نرم‌افزار کاربردی با امکانات جالب است که می‌تواند جای‌گزین خوبی برای Adobe Reader باشد. اولین دلیل من برای استفاده از این نرم‌افزار چندزبانه بودن این نرم‌افزار است به این‌صورت که می‌توانید چندین فایل PDF را در محیط این نرم‌افزار بازکنید و مطالعه کنید.

 قابلیت دوم ذخیره‌کردن مقداری از نوشته است که مطالعه کرده‌اید که (تا انجایی که می‌دانم) Adobe Reader این قابلیت را ندارد (ولی Windows Reader این قابلیت را دارد) و این‌که فونت را به‌خوبی نمایش می‌دهد. آخرین نسخه‌ی Adobe Reader که من استفاده‌کردم باگ اذیت‌کننده‌ای داشت و فونت‌ها را به‌خوبی نمایش نمی‌داد.

قابلیت سوم نمای زیباتر نرم‌افزار است که مانند آفیس از Ribbon ها برای منو‌های‌ش استفاده می‌کند و این موضوع که قابلیت تغییر پوسته را به‌راحتی دارا می‌باشد.

در نهایت به‌نظر من این نرم‌افزار می‌تواند جای‌گزین مناسبی برای Adobe Reader و Windows Reader باشد.

آیا شما از این نرم‌افزار یا نرم‌افزارهای مشابه استفاده کرده‌اید؟ آیا نرم‌افزار به‌تری می‌شناسید؟ آیا در استفاده از این نرم‌افزار به مشکل برخوردید؟ دیدگاه خود را بیان کنید!

معرفی سایت Instructables: خودتان بسازید

حتماً تا کنون برایتان پیش آمده‏ ­است که به وسیله­ ای نیاز داشته باشید و بخواهید خودتان آن را بسازید. این کار فواید زیادی دارد، مثل این که (در برخی موارد) هزینه تمام­ شده را کاهش می­ دهد، یا این که نمونه­ ای که شما می­ سازید از هر نظر شخصی­ سازی شده و مناسب شماست.

در چنین حالتی، می­ توانید دست به آزمون و خطا بزنید تا موفق شوید، یا از تجربه دیگران استفاده نموده و بدین ترتیب در زمان و هزینه صرفه­ جویی نمایید. سایت Instructables دقیقاً با همین هدف راه­ اندازی شده­ است.

لوگوی Instructables

 در این سایت، هر کسی می­ تواند به شکل رایگان عضو شود، دستورالعمل­ های دیگران را بخواند و برای آن­ ها نظر بگذارد و دستورالعمل­ های خودش را به اشتراک بگذارد. علاوه بر آن، گاهی کتاب­ های الکترونیکی از دستورالعمل­ های برگزیده منتشر می­ شوند که البته بیشتر آن­ها پولی هستند، ولی همه­ ی دستورالعمل­ های آن­­ها به شکل رایگان در دسترس است.

سایت Instructables

آیا سایت دیگری، به ویژه فارسی­ زبان، را می­ شناسید که کاز مشابهی انجام دهد؟

وبلاگستان دوست داشتنی، روزت مبارک!

شانزدهم شهریور، وبلاگستان، اینترنت، دل‌نوشته، زندگی، …

این، یازدهمین جشن تولد وبلاگستان است؛ وبلاگستانی که دیگر دوران کودکی را پشت‌سر گذاشته، به جوانی رعنا می‌ماند؛ ولی هنوز تا پخته شدن راه درازی در پیش دارد… این جوان، تا همینجا هم چالش‌های بسیاری را پشت سر گذاشته است؛ و معلوم نیست که تقدیر آن را به کجاها خواهد برد..

گاهی بزرگان وبلاگستان از روزهای گذشته می‌نویسند، روز هایی که جوّی دیگر بر وبلاگستان حاکم بود. روز هایی که وبلاگستان ساده‌تر و البته بسیار دلچسب بوده است… بزرگان از صمیمیت سخن می‌گویند؛ صمیمیتی دوست داشتنی.

ولی حالا، وضعیت با آن روز ها تفاوت دارد. دیگر آن وبلاگ‌های ساده، خواننده ندارند. نویسندگان بلاگ‌ها یا مینیمال نویس شده‌اند، یا این‌که مجبورند با لحن خاصی بنویسند، لحنی شبیه به لحن ادبی، لفظ قلم، … شاید هم صلاح بدانند که در شبکه‌های اجتماعی فعالیت بیشتری کنند، یا این‌که اصلاً ننویسند

و خواننده‌ها هم همینطور، هستند کسانی که بیشتر در شبکه‌های اجتماعی می‌چرخند و لایک و پلاس وان می‌کنند. ۱۴۰ حرفی‌های دیگران را می‌خوانند و آن‌ها را ری‌توییت می‌کنند. و اگر خدا بخواهد، سری به گودر می‌زنند و اسکرولی می‌کنند.

این روز‌ها، وبلاگ‌ها نمی‌توانند به آسانی مطرح شوند. آنهایی که استعدادی در نوشتن دارند، اگر از توییتر و فیس‌بوک و امثالهم خوششان نیاید و به وب‌نویسی روی‌آورند، نیاز به کار مداوم و صبر زیاد دارند، بلکه بتوانند دنبال‌کنندگانی برای خود دست‌و‌پا کنند. اما، عده‌ای هم در اثر نداشتن صبر کافی، از وب‌نویسی دلسرد می‌شوند، حال آنکه ممکن است استعداد بسیار خاصی در وب‌نویسی داشته باشند… آری، آنها چوب نبود این صمیمیت را می‌خورند. افسوس…

به هر حال، کسانی در این آزمونِ صبر، نمره‌ی قبولی را کسب می‌کنند و به جمع وب‌نویسان پارسی افزوده می‌شوند. ولی این افراد نمی‌توانند آن حال و هوای دل‌نشین گذشته را تجربه کنند…

***

اما، گاهی می‌توان زیر پوشش لحن خاص وبلاگ‌های غیر مینیمال، می‌توان کارهای دیگری هم کرد؛ می‌توان کمی راحت‌تر و صمیمی‌تر بود… مدتی پیش، دیدم که وبلاگ «تازه‌وارد» یک کتگوری به نام «اسپم ذهنی» دارد. احساس کردم که بد نیست چیزی مشابه این را در دو برنامه‌نویس هم داشته باشم. جایی که بتوانم تا حدی، آن سادگی پیشین وبلاگستان را برای خودم شبیه‌سازی کنم…

نام این کتگوری را «دل‌نوشته» گذاشتم، ولی به تدریج دل‌نوشته‌های من از اسپم ذهنی تازه وارد متفاوت گشت. دل‌نوشته جایی شد برای این‌که درد دل کنم، یا حتا گاهی فریاد بزنم. در میان دل‌نوشته‌هایم، از تأثیر فیلم هیوگو بر روی من، تا دغدغه‌ای که به تازگی نوشته‌ام را می‌توانید بیابید…

هر چند شاید تعداد کسانی که دل‌نوشته‌هایم را می‌خوانند، به زحمت به تعداد انگشتان دو دست برسد، ولی همین هم موجب دلگرمی من است. همچنین، تعداد کامنت‌ها در این دسته از نوشته‌ها نسبت به کل بازدید هایشان، موفقیت نسبی این کار را نشان می‌دهد.

***

پیش‌تر در مورد کمبود صمیمیت در وبلاگستان نیز سخنی گفتم. در همین باب، قصد دارم سه تا از وبلاگ‌های خوبی که مدتی پس از من، وب‌نویسی را آغاز کردند، معرفی کنم. شاید بتوانم کمک اندکی به این وبلاگ‌ها در جذب مخاطب بکنم. امیدوارم این کار من، در ترویج صمیمیت در وبلاگستان هم، هر چند به اندازه‌ی یک حبه‌ی کوچک، مفید باشد…

نخست، بیست‌و‌یکم: شاید درست نباشد که این وبلاگ را در این فهرست قرار دهم؛ چرا که بیست‌و‌یکم چندان تازه‌کار نیست. ولی قلم شیوا و شگفت‌انگیز نویسنده‌ی آن، آقای مهدی بردبار، باعث شد که تلاش کنم هر طور که شده، اشاره‌ای به وبلاگ ایشان داشته باشم، ولی جایی بهتر از اینجا و زمانی بهتر از این روز فرخنده،‌ نیافتم…

دوم، یک‌بایت: آقای سعید محمدی اقدم، برنامه‌نویس قابلی هستند؛ ولی تا همین اواخر، به طور جدی وبلاگ‌نویسی نکرده بودند. وبلاگ نوپای ایشان، یک بایت، شروع بسیار خوبی داشته است و به نظرم اگر همینطور ادامه دهند، یک بایت به یک وبلاگ محبوب بدل خواهد شد…

سوم، فنجون: آقای محمد نایبی مؤسس این وبلاگ هستند. البته ظاهراً فنجون چند نویسنده دارد. توصیه‌ی من این است که به ویرایش نوشته‌ها پیش از انتشار توجه بیشتری بکنند. فنجون هم پتانسیل مخاطب بالا را دارد…

البته بدون شک ده‌ها و بلکه صدها وبلاگ خوب دیگر هم وجود دارد که مستحق توجه و عنایت بیشتری از سوی خوانندگان هستند. از این رو، از همه‌ی وبلاگ‌نویس‌ها خواهش می‌کنم که با اشتراک گذاری مطالب وبلاگ‌های جالب با دیگر کاربران از طریق راه اندازی لینکدونی، به وبلاگ‌های تازه کار و البته کل وبلاگستان، کمک کنند…

چگونه در زیر آوار زلزله زنده بمانیم

این نوشته در وبگاه‌های مختلفی منتشر شده است و من هم ضروری دیدم که این رو اینجا منتشر کنم. زلزله‌ی آذربایجان یکی از دلایلشه و دلیل دیگه‌ی اون زلزله‌ای هست که دیروز توی تهران به وقوع پیوست. و اینکه مدت‌هاست که خطر وقوع زلزله تهران رو تهدید می‌کنه.

نام من، doug copp و رئیس گروه نجات و مدیر تیم آمریکایی نجات بین‌المللی ARTI ـ American Rescue Team International ـ هستم. این تیم از مجرب‌ترین گروه‌های نجات می‌باشد. نوشته‌های متن زیر، می‌تواند جان افراد زیادی را در هنگام وقوع زلزله از مرگ نجات دهد. من به درون ۸۷۵ ساختمان فرو ریخته ناشی از زلزله خزیدم و با گروه‌های نجات ۶۰ کشور کار کرده و در تعداد زیادی از کشورهای جهان گروه‌های نجات را سازماندهی نمودم و عضو گروه نجات خیلی از این کشورها هستم. همچنین به مدت دو سال به عنوان کارشناس سازمان ملل در زمینه تخفیف فاجعه (UNX051ـUNIENET) بودم و از سال ۱۹۸۵ به بعد در صحنه بلایای طبیعی عمده جهان به جز مواردی که فاجعه آنی بوده، شرکت داشتم.

در سال ۱۹۹۶ ما یک فیلم مستند ساختیم که صحت متدولوژی ارائه شده توسط بنده را تایید می‌کرد. دولت مرکزی ترکیه و مقامات محلی و دانشگاه شهر استانبول در تهیه و فیلمبرداری از این آزمایش علمی و عملی با تیم ARTI همکاری داشتند. ما یک مدرسه و یک خانه را با ۲۰ مانکن در داخل آن فرو ریختیم، ۱۰ مانکن را به صورت «Duck And Cover» (خمیده و پنهان شده ) و ۱۰ مانکن دیگر را به روش بقای خودم تحت نام «Triangle Of Life» (مثلث حیات) استفاده کردیم. پس از فرو ریختن ناشی از زلزله مصنوعی، ما به درون آوارها خزیدیم و وارد ساختمان‌ها شدیم تا نتایج آزمایش را فیلمبرداری و مستند کنیم.

در این فیلم که فنون زنده ماندن خود را تحت نظارت مستقیم و شرایط علمی مرتبط با ریزش آوار تمرین نمودیم به روشنی نشان می‌داد، آنهایی را که از روش «Duck And Cover» ( خمیده و پنهان شده ) استفاده کردند، شانس زنده ماندن آنها صفر درصد و برای آنهایی که از روش ما (مثلث حیات) استفاده کردند، ۱۰۰ درصد بود. این فیلم در ترکیه و کشورهای اروپایی توسط میلیون‌ها تماشاچی دیده شد و در ایالات متحده و کانادا و آمریکای لاتین هم از طریق تلویزیون به نمایش گذاشته شد.

اولین ساختمانی که به داخل آن خزیدم، مدرسه‌ای در شهر مکزیکوسیتی و درجریان زلزله سال ۱۹۸۵ بود همه بچه‌ها در زیر میزهایشان بودند و همگی تا ضخامت استخوان‌هایشان در هم کوبیده شده بودند. آنها می‌توانستند زنده بمانند اگر در کنار میزهایشان و در راهرو بین میزها دراز می‌کشیدند. کاری که انجام داده بودند، غیر معقول و غیرضروری بود و در تعجب بودم که چرا آنها در راهروها نبودند. من آن موقع نمی‌دانستم که به آنها گفته شده بود که خود را زیر چیزی پنهان سازند.
این مطلب حقیقت دارد . من هم به نحوه آموزش بچه ها در زیر میز رفتن معترض بوده ام . اما توجه به دو نکته حائز اهمیت است
1- وقتی زیر میز رفتن می بایست آموزش داده شود که تنها تخریبهای غیر سازه ای خصوصا در ساختمانهای بتنی مورد محاسبه قرار گرفته است . ساختمان بتنی که قادر به مقاومت در برابر زلزله باشد تنها با جدا شدن اجزاء غیر سازه ای می تواند به کودکان آسیب برساند که رفتن زیر میز تنها کودکان را در برابر این آوار سبک و دارای خاصیت برندگی و لهیدگی ایمن می سازد . اما کودکانی که در راهروی بین میزها قرار بگیرند مسلما از این آوار غیر سازه ای اسیب می بینند .

2- اما در خصوص سقفهای مدارس ایران خصوصا مدارس یک طبقه که در شهر های کوچک و روستاها موجود است . اگر این مدارس دارای حداقل استاندارد ها باشند می بایست کودکان را ترغیب به فرار به کناره دیواره ها نماییم و اینکار وقتی امکان پذیر خواهد بود که با اموزش و تکرار ملکه ذهن بچه ها شده باشد ! کنار دیوارها همان کنج هایی را میسازد که قابلیت حفظ کودکان را خواهد داشت .
به سادگی می‌توان دریافت، هنگامی که ساختمان‌ها تخریب می‌شوند، وزن سقف که بر روی اشیا و مبلمان فرود می‌آید، آنها را درهم می‌کوبد و فضای خالی‌ای را در کنار آنها ایجاد می‌نماید. این فضا، همان چیزی است که من به آن مثلث حیات (Triangle Of Life) می‌گویم. هر اندازه اشیا بزرگ‌تر و محکم‌تر باشند، کمتر فشرده می‌شوند و هر اندازه کمتر فشرده شوند، فضای خالی که در آن احتمال زنده ماندن افرادی که به آن پناه می‌برند، زیاد است، بیشتر می‌شود. یک بار دیگر می‌توانید ساختمان فرو ریخته را در تلویزیون نگاه کنید. مثلث‌هایی را که شکل گرفته‌اند را شمارش کنید. آنها در اکثر نقاط وجود دارند و از معمول‌ترین اشکالی هستند که در داخل آوارها به راحتی می‌توانید مشاهده نمایید.

منظور نظر این همکار ما این نیست که در ساختمانهایی که همچون بم دارای بافت خشت و گلی هستند شما بدنبال کنج بگردید ! آنهایی که ما در بم پیدا نمودیم یا در زیر یک تخت یا درون کمدی گیر افتاده بودند ! بافت بومی خود اوار بومی دارد که من دو سال است در حال مستند سازی همین اوارهای بومی ایران هستم . مطمئنا آوار منطقه کردستان با آن سنگهایی که بکمک گل بروی هم چیده شده اند با آوار خشت و گل بم فرق دارد و هیچگاه قابل مقایسه با آوار سازه های فلزی و بتنی تهران نیست ! این راهکار ارائه شده متعلق به بافت شهری و خصوصا سازه های چوبی و سبک خاص امریکا می باشد .
من کارکنان سازمان آتش نشانی شهر «تروجیلو» ـ با جمعیتی ۷۵۰،۰۰۰ نفری ـ را برای چگونه زنده ماندن و محافظت و نجات خانواده‌هایشان در هنگام وقوع زلزله آموزش دادم. رئیس آتش نشانی شهر تروجیلو که خود استاد دانشگاه این شهر هم می‌باشد، همواره مرا همراهی می‌کرد و خود، گواه حوادث اتفاق افتاده بود. مطلب ذیل، گفته او می‌باشد:

«نام من روبرتو روزالس است هنگامی که ۱۱ ساله بودم در اثر بروز زلزله سال ۱۹۷۲که بیش از ۷۰،۰۰۰ نفرتلفات داشته است، در داخل ساختمان فروریخته به دام افتادم وآنچه باعث نجاتم گردید مثلث حیاتی بود که در کنار موتورسیکلت برادرم بوجود آمده بود. کلیه دوستانم که در زیر میز یا تخت رفته بودند در زیر آنها له شده و جانشان را از دست داده بودند. من مثال زنده‌ای از مثلث حیات هستم و دوستانم مثالی از «خمیده و پنهان شده» که همگی جانشان را از دست دادند.

نکات و توصیه‌های مهم آقای doug copp
1ـ در هنگام بروز زلزله و فرو ریختن ساختمان هر کسی که از روش «Duck And Cover» (خمیده و پنهان شده) استفاده کند بدون استثناء و همواره محکوم به مرگ است. افرادی که زیر اشیائی نظیر میزها و اتومبیل‌ها می‌روند در همانجا له می‌شوند.
با ارائه راهکارهای جزم اندیشانه موافق نیستم هیچگاه صد در صد را قبول ندارم ! پناه گرفتن را خصوصا در ساختمانهای یک طبقه که دارای سقف طاق ضربی و یا قوسی می باشند را در زیر میزهای فلزی و کنج دیوارها بنا بر سرعت عمل پناه گیری در یافتن شانس زنده ماندن برابر میدانم . چرا که به خاطر نوع اوار ( خاک داشتن )خفگی در این گونه ساختمانها عامل اول مرگ هموطنان ایرانی من است . و زیر میزها به انها فضایی را برای نفس کشیدن می دهد .
۲ـ سگ‌ها و گربه‌ها و بچه‌ها همگی آنها اغلب به صورت طبیعی در وضعیت جنینی که در رحم قرار دارند، خم می‌شوند و شما هم باید همین طور عمل کنید. این غریزه طبیعی ایمنی و اصل بقا است. شما می‌توانید با همین شیوه در فضای خالی کوچک‌تری زنده بمانید. پس در زمان بروز زلزله سریع خود را کنار اشیای بزرگ، مانند کاناپه بزرگ و یا اجسام محکمی که در مقابل ضربه کمتر فشرده می‌شوند و فضای خالی در مجاور خود باقی می‌گذارند، قرار دهید.
تذکر داده ام که این راه کار مختص ساختمانهای سبک و نیز ساختمانهای دارای اسکلت فلزی و بتنی می باشد .

۳ـ ساختمان‌های چوبی از ایمن‌ترین نوع ساختمان‌ها محسوب می‌شوند که می‌توانید در هنگام وقوع زلزله در داخل آنها باشید، دلیل آن، ساده است چونکه چوب قابل انعطاف بوده و با نیروی زلزله به راحتی حرکت می‌کند. اگر ساختمان چوبی فرو ریزد، فضاهای خالی بزرگی ایجاد می‌شود. همچنین ساختمان‌های چوبی دارای وزن متمرکز شده و خردکنندگی کمتری هستند. ساختمان‌های آجری می‌توانند در حد قطعات آجر متلاشی شوند و آجرها منجر به بروز صدمات زیادی می‌شوند، البته اجساد له شده ناشی از فرو ریختن آنها از صدمات حاصل از فرو ریختن قطعات بتنی بزرگ کمتر می‌باشد.

تنها منطقه مشابه این ساختمانها در ایران مناطق شمالی کشور عزیزمان است که دارای سقفهای سبک شیروانی بوده و میبایست حتما در این گونه ساختمانها بخاطر نوع صدمات وارده از فرو ریزش سقف و احتمال بریدگی نوع پناه گیری به صورت رفتن زیر میز ها و نقاط امنی همچون زیر تخت خواب باشد . چرا که سقف سبک تر از آن است که شما را در زیر میز له کنه ( سقف بتنی و فلزی که بصورت تیرچه بلوک باشد این امکان را دارد )

۴ـ اگر زلزله در هنگام شب و زمانی که شما در رختخواب خود هستید، اتفاق بیفتد، کافی است از روی تخت به پایین بغلتید، یک فضای ایمن و مناسب در اطراف تخت وجود دارد. هتل‌ها می‌توانند نرخ زنده ماندن ساکنان خود را در هنگام وقوع زلزله، با نصب تابلوی راهنما در پشت درب اتاق‌ها و اطلاع‌رسانی به ساکنان مبنی بر این‌که «در هنگام وقوع زلزله روی زمین کنار تختخواب دراز بکشید» افزایش دهند.

۵ـ اگر شما هنگام وقوع زلزله در حال تماشای تلویزیون هستید و فرار از در یا پنجره برایتان به سادگی امکانپذیر نیست، در وضعیت جنینی در کنار کاناپه یا صندلی بزرگ خم شوید.

۶ـ هر کسی که در زمان وقوع زلزله در زیر درب قرار گیرد محکوم به مرگ است. چونکه اگر در هنگامی که زیر درب قرار دارد، چهارچوب اطراف درب به سمت جلو وعقب بیافتد، زیر مصالح ساختمانی بالای چهار چوب درب له خواهد شد و اگر ستون‌ها به طرفین بیفتند در این حالت توسط آنها به دو نیم خواهد شد لذا در هر دو صورت جان خود را از دست خواهد داد.

این قسمت از مقاله نیز یک نکته دارد . در ایران چهارچوب در بخاطر داشتن نعل درگاه و نیز شاخ هایی که برای نصب به دیوار بروی چهار چوبها نصب می گردید و نیز پرکردن چهارچوبهای فلزی با بتن و ملات سیمان در حین نصب درب انجام می گرفته است محل امن شناخته شده است . لذا اگر یکی از این شرایط موجود نباشد چهارچوب درب فاقد ایمنی است . من میتوانم بیش از صد عکس را به شما نشان بدهم که تنها عنصر به جای مانده از زلزله های ایران چهار چوب دربها بوده است .
۷ـ هرگز در هنگام وقوع زلزله بر روی پله‌ها نروید چون پله‌ها دارای گشتاور فرکانسی متفاوتی هستند و لذا مجزا از تنه اصلی ساختمان نوسان می‌کنند. به عبارتی پله‌ها و بقیه ساختمان با همدیگر برخورد می‌کنند تا این‌که شکست سازه‌ای در پله رخ دهد و کسانی که روی پله هستند قبل از این‌که پله خراب شود، توسط گام‌های پله گرفتار شده و به صورت وحشتناکی قطع عضو خواهند شد. در هنگام زلزله حتی اگر ساختمان فرونریزد باز هم از پله‌ها دور بمانید چون پله‌ها از مناطقی هستند که احتمال تخریب بیشتری دارند حتی اگر پله‌ها توسط زلزله فرو نریزد ممکن است در اثر وزن ازدحام زیاد افرادی که فریادکشان از روی آن در حال فرار هستند فرو بریزد. پله‌ها باید پس از وقوع زلزله هر چند که ساختمان آسیب ندیده باشد از نظر ایمنی مورد آزمایش قرار گیرند.
۸ـ به دیوارهای محیطی ساختمان نزدیک شوید و یا در صورت امکان به بیرون از آنها بروید. هرچه داخل‌تر و دورتر از دیوارهای محیطی ساختمان باشید، احتمال این‌که راه گریز شما مسدود شود بیشتر خواهد بود.
۹ـ کسانی که در هنگام وقوع زلزله در خیابان‌ها داخل خودروی خویش می‌مانند وقتی که خیابان طبقه فوقانی روی آنها خراب می‌شود (در اتوبان‌های دو طبقه)، جان خود را از دست می‌دهند. این دقیقا همان چیزی است که در آزادراه نیمیتز (Nimitz Freeway) رخ داد و قربانیان زلزله سانفرانسیسکو همگی در داخل خودروی خود به هنگام زلزله باقی ماندند و همگی کشته شدند. آنها می‌توانستند زنده بمانند اگر از خودرو خارج شده و در کنار آن نشسته و یا دراز کشیده بودند. کلیه خودرو‌های له شده بجز خودروهایی که ستونهای پل مستقیما روی آنها سقوط کرده بود، دارای فضای خالی‌ای به ارتفاع ۹۰ سانتی متر در اطراف خود بودند.
۱۰ـ از خزیدن در داخل خرابه‌های دفاتر روزنامه‌ها و یا اداراتی که کاغذهای انباشته زیادی در آنها وجود داشته است، دریافتم که کاغذ دارای خاصیت ارتجاعی بوده و چندان فشرده نمی‌شوند لذا فضاهای خالی زیادی در اطراف بسته‌های کاغذ بوجود می‌آید که می‌تواند در زمان زلزله مورد استفاده قرار گیرد.

وقت خود را نجات دهید!

یکی از مهم‌ترین محدودیت‌هایی که ما در طول زندگی خود داریم زمان است (اصلا طول زندگی را همین زمان تعیین می‌کند!). افراد زیادی زمان خود را صرف به‌دست‌آوردن زمان بیشتر می‌کنند و افرادی دیگر مقدار اندکی از زمان خود را صرف بهبود استفاده از زمان خود می‌کنند. این کار با کمک مدیریت و برنامه‌ ریزی امکان‌پذیر است.

مدتهاست که وسایل الکترونیکی با زندگی ما پیوند خورده‌اند به‌طوری‌که در جوامع پیش‌رفته‌تر از نظر اجتماع زندگی بدون این وسایل امکانپذیر نخواهد بود. به تجربه‌ی شخصی دریافته‌ام که هنگام کار با وسایل الکترونیکی زمان بسیار سریع‌تر می‌گذرد (‌نمی‌دانم آیا پژوهشی در این زمینه صورت گرفته یا نه!) و بیشتر اوقات پس از گذشت ۲ یا ۳ ساعت احساس می‌کنم این زمان بسیار کوتاه بوده و برای انجام کاری که موردنظرم بوده کافی نیست.

اولین موضوع در مدیریت زمان این است که «زمان خود را برای انجام چه کارهایی می‌گذرانید و چه مدت برای انجام کار خاص وقت می‌گذارید» و این موضوع به‌خصوص هنگام کار با وسایل الکترونیکی به راحتی قابل تفکیک نیست. در صورتی که به راحتی می‌توان در زمانی که وقت‌تان را با این وسایل نمی‌گذرانید کیفیتی خوب کارهای انجام‌شده را تفکیک نمود.

اگر  فعالیت‌های الکترونیکی شما جزو اسرار نباشد (!) اگر می‌توانید از سرویس Rescue Time استفاده کنید. این سرویس که می‌تواند در سیستم شما نصب شود و با ذخیره‌کردن نام نرم‌افزاری که در حال حاظر فعال است (یعنی شما در حال استفاده از آن هستید) و مدت زمانی که از نرم‌افزار استفاده می‌کنید را ذخیره و این اطلاعات را به سرور خود ارسال می‌کند.

این سرویس نرم‌افزار‌ها و سایت‌های مختلف را دسته‌بندی می‌کند و به هر سایت یا نرم‌افزار امتیازی اختصاص می‌دهد؛ این امتیاز بین -۲ تا ۲ است که به صوت بسیار مخرب (-۲)، مخرب (-۱)، معمولی (۰)، مفید (۱) و بسیار مفید (۲) است. در پیشخوان سایت شما می‌توانید خلاصه‌ای از زمانی که شما در گروه‌های مختلف گذرانده‌اید به صورت نموداری به همراه اطلاعات مفید دیگری را مشاهده کنید.

در بخش دیگری به‌نام Activity Summary شما می‌توانید بیشترین استفاده‌های خود را به صورت نموداری و سپس لیست کلی نرم‌افزارها و سایت‌هایی که استفاده کردید را مشاهده کنید. در این بخش می‌توانید گزینه‌هایی که امتیازدهی غلط دارند یا دسته‌بندی نشده‌اند را دسته‌بندی و امتیاز دهی کنید و یا صرفا استفاده‌ی خود را مشاهده کنید.

با توجه به این‌که این سرویس کم‌کم محبوبیت پیدا کرده است و کاربران زیادی از این سرویس استفاده می‌کنند می‌توان گفت کند بودن سایت محتمل است و دور از انتظار نیست. به غیر از این موضوع بخش پیشخوان سایت (که پس از ورود آن را مشاهده می‌کنید) طراحی ضعیفی دارد. اما به صورت کلی این سرویس سرویس مناسبی است برای بهینه‌ کردن زمان خود.

پی‌نوشت ار شیطان پرسیدند که بندگان خدا را چگونه از راه راست به‌در می‌کنی؟ جواب داد: به آنها می‌گویم هنوز وقت هست…

مراقب باشید که از زمان محدودتان چگونه استفاده می‌کنید چون هرگز نمی‌توانید زمان تلف‌شد را جبران کنید.

شانس خود را در مسابقه‌ی ۴۱۹ دلاری امتحان کنید!

وبگاه WPMU به تازگی سه اکانت به ارزش ۴۱۹ دلار حاوی پوسته‌ها و افزونه‌های وردپرس هدیه می‌دهد!

بد نیست شما هم شانس خود را امتحان کنید!‌ به ویژه که شرکت در این مسابقه تقریباً کاری ندارد!

تنها کافیست متن زیر را توییت کنید:

I just entered the WPMU DEV #100k Users Premium WordPress Plugins/Themes Contest! http://wpmu.org/100k


Celebrate 100k users at WPMU DEV to enter the draw for a free annual account!

برای بالابردن شانس برنده‌شدن در این مسابقه هم، باید کد زیر را در وبگاه خود کپی کنید و نشانی آن صفحه را در صفحه‌ی مربوط به مسابقه وارد کنید.

  <a href="http://wpmu.org/100k"><img title="wpmudev100k" src="http://wpmu.org/wp-content/uploads/2012/08/wpmudev100k.jpeg" alt="" width="650" height="450" /></a><br />Celebrate 100k users at <a href="http://premium.wpmudev.org">WPMU DEV</a> to enter the draw for a free annual account!

امیدوارم برنده‌ی یکی از این سه اکانت شما باشید!