بایگانی دسته: گوناگون

ایده‌ی خلاقانه: کلاینت غیررسمی اینستاگرام برای ویندوز فون

ویندوز فون ۸، یک سیستم‌عامل نوپا برای گوشی‌ها است که به تازگی وارد بازار شده. طی چند ماه اخیر، بسیاری از اپلیکیشن‌های مهم و ضروری وارد Windows Phone Store شده است؛ جالب است بدانید به گفته‌ی یکی از مدیران ارشد مایکروسافت، ۴۸ اپلیکیشن از ۵۰ اپلیکیشن پرطرفدار، برای ویندوز فون وجود دارد.

تصور می‌کنم دو برنامه‌ی باقی‌مانده، Instagram و Flipboard باشند.

اینستاگرام، یک شبکه‌ی اجتماعی پرطرفدار برای اشتراک عکس‌هاست، و فلیپ‌بورد یک خبرخوان بسیار زیبا و کاربردی.

خیلی از کاربران ویندوز فون، مثل من، حسرت نبود این دو اپلیکیشن کلیدی را می‌خورند. درست است که برای هر دو، جایگزین‌هایی موجود است (مثل PhotoPlay به جای اینستاگرام، و خبرخوان‌های بسیاری که می‌توانند جای فلیپ‌بورد را پر کنند) اما ممکن است جایگزین‌ها، کیفیت مناسبی نداشته باشند، یا اگر داشته باشند، تعداد کاربران کافی ندارند. (برخی عقیده دارند که PhotoPlay از لحاظ تکنیکی اینستاگرام بهتر است، ولی تا زمانی که کاربران در اینستاگرام هستند، نمی‌توان به PhotoPlay امیدی داشت)

instagram-socialmatic-camera

اینستاگرام، به برنامه‌نویس‌های دیگر اجازه‌ی آپلود عکس به اینستاگرام را نمی‌دهد. از این رو، برای ویندوز فون اپلیکیشن‌هایی مانند Metrogram و WPGram ساخته شدند، ولی امکان آپلود عکس به اینستاگرام را نداشتند.

در این میان، عده‌ای از برنامه‌نویس‌ها، به جای حسرت خوردن و التماس به اینستاگرام، به فکر چاره افتادند. آن‌ها یک راه قانونی برای آپلود به اینستاگرام پیدا کردند!

آن‌ها روش خود را به طور دقیق بیان نکردند، ولی گمان می‌کنم کلیّت کار این باشد که آن‌ها تعدادی ماشین مجازی آندرویدی روی سرور‌های خود دارند، و عکس‌هایی که ارسال می‌کنیم از طریق این ماشین‌های مجازی آندرویدی ارسال می‌شوند!

ایده‌ی بسیار جالب و شگفت‌انگیزی است، و البته هزینه‌بر. به همین دلیل است که برنامه‌ی آنها، Instagraph، رایگان نیست و ۲.۵ دلار قیمت دارد.

مشکل اینجا بود که اپلیکیشن آنها فقط می‌توانست در اینستاگرام آپلود کند، و شما برای استفاده از اینستاگرام باید از دو اپلیکیشن استفاده کنید. از این رو سازنده‌های Instagraph و Metrogram به فکر ادغام برنامه‌ها افتادند، تا تجربه‌ی کاملی از اینستاگرام برای کاربران ویندوزفون فراهم کنند!

مشکل دیگر این است که Instagraph نمی‌تواند اکانت جدید بسازد، و برای ساخت اکانت جدید باید از گوشی آی‌او‌اس یا آندرویدی دوستتان استفاده کنید، که به گفته‌ی سازنده‌ی نرم‌افزار، این مشکل هم در نسخه‌ی بعدی حل خواهد شد.

مشکلات بسیاری ممکن است دور و بر ما قدم بزنند، ما عموماً به آن‌ها نگاه می‌کنیم و غصه می‌خوریم. ولی انسان‌های موفق، با قوه‌ی خلاقیت خود با این مشکلات می‌جنگند و آن‌ها را شکست می‌دهند. و این موضوع، محصور به فناوری نیست!

پی‌نوشت: بی‌اختیار یاد آن جوان خلاق میلیونر، Nick D’Aloisio افتادم… (+ و +)

خلاق باشید!

گیرم پدر تو بود فاضل

پیش‌نوشت: متنی که می‌خونید مقدمه‌ی کتاب «فیزیک ۳» انتشارات «خیلی سبز»ه که البته به فیزیک ربطی نداره. بلکه به ما بستگی داره. به زندگی روزمره‌مون رو رفتار هامون.

آیا ادیسون به بهشت می‌رود؟

-مقدمه‌ی ناشر

یک بلوتوث از قضا مؤدبانه و شاعرانه‌ای هست که دست‌به‌دس می‌چرخد و در آن شاعر طنزپردازی که اسم‌ش را به خاطر ندارم قصیده‌ای سروده است که: آقای ادیسون مسلمان نبوده و نماز نمی‌خوانده است اما با اختراع‌ش خدمت بسیار بزرگی به بشریت کرده است (همون آثار ماتأخر)، با این اوصاف در روز محشر آیا خداوند متعال او را به بهشت می‌برد یا خیر؟ داشتم برای مقدمه‌ام دنبال سوژه‌ای حواشی الکتریسیته و برق می‌گشتم که یاد این قصیده افتادم.

-وضعیت ما

در دنیا کلا عملکرد انسان‌ها یا باعث تولید نرم‌افزار و فکر و ایده می‌شود و یا منجر به تولید سخت‌افزار و ماشین. برای تولید هر سخت‌افزاری هم نیاز به نرم‌افزار است. به اطراف‌تان توجه کنید. به نرم‌افزارها و سخت‌افزارهایی که باعث خوشحالی شما می‌شوند توجه کنید: پزشکی، مهندسی (اتومبیل، هواپیما، کامپیوتر، اینترنت، تلویزیون، صنایع بزرگ و…)، علوم انسانی (جامعه‌شناسی، روانشناسی و…) ما در همه‌ی این صنایع مصرف‌کننده‌ی مطلق‌ایم! من که خجالت می‌کشم به خدا! یعنی می‌خوریم و می‌خوابیم و سر کار می‌رویم! که خیلی خوب و خیلی زیاد مصرف کنیم از تولیدات دیگران، آن هم با اعتماد به نفس کامل، در حالی‌که متوقع از خدا و جهانیم و منتقد و مدعی در همه چیز!

-گیرم پدر تو بود فاضل

تصور ما در مورد گذشته بسیار توأم با افتخار است طوری که انگار خود ما متعلق به گذشته‌ایم! و هرچه گذشتگان ما از مرام، معرفت، علم و پیشرفت بدست آورده‌اند (که می‌توان گفت نیروی محرکه‌ی اولیه پیشرفت کنونی بشر بوده‌است که بعد از قرون وسطا در اروپا ترجمه شده) همه را همین الان ما به‌دست آورده‌بودیم!!!

انگار وقتی از رستم، ابن‌سینا، فردوسی و سعدی و حافظ و سایر مشاهیر و دانشمندان پرآوازه‌ی گدشته‌ی این سرزمین نام می‌بریم، خودمان را به‌جای آن‌ها تصور می‌کنیم و با این تصور حال می‌کنیم. زهی خیال باطل، قرن‌هاست که ما مصرف‌کننده صرف بوده‌ایم و در رختخواب دراز کشده‌ایم و خیال گذشته را نشخوار کرده‌ایم.

-با توکل زانوی اشتر ببند

تفکر و تصور جالب دیگری که فکر می‌کنم در جامعه‌ی ما شایع باشد این است که ما فکر می‌کنیم خداوند متعال ما را به‌صورت ویژه‌ای دوست دارد! ول‌کن ما نیست، حتما به صورت خاصی هوای ما را دارد! ضمنا فلان اتفاق بد افتاده، اصلا اشکال ندارد حتما خواست خدا بوده‌، قسمت بوده!

بابا، برای هر مسلمان و کافر آب در ۱۰۰ درجه به جوش می‌آید و g در همه‌جای زمین حدود ۹.۸ است. یعنی این‌طوری نیست که ما هرجور تنبلی و بی‌فکری و بی‌برنامگی داشته‌باشیم و بعد بیندازیم‌ش گردن خدا و تازه بعدش بگیم انشاا… درست می‌شه! به خدا این جفایی است در حق خدا و دین و خودمون و نسل‌های بعدی.

-اعتماد به نفس

با همه‌ی این حرف‌ها ما خودمان را در همه‌چیز همه‌کاره می‌دانیم. در یک جمع که نشسته‌اید امتحان کنید، بگویید مثلا چند روز است که خون دماغ می‌شوید، ببینید اطرافیان‌تان چه دکترهای حاذقی هستند، هزارجور برای شما تز می‌دهند و نسخه می‌پیچند. با اعتماد به نفس کامل خودمان را از نظر هوش و فرهنگ سرآمد مردم جهان می دانیم و همه‌ی کارهای دیگران را نقد می‌کنیم و در مورد آن‌ها ادعا داریم. به روی مبارک نمی‌آوریم که ادعا و اعتماد به نفس مال تولیدکننده است نه مال مصرف‌کننده!

-از خواب گران خیز

تصور رابطه‌ی فامیلی زیاد با خدا، سوارشدن بر موج گذشته و خوش‌بینی بی‌مورد به آینده و اعتماد به نفس ناشی از همه‌ی این موارد، سهم ما را در تولید فکر و سخت‌افزار در جهان شدیدا پایین آورده‌است. من این‌ها را بیماری‌های اصیل و عمیق فرهنگی‌مان در مسیر تولید می‌دانم و به نظر تا تک‌تک ما خودمان را در این موارد درمان نکنیم و بر تنبلی‌هامان فایق نیاییم… . فرافکنی نکنید (که این هم یکی دیگر از اشکالات ماست) که پول نیست، مدیریت ضعیف است و… . همه‌ی این‌ها هست اما مشکل اصلی همان ضعف شدید فرهنگی‌ست. باید روی خودمان کار کنیم. هرکسی با خودش خلوت کند. به خودت یک نهیب بزن. علامه بر خوردن و پوشیدن و گشتن و کنکور دادن و دانشگاه رفتن و ازدواج کردن و سرکار رفتن! و بچه‌دار شدن و… جسارتا مردن هدف دیگری هم هست: تغییر و تاثیر نرم‌افزاری و سخت‌افزاری در زندگی نوع بشر. تاثیر بزار!


پیش‌نوشت ۲: این نوشته توی فیسبوک منتشر شده (من تو فیسبوک دیدم) و خوب منبع‌ش مطمئن نیست. ولی حتی اگر هم منبع‌ش درست نباشه حرف‌هاش درست‌ن! (امام علی (ع) می‌فرمایند: ننگر که گفت بنگر چه گفت!)

صادق هدایت در کتاب بوف کور خود می نویسد:

.. سی و هفت درد و عیب اساسی ما ایرانیان که هیچوقت درمان نشد..!
در زندگی درد هایی است که روح انسان را از درون مثل خوره می خورد
و می تراشد،این درد ها را نه می شود به کسی گفت و نه می توان جایی بیان کرد..!
1-اکثر ما ایرانی ها تخیل را به تفکر ترجیح می دهیم.
2-اکثر مردم ما در هر شرایطی منافع شخصی خود را به منافع ملی ترجیح می دهیم.
3-با طناب مفت حاضریم خود را دار بزنیم.
4-به بدبینی بیش از خوش بینی تمایل داریم.
5-بیشتر نواقص را می بینیم اما در رفع انها هیچ اقدامی نمی کنیم.
6-در هر کاری اظهار فضل می کنیم ولی از گفتن نمی دانم شرم داریم.
7-کلمه من را بیش از ما به کار می بریم.
8-غالبا مهارت را به دانش ترجیح می دهیم.
9-بیشتر در گذشته به سر می بریم تا جایی که اینده را فراموش می کنیم.
10-از دوراندیشی و برنامه ریزی عاجزیم و غالبا دچار روزمرگی و حل بحران هستیم.
11-عقب افتادگی مان را به گردن دیگران و توطئه انها می اندازیم،ولی برای جبران ان قدمی بر نمی داریم.
12-دائما دیگران را نصیحت می کنیم،ولی خودمان هرگز به انها عمل نمی کنیم.
13-همیشه اخرین تصمیم را در دقیقه 90 می گیریم.
14-غربی ها دانشمند و فیلسوف پرورش داده اند،ولی ما شاعر و فقیه!
15-زمانی که ما مشغول کیمیا گری بودیم غربی ها علم شیمی را گسترش دادند.
16-زمانی که ما با رمل و اسطرلاب مشغول کشف احوال کواکب بودیم غربی ها علم نجوم را بنا نهادند.
17-هنگامی که به هدف مان نمی رسیم،ان را به حساب سرنوشت و قسمت و بد بیاری می گذاریم،ولی هرگز به تجزیه تحلیل علل ان نمی پردازیم.
18-غربی ها اطلاعات متعارف خود را در دسترس عموم قرار می دهند،ولی ما انها را برداشته و از همکارمان پنهان می کنیم.
19-مرده هایمان را بیشتر از زنده هایمان احترام می گذاریم.
20-غربی ها و بعضا دشمنان ما،ما را بهتر از خودمان می شناسند.
21-در ایران کوزه گر از کوزه شکسته اب می خورد.
22-فکر می کنیم با صدقه دادن خود را در مقابل اقدامات نابخردانه خود بیمه می کنیم.
23-برای تصمیم گیری بعد از تمام بررسی های ممکن اخر کار استخاره می کنیم.
24-همیشه برای ما مرغ همسایه غاز است.
25-به هیچ وجه انتقاد پذیر نیستیم و فکر می کنیم که کسی که عیب ما را می گوید بدخواه ماست.
26-چشم دیدن افراد برتر از خودمان را نداریم.
27-به هنگام مدیریت در یک سازمان زور را به درایت ترجیح می دهیم.
28-وقتی پای استدلالمان می لنگد با فریاد می خواهیم طرف مقابل را قانع کنیم.
29-در غالب خانواده ها فرزندان باید از والدین حساب ببرند،به جای اینکه به انها احترام بگذارند.
30-اعتقاد داریم که گربه را باید در حجله کشت.
31-اکثرا رابطه را به ضابطه ترجیح می دهیم.
32-تنبیه برایمان راحت تر از تشویق است.
33-غالبا افراد چاپلوس بین ما ایرانیان موقعیت بهتری دارند.
34-اول ساختمان را می سازیم بعد برای لوله کشی،کابل کشی و غیره صد ها جای ان را خراب می کنیم.
35-وعده دادن و عمل نکردن به ان یک عادت عمومی برای همه ما شده است.
36-قبل از قضاوت کردن نمی اندیشیم و بعد از ان حتی خود را سرزنش هم نمی کنیم.
37-شانس و سرنوشت را برتر از اراده و خواست خود می دانیم.

کلی از حرف‌های بالا به فرهنگ اجتماعی‌مون مربوط می‌شه و خیلی‌های دیگه هم به خودمون. اگه نمی‌تونیم اجتماع رو درست کنیم، خودمون رو درست کنیم. خیلی از اینا رو می‌شه رفع کرد، می‌شه درست‌ش کرد، می‌شه بهترش کرد. می‌شه تغییر کرد. اینم یه نقل قول دیگه:

برسنگ قبرکشیشی چنین نوشته شده بود:آن هنگام که جوان بودم وفارغ ازهمه چیزوتخیلم مرزومحدوده ای نمی شناخت درسرآرزوی تغییردنیارا می پروراندم. بزرگتر و خردمندترکه شدم دریافتم جهان تغییرناپذیراست پس افق اندیشه ام رامحدودترکردم وبرآن شدم تا تنها کشورم راتغییردهم. اما این عملی نبود. پس ازسالها زندگی وتجربه آخرین تلاش نومیدانه خود را صرف تغییرخانواده ام کردم اما افسوس آن ها نیزکه نزدیک ترین کسان به من بودند تغییر نکردند. اکنون که دربسترمرگ آرمیده ام به ناگاه حقیقتی رایافته ام . تنها اگرخودم راتغییرداده بودم آن گاه نمونه ای می شدم برای اعضای خانواده ام تا آنان نیز خود را تغییر دهند . با انگیزه و تشویق آنها چه بسا که کشورم نیز اندکی اصلاح می شد. شاید می توانستم دنیا را هم تغییر بدهم!

اما یه بحث دیگه هم هست و اون اینه که ما خیلی فکر می‌کنه. درسته! خیلی فکر می‌کنیم. مشاورمون می‌گفت یکی از اصلی‌ترین مشکل‌های ما ایرانیا اینه که فلسفی می‌شیم و از دنیا عقب می‌مونیم. هیچ وقت به فکرمون عمل نمی‌کنیم بلکه ولش می‌کنیم تا یکی دیگه بهش عمل کنه.

اما بهتره یه ذره فکر کنیم و تغییر کنیم.

موفق باشید!

دیکشنری آفلاین من، GoldenDict

اگر یادتان باشد (که امیدوارم باشد) در دو برنامه‌نویس همیشه سعی کرده‌ایم به  قانون کپی‌رایت احترام بگذاریم و حداکثر سعی‌مان را بکنیم تا این قانون را نشکنیم. و چون توانایی مالی خرید اکثر نرم‌افزارهایی که استفاده می‌کنیم را نداریم، با جایگزین کردن نرم‌افزارهای پولی‌ای که استفاده می‌کنیم به رعایت این قانون نزدیک‌تر شویم.

تا کنون نیز جای خالی چند نرم‌افزار کاربردی را با جایگزین‌های مناسب پر کرده‌ایم که می‌توانید در این‌جا آن‌ها را ببینید. امروز هم می‌خواهیم سراغ نرم‌افزار پرکاربرد Babylon برویم و جایگزینی درخور (مناسب!) برای آن به شما معرفی کنیم.

نرم‌افزار GoldenDict یک نرم‌افزار دیکشنری آزاد (نرم‌افزار آزاد نرم‌افزاری است که شرکت سازنده source code نرم‌افزار را نیز همراه با آن منتشر می‌کند و بنابراین امکان هرگونه ویرایش برای کاربران فراهم می‌شود. در واقع کاربران در استفاده از نرم‌افزار از هفت دولت آزادند به شرطی که حق نشر نرم‌افزار (مثلا GPL یا MSPL) را رعایت کنند.) است که تقریبا تمام قابلیت‌های نرم‌افزار Babylon را در اختیار شما قرار می‌دهد. (و مثل Babylon به جاسوسی مشکوک نیست!)

یکی از نقاط برتری Babylon لغت‌نامه‌ها یا Glossaryهای آن است که دایره‌ی وسیعی از کلمات را پوشش می‌دهد. شما در GoldenDict این ابزار را دارید که از Glossaryهای Babylon استفاده کنید.


برای شروع ابتدا به سایت سازنده‌ی نرم‌افزار برود نرم‌افزار را دانلود کنید. پیشنهاد می‌کنم فقط نصاب نرم‌افزار رو دانلود کنید (اولین لینک توی بخش Download) مگر این‌که لغت‌نامه‌های روسی به انگلیسی هم به دردتون بخوره.

بعد از دانلود و نصب نرم‌افزار (و پس از بازکردن آن) با صفحه‌ای مثل صفحه‌ی زیر مواجه می‌شویم:

GoldenDict1

برای یافتن معنی کلمه‌ای می‌توانید آن را در بخش Look up بنویسید. پس از آن در لیست پایین کادر متنی کلمه‌هایی که با کلمه‌ی واردشده منطبق‌اند لیست می‌شوند و شما می‌توانید کلمه‌ی موردنظر خود را انتخاب کنید. پس از آن ترجمه‌ی کلمه در صفحه نمایش داده می‌شود. (بخشی که در حال حاظر نوشته‌ی Welcome to DoldenDict دیده می‌شود (یا ترجمه‌ی واژه‌ی قبلی!)) در ضمن شما می‌توانید با Double Click روی هر واژه‌ای در صفحه‌ی ترجمه، ترجمه‌ی آن را ببینید و همین‌طور با کمک دو دکمه‌ی Back و Forward (که در بالا گوشه‌ی سمت چپ دیده می‌شود) به معنای‌ واژه‌ی قبلی بازگردید.


خوب حالا برای افزودن glossaryهای Babylon به شیوه‌ی زیر عمل می‌کنیم:

– ابتدا همه‌ی فایل‌های glossary که دارید (فایل‌هایی با پسوند bgl) را در یک پوشه‌ی خاص می‌ریزیم. (من یک‌سری از glossaryهایی که داشتم را با فرمت 7zip با حجم ۶۷ مگابایت این‌جا آپلود کرده‌ام که شما می‌توانید آن‌ها را دانلود کنید. تا الان که برای خودم کافی بوده‌اند)

– برنامه را باز کنید و به بخش Edit->Dictionaries بروید یا به راحتی دکمه‌ی F3 را بزنید. با صفحه‌ای مثل صفحه‌ی زیر مواجه می‌شوید

GoldenDict2
– در همین بخش Add را بزنید و پوشه‌ای که فایل‌های glossary را در آن ریختید را پیدا و انتخاب کنید و OK را بزنید. پس از این‌که نرم‌افزار فایل‌ها را Import کرد می‌توانید از این دیکشنری‌ها استفاده کنید.


یکی دیگر از امکانات جالب این نرم‌افزار این است که می‌تواند از دیکشنری‌ها و فرهنگ‌نامه‌های آنلاین هم استفاده کنید. مثلا برای استفاده از ویکی‌پدیا می‌توانید در صفحه‌ای که فایل‌های glossary را اضافه کردیم، به بخش Wikipedia بروید و ویکی‌پدیا مورد نظر خود را فعال کنید (و یا ویکی‌پدیا فارسی را به آن اضافه و فعال کنید) و به این شکل دست‌رسی سریع‌تری به ویکی‌پدیا (برای انجام تکالیف مدرسه!) داشته باشید.


این نرم‌افزار از قابلیت ترجمه‌ی کلمات روی صفحه نیز پشتیبانی می‌کند. یعنی در هرکجا از صفحه و در هر برنامه‌ای می‌توانید ترجمه‌ی کلمه‌ی موردنظر را بیابید. برای استفاده از این قابلیت به Edit->Preferences بروید یا به راحتی دکمه‌ی F4 را بزنید تا صفحه‌ی Preferences نرم‌افزار باز شود.

GoldenDict3

(پیشنهاد می‌کنم Display Style را به Lingvo تغییر دهید. البته به سلیقه‌ی شخصی‌تان مربوط است)

در این‌جا به بخش Scan Popup بروید و Hotkey موردنظر خود برای ترجمه را انتخاب کنید. (مثلا برای من Ctrl + C + C است)

پس از آن در هر برنامه‌ای اگر ترجمه‌ی کلمه‌ای را خواستید می‌توانید از آن Hotkey استفاده کنید و صفحه‌ای مانند صفحه‌ی زیر برای شما باز می‌شود

GoldenDict4

و مثلا اگر کلمه‌ای ترجمه داشته باشد پاپ‌آپ باز شده به شکل زیر در می‌آید

GoldenDict5

که اگر ترجمه‌ی واژه‌ی نزدیک‌تری را می‌خواهید می‌توانید لیست واژه‌های نزدیک‌تر را با کلیک روی دکمه‌ای (که شبیه) AB است ببینید.

در ضمن با کلیک روی تصویر هریک از دیکشنری‌ها می‌توانید آن را غیرفعال کنید تا در آینده ترجمه‌ی واژه از آن دیکشنری دیده نشود.

آیا از این نرم‌افزار استفاده کرده‌اید؟ آیا نکات دیگری از این نرم‌افزار می‌شناسید؟ آیا نرم‌افزار جایگزین دیگری می‌شناسید؟ دیدگاه‌تان را بیان کنید!

دلتون می‌خواد جای این جوون میلیونر باشین؟!

احتمالاً به گوشتون خورده که Nick D’Aloisio تونست با ایده‌ای که داشت، میلیونر بشه؛ اونم در حالی که فقط ۱۷ سالشه. (+) می‌دونم خیلیامون دوست داریم جای نیک باشیم، یا مثل نیک موفق بشیم. (من که خیلی دوست دارم :) ) حالا موفقیت می‌تونه میلیاردر شدن باشه، یا خیلی چیزای دیگه. شاید بعضیا تلاش کنن پاشونو جای پای نیک بذارن، حتا یه سری پست هم توی سایتای خارجی و ایرانی دیدم که نوشته بود فلان کارو بکنید، برید فلان کلاس برنامه‌نویسی یاد بگیرید و از این حرفا.

ولی، به نظرم با این کارا هــیـــــــــچ کسی به جایی نمی‌رسه. چند تا نکته به نظرم می‌رسه، دیدم بد نیست با شما به اشتراک بذارمشون.

nick-daloisio-619x348

نخست، هیچ‌کس با تقلید از یه بابای دیگه نتونسته مثل اون باباهه موفق بشه :) دست‌کم من همچین کسی رو ندیدم. پس تقلید نکنید!

دوم، راه‌های موفقیت محدود به برنامه‌نویسی و اینجور چیزا نیست. برید پی علاقه‌تون! هر کسی که به موفقیت رسیده، به کاری که می‌کرده ایمان داشته و به اون عشق می‌ورزیده. حالا اگه شما عاشق بسکتبالی، یا می‌میری واسه‌ی مکانیک، خب برو سراغ همون کار! برنامه‌نویسی به درد شما نمی‌خوره.

سوم، «برم کلاس برنامه‌نویسی» چه معنی‌ای داره؟ حداقل برای این‌که مثل همین دوست عزیزمون باشین، نیازی به این کارا نیست. اونی که ایمان و عشق رو داره نسبت به برنامه‌نویسی، خودش حتماً یاد می‌گیره. مثل من :) من اصلن برای برنامه‌نویسی کلاس خاصی نرفتم. خودم از روی کتاب و بعدش که بزرگ‌تر شدم از اینترنت، یاد گرفتم. (مثلاً stackoverflow.com) البته مدرسه‌مون کلاس برنامه‌نویسی داشت، ولی عملاً با درس کلاس جلو نمی‌رفتم! جلوتر بودم و معلم‌ها منو هدایت می‌کردن که راهو عوضی نرم.

چهارم، کاری که می‌کنید خالصانه باشه. به طمع پول و اینجور چیزا کار نکنید! همین نیک، خودش گفته بود که وقتی ساملی رو می‌ساخت، اصلن فکر نمی‌کرد میلیونر بشه، اونم دو سال بعد (عین جمله رو یادم نیست، برداشتم ازش رو گفتم)

امـــــــــا، یه چیز مهم هست که به آدم کلی کمک می‌کنه: خلاقیت… همه‌ی این آدمای موفق، خلاق بودن. مثال بزرگش همین مرحوم استیو جابز (روحش شاد، یادش گرامی باد!). سعی کنید خلاق باشید، چه‌جوریش رو نمی‌دونم. خودمم دنبالشم. کسی فهمید به منم بگه :|

و آخرین مورد، که معلم حسابانمون آقای رزمی، چند بار برامون گفته، اینه که حمّال نباشید. در این مورد زیاد توضیح نمی‌دم، خدا خودش مستقیم گفته:

«مثل الذین حملوا لتورات ثم لم یحملوها کمثل الحمار، یحمل اسفارا»

وصف کسانی که عمل‌کردن به تورات به آنان تکلیف شده است، آن گاه به آن عمل نکردند، مانند درازگوشی است که کتاب هایی را [که هیچ آگاهی به محتویات آنها ندارد] حمل می‌کند.

به این آیه فکر کنید، من چندین و چند بار توی زندگی چیزهایی/کسانی دیدم که واقعاً این آیه وصف حالشونه… حالا می‌تونه پول حمل کنه، یا خیلی چیزای دیگه… جون من و احمدعلی فکر کنید! (-> بخشش از کیسه‌ی خود و خلیفه در کنار هم!)

خلاصه‌ی کار این‌که، سعی کنید خلاق باشید، با ایمان و عشق به کاری که بهش علاقه دارین، برسین. بعد، جای نیک دآلویسیو نباشید، خودتون باشید، و مطمئن بشید که حمال هم نیستید!

همین دیگه؛ امیدوارم تونسته باشم کمکتون کنم، و امیدوارم دست‌کم یه آدم خیلی موفق از جمع نویسندگان/خوانندگان این وبلاگ در بیاد :) (خیلی پررو اَم؟!)

سیزده به در مبارک!

جاتون خالی، الان از پارک برگشتیم؛ تمام مدت سوار دوچرخه بودم، قشّـــنگ سیزدهَم به در شد :)

الان برگشتم خونه، روی میز کامپیوتر ولو شدم، و در تلاشم پست بعدی (بعد از این پست) رو بنویسم.

اینم من و برادرم، سوار دوچرخه، در پارک نسبتاً نزدیک به خونمون!

???????????????????????????????

این نوجوان خلاق، حالا یک میلیونر است و هنوز هم آرزوهای بزرگی دارد!

Nick D’Aloisio، یک نوجوان خلاق است که در پانزده سالگی اپلیکیشن Summly را نوشت. اپلیکیشنی برای خلاصه کردن اخبار و نمایش آن.

این اپلیکیشن توانست ۳۰۰ هزار دلار سرمایه جذب کند. پس آن، شرکت استارت آپ Summly تاسیس شد و این اپلیکیشن به فعالیت خود به طور جدی تری ادامه داد.

در مورد Summly می توانید مطلب یک پزشک را بخوانید.

PhotoChooser-d4892152-97a5-4f13-85f2-ab3f7ff8b209

نیک اکنون ۱۷ سال دارد، و اتفاق جالب تری برایش افتاده است.

یاهو، این شرکت را به قیمت ۳۰ میلیون دلار خریداری کرد!

نیک بسیار هیجان زده شده بود!

اپلیکیشن Summly از اپ استور حذف خواهد شد، و کارکنان آن شرکت در یاهو مشغول به کار خواهند شد.

خود نیک هم در یاهو مشغول به کار خواهد شد. او منصب خاصی در یاهو ندارد، ولی از خانه اش در لندن با گروه موبایل یاهو به عنوان یک کارمند تمام وقت کار خواهد کرد، آن هم در حالی که هنوز یک سال از دبیرستانش باقی مانده است…

او می گوید:

من به خاطر پول این کار را انجام ندادم. این کار به دلیل فرصتی است که در اختیار من قرار گرفته است تا بتوانم یک پلتفرم بزرگ ایجاد کنم. به عنوان مؤسس یک شرکت، دوست دارم دید و نگاه رهبری خود را همچنان داشته باشم. این خیلی خوب است که وارد این شرکت شوم، در حالی که شرکت در تلاش است پیشرفت کند.

نیک اکنون یک جوان خلاق و میلیونر (به پول ما می شود میلیاردر!) است که آرزوهای بزرگی در سر دارد.

PhotoChooser-03b9aa19-4061-4c45-9016-491764f573b1

منبع


داشتم فکر می کردم چه چیزی نیک را به اینجا رسانده… واقعیت این است که دو چیز بیشترین تأثیر را در این موفقیت گذاشته اند: خلاقیت و شجاعت.

شاید عوامل دیگری مثل شرایط و حتا شانس در موفقیت زودهنگام او بی تأثیر نبوده باشند. ولی کسی که خلاق باشد و کمی هم شجاع باشد، بالاخره مسیر خود را پیدا خواهد کرد.

شرایط شاید برای ما مناسب نباشد، یا حتا حس کنیم که در مدرسه ی جادوگری هری پاتر تحصیل کرده یا می کنیم! ولی واقعیت این است که ما به خود باورانده ایم که نمی توانیم.

بیایید کمی هم فکر کنیم می توانیم!

فکر می کنم این جمله از مرحوم استیو جابز باشد: تنها کسانی می توانند دنیا را تغییر دهند که آنقدر دیوانه باشند که فکر کنند می توانند دنیا را تغییر دهند.

به این ها کمی فکر کنید…

پی نوشت: همه ی این پست را با گوشی و در جاده نوشته ام. هیجان انگیز ولی طاقت فرسا بود!

آری، ویندوز RT ناموفق است؛ ولی کروم‌بوک که اصلن هیچی!

چندی پیش، مایکروسافت هسته‌ی ویندوز را برای پردازنده‌های ARM پورت کرد، تا بتواند یک اکوسیستم بزرگ ایجاد کند. (که البته هنوز هم جای کار دارد)

حاصل این کار، سه محصول بود: Windows 8، Windows RT و Windows Phone 8.

ویندوز ۸، نسل بعدی ویندوز ۷ است؛ هر چند حرف و حدیث‌ها پشت سرش زیاد است…

ویندوز فون ۸ هم، یک سیستم‌عامل عالی و سبک، ولی کمی ناقص، برای گوشی‌هاست. من یک گوشی ویندوز فونی خریدم و به شدت دوستش دارم، و از این‌که یک گوشی آندرویدی نخریدم، ناراحت نیستم!

اما ویندوز RT، ظاهری شبیه به ویندوز ۸ دارد، اما یک تفاوت اساسی هم با آن دارد: بنا به دلایل فنی، تنها نرم‌افزار‌های محیط مدرن روی این ویندوز کار می‌کنند، نه نرم‌افزارهای سنتی ویندوز!

مشکل بزرگ، نبود اپلیکیشن‌های کافی برای این سیستم‌عامل است. حتا ویندوز فون چندین برابر آن اپلیکیشن دارد!

اقبال عمومی به ویندوز RT خوب نبود. انویدیا ناامید شد. سامسونگ برنامه‌های تبلت ویندوز RT خود را لغو کرد، و همه چیز عدم موفقیت آن را نشان می‌دهد. (هر چند موج بعدی مایکروسافت، که احتمالاً Windows Blue نام دارد در راه است، و شاید بازی دست‌کم کمی به نفع مایکروسافت تغییر جهت دهد)

ChromeBookPixel

اما، انگار در این میان کسی به کروم‌بوک‌ها حتا فکر هم نمی‌کند!

Chrome OS و Windows RT، هر دو سیستم‌عامل‌های بسیار جوانی هستند که برای صفحه‌های نمایش با اندازه‌ی متوسط (۱۰-۱۵ اینچ) طراحی شده‌اند.

دیجی‌تایمز گزارش می‌دهد که شمار فروش کروم‌بوک‌ها در دو سال اخیر حدود ۵۰۰.۰۰۰ بوده است. در حالی که تبلت Surface RT مایکروسافت، در چندماهی که از عرضه‌اش گذشته است، به تنهایی ۱.۱ میلیون فروش داشته است. چیزی نزدیک به دو برابر! هر چند، ایسر معتقد است که کروم‌بوک‌ها چندان هم بد عمل نمی‌کنند.

به نظر می‌رسد که هر دو سیستم‌عامل یاد شده، برای کاربران کاربرد چندانی ندارند. به خصوص وقتی تبلت-اولترابوک قدرتمندی مانند Surface Pro در میان باشد!

البته، دست‌کم RT، برنامه‌هایی که اجرا می‌کند در ویندوز ۸ هم اجرا می‌شوند، ولی Chrome OS …

شما در این مورد چه فکر می‌کنید؟ کدام‌یک از این دو سیستم‌عامل شانس بیشتری برای موفقیت دارند؟ Windows RT یا Chrome OS؟ اصلاً به نظر شما، این دو سیستم‌عامل شانسی برای موفقیت دارند؟!

منبع

این‌جاست همه‌ی زندگی من

نارنحی یه مسابقه گزاشته با این عنوان که «اکسپریا Z برنده شوید: مسابقه عکاسی نارنجی با همکاری سونی» و خوب موضوغ عکاسی‌ش هم «عکاسی از میز کاره»

Narenji-Sony-photo-comp

و حالا منم عکس میزکار یا زندگی خودم رو براتون می‌زارم. (عکس رو بعد از نوشتن این مطلب دوباره می‌گیرم تا هم المان نارنجی تو نوشته باشه هم دو برنامه‌نویس!)

خوب این اولین عکس که بعد از دیدن‌ش متوجه شدم باید یه‌ذره منظم‌تر بشه میز و بعد دوباره عکس بگیرم

photo

این عکس با آی‌پد جدید (The new IPad) گرفته شده.

و اولین نکته‌ش هم اینه که همیشه موقع درس‌خوندن پای کامپیوتر می‌شینم (کتاب دینی جامع کنکور گاج جلوی لپ‌تاپم). البته در زمان استراحت داشتم این کار رو می‌کردم. موقع درس با لپ‌تاپ موسیقی (هانس زیمر!) گوش می‌دم و برای منحرف نشدن هم سویچ وایرلس لپ‌تاپ رو قطع می‌کنم (و جواب داده تا الان!)

بقیش هم این‌که با این‌که نارنجی گفته میز کار باید «مرتب» باشه ولی هیچ موقع زمان کار میز من مرتب نبوده پس همینه که هست می‌خوای بخواه نمی‌خوای نخواه!

خوب از بالا شروع می‌کنیم. اون قاب عکس بالا عکس من در دوران کودکیه (دقیقا یادم نیست کی!) و کنارش هم به ترتیب احمد شاملو و مهدی اخوان ثالث به صورت عمودی وایسادن (اینا هم‌اتاقی‌های منن!!) و بعدش میز کناری یه جورایی temp حساب می‌شه یعنی هر جیزی که اضافیه روی میز اصلی (و من حال جابه‌جا کردن‌ش رو دارم) اون جا قرار می‌گیره و البته یه مدت (حدود یک روز) هم برای بینه‌تر کردن درس‌م لپ‌تاپ رو به اون‌جا منتقل کردم که به دلیل کم‌بود نور پروژه با شکست مواجه شد.

و البته میز کناری میزبان پرینتر و اسکنر من هم هست. و همین‌طور یه آینه و چندتا چیز دیگه (کوزه کوزه‌ایه که توی مراسم افطاری پارسال دوره ۱۵ گرفتیم (خریدیم برای خیریه) و کتاب شیمی ۳ انتشارات خیلی سبز و یه هدفون معیوب و چندتا چیز دیگه!

روی میز اصلی هم گوشه‌ی سمت راست میکروفونیه که باهاش پادکست (و ودکست در آینده انشاالله) ضبط می‌کنم و چرک‌نویس درس حسابان (قبل از دینی داشتم حسابان می‌خوندم که البته به نتیجه هم نرسید گزاشتم برای چند ساعت دیگه) و لپ‌تاپ (مهم‌ترین عنصر در زندگی من!) و یه چراغ مطالعه (برای درس و دیدن کیبورد لپ‌تاپ در شب) و اون گوشه هم یه صندوق برای سی‌دی‌هایی که جایی ندارن و یه «هفت‌سین قرآنی» روی دستگاه پخش‌کننده‌ی امواج وایرلس و بالاش هم آداپتور مودم اوت‌دور وایمکس مبین‌نت و روی میز هم یه جامدادی.

اون پایین هم یک‌سری سیم (تاسیسات) و یه کیف لپ‌تاپه که تو عکس دوم کیف رو برداشتم و یه ذره هم میز مرتب‌تر شد.

اینم عکس دوم:

photo (1)
خوب نظر شما چیه؟!؟