بایگانی دسته: گوناگون

کلیپ Click it and I Note it، توسط مهندسان وان‌نوت

به تازگی اکانت یوتیوب وان‌نوت مایکروسافت، یک موزیک‌ویدئو را منتشر کرده تحت عنوان Click it and I Note it، که عملکرد وان‌نوت در سرفیس پرو ۳ رو نشون میده.

این کلیپ، در واقع تقلیدی است از آهنگ I’m Sek-sy and I know it از گروه LMF AO. جالبه بدونید این کار رو چند تا از مهندسای وان‌نوت انجام دادن.

clickitnoteit

کلیپ رو می‌تونید توی یوتیوب ببینید یا از مدیافایر دانلود کنید.

مهم اینه که زندگی و کار این آدما شاده، و حوصله دارن یه زمانی از وقت آزادشون رو بزارن برای چنین کاری. و البته معلومه محصولشون رو هم دوست دارن، وگرنه نمیومدن براش چنین کلیپی بسازن :)

و خب، بد نیست یه کم مقایسه بشه با محیط‌های کاری در کشور عزیزمون، که عمومن نه کسی کارشو دوست داره، نه کسی به کارمنداش اهمیت می‌ده، و نه هیچی :)

Jadi2: یه افزونه برای راحت‌تر خوندن وبلاگ جادی

همون‌طور که می‌دونید جادی.نت (بخونید جادی دات نت :) ) و freekeyboard.net فیل*ترن و راه‌حل هم (غیر از استفاده از قندشکن و اینا) اینه که بریم تو جادی۲.آندو.ایت. ولی مشکل اینه که وردپرس حتی وقتی میریم تو جادی۲ بازم یه سری از لینک‌ها رو با جادی.نت می‌ده و این موضوع (حداقل برای من) آزاردهنده‌ست که هر بار بخوام آدرس رو به جادی۲.آندو.ایت تغییر بدم.

برای همین هم یه راه‌حل ساده درست کردم: (بالاخره برنامه‌نویس‌ها، برنامه‌نویس می‌شن که راه‌حل‌های ساده رو پیدا کنن دیگه :) ) نوشتن به افزونه که هربار رفتم توی جادی.نت منو ببره به جادی۲.آندو.ایت.

چون قبلا اکانت دولوپر کروم رو خریده بودم اون رو توی کروم استور هم منتشر کردم. شما هم اگه با کروم وبلاگ جادی رو می‌خونید می‌تونید این افزونه رو از این‌جا نصب کنید. در ضمن کدهای افزونه رو می‌تونید توی گیت‌هاب پیدا کنید.

پی‌نوشت: این افزونه قرار بود به صورت یه افزونه‌ی کلی‌تر منتشر بشه و برای همین هم کدهای افزونه واقعا پیچیده‌تر از اون چیزیه که در حالت ساده و فقط برای وبلاگ جادی باید باشه. ولی چون حوصله‌ی کامل کردن افزونه رو تا چند روز آینده ندارم یه افزونه‌ی جدا برای وبلاگ جادی منتشر می‌کنم. شاید این‌جوری بهتر هم باشه.

پی‌نوشت۲: این نسخه فقط وقتی برید به آدرس جادی.نت شما رو می‌فرسته به جادی۲.آندو.ایت. فعلا (تا آپدیت بعدی اگر آپدیتی وجود داشته باشه!) اگر عکس‌ها و فایل‌ها از جادی.نت بارگذاری بشن (و تو یه tab جدید باز نشن) آدرس‌ها عوض نمی‌شن.

تغییراتی که من روی پوسته دو هزار و چهارده اعمال می‌کنم قبل از استفاده‌ی نهایی ازش

همون‌طور که تاحالا متوجه شدید که بعد از طی شدن دوران ریکاوری بعد از کنکور دوباره اومدیم (اومدم!) سراغ دو برنامه‌نویس و یک‌سری تغییرات بنیادی (مثلا از اول ساختن سایت، دیتابیس‌ها و افزونه‌ها!) روش اعمال کردیم. من از پوسته‌ی دو هزار و چهارده خوشم اومد و تصمیم گرفتیم که از همین پوسته استفاده کنیم. ولی این پوسته مشکلاتی هم داره (داشت!) و باید یک‌سری تغییر روش صورت می‌گرفت (که این چند روز داشته صورت می‌گرفته!) که به حالت تا حدی مطلوب برسه. بدم نیومد که یه توضیحی بدم که چه تغییراتی روی پوسته انجام دادم شاید به درد یکی دیگه هم بخوره (فایل‌های تغییر یافته به صورت جداگانه توی گیت‌هاب موجوده) :

  • پوسته دو هزار و چهارده با صفحات عریض مشکل داره (شاید مشکل نباشه چون این چیزی نیست که از چشم تیم وردپرس دور بمونه ولی چیز جالبی نیست از نظر من) و همون‌طور که این‌جا میبینید حتی توی صفحه‌ی ۱۳۶۶ در ۷۶۸ هم حتی گوشه‌ی سمت چپ‌ش (توی نسخه‌ی راست به چپ) خالیه. برای رفع این مشکل توی انجمن‌های وردپرس چند خط کد css هست که با اضافه‌کردن اون به فایل style.css پوسته یا پوسته‌ی کودک مشکل حل میشه. (البته کدی که توی گیت‌هاب وجود داره یه ذره بیش‌تره و من اون رو از سایت سازنده‌ی پوسته ورداشتم که خودش بر اساس کارهای یکی دیگست :) )
  • برای اضافه کردن تغییرات خودم به پوسته یکی از ساده‌ترین (و در عین حال بدترین!) راه‌ها ویرایش مستفیم فایل style.css پوسته‌ست. حداقل ضررش اینه که اگه پوسته آپدیت بشه اون تغییرات از بین میرن. برای همین هم وردپرس یه راه‌حل جایگزین پیشنهاد می‌کنه و اونم استفاده از پوسته‌ی کودکه. پوسته‌ی کودک تمام فایل‌هاش رو از پوسته‌ی پدر به ارث می‌بره جز فایل‌هایی که خودتون اضافه کنید. (در این مورد فقط فایل style.css) و البته نباید فراموش کنیم که اگه فایلی توی پوسته‌ی کودک وجود داشته باشه وردپرس دیگه اون فایل رو از پوسته‌ی والد اجرا نمی‌کنه. اگه بعدا وقت شد یه نوشته راجع بهش می‌نویسم.
  • توی صفحه‌ی اصلی به دلایلی تصمیم گرفتم که تصویرهای شاخص (یا همون تامبنیل) رو نشون ندم. و این نوشته کمک کرد. من از روش اول‌ش استفاده کردم. و بعدش مجبور شدم تغییراتی توی css بدم چون نوشته‌ها یا خیلی از هم فاصله گرفته بودن یا رفته بودن تو هم.
  • فونت عنوان‌های صفحه‌ی اصلی رو کردم ۲۵ واحد. (کوچیک‌شون کردم)
  • نمی‌دونم چرا ولی حتی توی فایل rtl.css پوسته هم یک‌سری از فونت‌ها تاهوما نبودن و از نظر من فونت پیش‌فرض فارسی (که ما فونت پیش‌فرض استاندارد و رسمی نداریم!) زشته و برای همین هم اون فونت‌هایی که تاهوما نبودن رو تاهوما کردم. از جمله فونت ویرایشگر وردپرس (توی پوشه‌ی /wp-content/themes/twentyfourteen/css/editor-style.css پیداش می‌کنید) و فونت عبارت «اضافه‌کردن دیدگاه».
  • نمی‌دونم کی توی تیم ترجمه‌ی فارسی به ذهن‌ش رسیده که «thought» توی بخش دیدگاه‌ها رو «فکر» ترجمه کنه ولی به نظرم «دیدگاه» واژه‌ی مناسب‌تری اومد برای همین فایل ترجمه‌ی پوسته رو هم ویرایش کردم.
  • آخرین تغییر هم یه ذره توضیح داره. اگه برید آخر صفحه‌ی اصلی می‌بینید که با نوشته‌های «پسین» و «پیشین» مواجه میشید که برای رفتن به صفحات بعد هستن و کنارشون هم یه پیکان وجود داره. توی نسخه‌ی انگلیسی برای رفتن به صفحه‌ی بعد از پیکان سمت چپ استفاده شده و توی فارسی هم (در واقع توی فایل ترجمه) پیکان رو به پیکان سمت راست ترجمه کردن. حدس می‌زنم موقعی که توی CSS جهت صفحه رو تغییر می‌دیم (با ویژگی direction) جهت پیکان ها هم برعکس می‌شه و برای همین هم توی ترجمه‌ی اصلی پوسته پیکان‌ها برعکس هستن. برای همین هم دوباره فایل ترجمه رو ویرایش کردم و جهت پیکان‌ها (پسین و پیشین) رو عوض کردم.

اینا تغییراتی بود که من اعمال کردم و فایل‌های تغییر یافته به صورت جداگانه توی گیت‌هاب موجوده. به دلیل مشکلات افزونه‌ای نتونستم کدها رو این‌جا بزارم ولی فایل‌های گیت‌هاب توضیحات دارن. خوشحال می‌شم اگه مشکل دیگه‌ای توی سایت پیدا کردید در قالب دیدگاه یا ایمیل به info در 2barnamenevis.com به ما اطلاع بدید.

پی‌نوشت: این نوشته و پروژه‌ی گیت‌هاب با هر تغییر به‌روزرسانی می‌شه.

به‌روزرسانی ۱: خط زیر لینک‌ها رو هم حذف کردم.

هنر ریلکسیشن

ریلکسیشن (relaxation) یه تمرین خوب جسمی-ذهنیه که توی تمرکز و آرامش خیلی مؤثره. در مراحل ابتدایی این تمرین اگه خوب انجام بشه حدود بیست دقیقه طول می‌کشه و خوبه که هر روز حداقل یک بار قبل از خواب انجام بشه. ولی اگر وقت نمی‌کنید روزهایی که فشار کاری زیادی رو تحمل کردید (یا فرداش قراره تحمل کنید) این تمرین کمک‌تون می‌کنه.

مراحل‌ش ساده‌ست ولی باید قبل از خواب بیست دقیقه زودتر برید توی تخت که بتونید بدون نگرانی از ناقص موندن خواب‌تون (در مورد خواب کامل هم بعدا می‌نویسم اگه وقت شد!) تمام مراحل‌ش رو انجام بدید و بعدش هم می‌فهمید که واقعا روی آرامش تاثیر گذاره.

ادامه خواندن هنر ریلکسیشن

چند خطی راجع به مرورگر ملی

یکی از اولین چیزهایی که امروز توی عجوبه باهاش مواجه شدم سؤال یکی از دوستان معرفی یک مرورگر تولید داخل بود که فکر کنم نمی‌دونم چی چی (سازمان، مرکز یا هر چیز دیگه!) مدیریت توسعه ملی اینترنت یا متما تولید کرده. البته این اختصارسازی چیزی رو تعیین نمی‌کنه و منم می‌دونم دو برنامه‌نویس «دوبن» بگم ولی باعث نمی‌شه که همه از فرداش اطلاعات شخصی‌شون رو بیارن تحویل من بدن.

 اولین چیزی که دوست عزیزمون در مورد مرورگرهای خارجی کروم و فایرفاکس گفتن این بوده که با نیازهای امنیتی و فرهنگی ما رو برآورده نمی‌کنه و من متوجه نیازهای فرهنگی‌ای که یک فرد از مرورگرش داره چیه! مثلا هوا هم ممکنه اگه از آمریکا بیاد نیازهای فرهنگی من رو برآورده نکنه و چه بسا باعث انحراف من هم بشه!

در مورد نیازهای امنیتی هم مرورگر فایرفاکس کاملا متن‌بازه و مرورگر کروم هم که گفته شده (و من مشاهده کردم) که اطلاعاتی از کاربر رو به سرورهای گوگل می‌فرسته برای من قابل اعتماد‌تره تا مرورگر ملی که معلوم نیست کجا تولیدش می‌کنه و کی برش نظارت می‌کنه (یک اسم شاید یک هویت بسازه ولی هویت‌ش قابل اعتماد نیست) و از نظر منطقی هم گوگل دخالت چندانی نمی‌تونه توی زندگی من بکنه.

نکته‌ی سوم اینه که این مرورگر به صورت سرخود certificateهایی روی مرورگر نصب می‌کنه. یعنی یه چیزی توی مایه‌های HTTPS سازمانی و این یعنی اگر یه دزد خبیثی بخواد وسط راه اطلاعات منو بدزده و قبلا مرورگرهایی مثل کروم هشدار می‌دادن که این certificate معتبر نیست، این مرورگر با گشاده‌رویی سایت رو کنترل می‌کنه و اطلاعات‌تون مثل پسورد جیمیل و یاهو و فیسبوک و توییتر  (و هر سایتی که زور می‌زده تا با HTTPS اطلاعات شما رو امن‌تر نگه داره) ممکنه مثل آب ریخته بیوفته دست دزد خبیث‌مون :|

دیگه حرفی ندارم جز این‌که تولد دو برنامه‌نویس هم گذشت و ما فعالیت‌مون به صفر میل کرده و درگیر کنکوریم (مثلن!) و این بهانه‌ها و امید به این‌که بعد از کنکور (نه دقیقا روز بعدش!) دو برنامه‌نویس دوباره به روزهای اوجش برگرده و در آخر هم شب یلداتون مبارک :)

اینفوگرافیک: چگونه بهترین و مفیدترین پست‌ها را برای شبکه‌های اجتماعی بسازیم؟

همه‌ی ما کم و بیش دوست داریم که در میان عده‌ای از مردم شناخته شویم، و با آنان تعامل داشته باشیم. و البته همه‌ی ما این کار را می‌کنیم. همه‌ی ما حلقه‌ای از دوستان داریم، یکدیگر را می‌شناسیم و با آنان گفت‌و‌گو و تعامل می‌کنیم.

در دنیای مجازی هم، چنین حلقه‌هایی وجود دارند. برای نمونه، حلقه‌ی خوانندگان این وبلاگ :) ، یا به طور کلی هر وبلاگی، که می‌تواند معرف نویسنده یا نویسندگاه آن وبلاگ باشد، و آن نویسنده (ها) از طریق وبلاگشان با خوانندگان سخن بگویند، و شاید در کامنت‌ها حتا به بحث بپردازند.

اما این حلقه‌ها به وبلاگ‌ها و خوانندگانشان محدود نمی‌شوند. بسیاری از ما حلقه‌ای، هر چند کوچک، از دوستان در شبکه‌های اجتماعی (مثل فیس‌بوق، توییتر، پینترست و گوگل+) داریم، و دوست داریم آنرا بزرگ‌تر کنیم. عده‌ای دیگر از ما هم چنین حلقه‌هایی نداریم، و علاقه‌مند به ساختن چنین حلقه‌هایی هستیم.

برای تعامل بهتر با سایر افراد شبکه‌های اجتماعی، و رشد بهتر و سریع‌تر حلقه‌ی دوستانمان در شبکه‌های اجتماعی، باید پست‌های خوب و مفیدی بنویسیم، و برای این کار، باید نکاتی را رعایت کنیم.

شما می‌توانید این نکات را در قالب یک اینفوگرافیک مشاهده کنید:

ادامه خواندن اینفوگرافیک: چگونه بهترین و مفیدترین پست‌ها را برای شبکه‌های اجتماعی بسازیم؟

سی و هفتمین دوره مسابقات ACM بین‌المللی [به‌روزرسانی: نتایج نهایی اعلام شد]

در حال حاضر، سی و هفتمین دوره مسابقات ACM بین‌المللی در ورزشگاه جوبیلی در سنت پترزبورگ روسیه در حال برگزاری است.

از ایران سه تیم از دانشگاه‌های شریف، امیرکبیر و تهران در این مسابقه شرکت می‌کنند.

مسابقه از ساعت 10:30 صبح امروز به وقت تهران آغاز شده و پس از پنج ساعت، در ساعت 15:30 پایان خواهد یافت.

در این لحظه تیم saboon از دانشگاه صنعتی شریف در رتبه 31ام قرار دارد (با یک حلّ درست). تیم دانشگاه امیرکبیر (Deadly Army of AUT) با یک حلّ درست رتبه 79ام را دارد. )%R}VR?: از دانشگاه تهران هم در رتبه 86ام قرار دارد (بدون حلّ درست). آمار این پست تا پایان مسابقه به‌روز نخواهد شد. برای مشاهده آمار به‌روز می‌توانید از پیوندهای زیر استفاده کنید:

اسکوربرد رسمی مسابقه

یک اسکوربرد غیررسمی

یک اسکوربرد غیررسمی دیگر از احمدعلی (این بنده خدا ربطی به احمدعلی شفیعی نداره و هندی هم هست!)

برای کسب اطلاعات بیشتر و گزارش زنده می‌توانید به پست ایگور در سایت کدفورسز مراجعه کنید.

پس از پایان مسابقه این پست به‌روز خواهد شد. 

به‌روز رسانی: می‌توانید سوالات را از اینجا دریافت کنید. همچنین در صورتی که تمایل (و توانایی!) حلّ سوالات را داشته‌باشید، می‌توانید کدتان را در اینجا سابمیت کنید. آمار تیم saboon هم تغییر کرده، ولی همان‌طور که نوشته‌بودم، اینجا تا پایان مسابقه به‌روز نمی‌شود! می‌توانید در پیوندهای بالا آمار به‌روز را ببینید. 

به‌روز رسانی دوم: نتایج نهایی معلوم شد. تیم saboon از دانشگاه شریف 30ام و تیم Deadly Army of AUT از دانشگاه امیرکبیر 67ام شد. از تیم دانشگاه تهران خبری ندارم، ولی ظاهراً هیچ سوالی حل نکرده.

اعضای تیم saboon: آقایان حامد صالح، علیرضا فرهادی و سعید ایلچی؛ مربّی: آقای کامران باور

اعضای تیم Deadly Army of AUT: آقایان رضا حسینی آشتیانی، علی فیوج نوملی و مهدی کاظمی؛ مربّی: آقای پوریا علیمیرزایی

پنج تیم برتر جهان از دانشگاه‌های روسیه، چین، ژاپن و تایوان بودند.

توضیحی در مورد رتبه‌‌ها: در مسابقات این‌چنینی معمولاً شرکت‌کننده‌ها بر اساس شمار سوال‌های حل‌‌شده مرتّب می‌شوند. سپس تیم‌هایی که شمار پرسش‌هایی که حل کرده‌اند، برابر است، بر اساس عکس ترتیب پنالتی مرتّب می‌شوند. پنالتی یک تیم برابر است با مجموع زمان‌هایی که صرف حلّ سوالات گوناگون کرده. علاوه بر آن، برای هر ارسال غلط نیز مقداری به پنالتی اضافه می‌شود. به همین دلیل است که با وجود تعداد سوالات حل‌شده‌ی برابر، تیم saboon بالاتر از Deadly Army of AUT قرار گرفته‌است.

جلد کتاب دایی جان ناپلئون

معرفی کتاب: دایی جان ناپلئون

چند روزی بود که به فکر افتاده بودم که در کنار پست‌های معرفی فیلم که هر روز احمدعلی منتشر می‌کند، من هم پست معرفی کتاب بنویسم. با این وجود، پس از گذشت بیش از یک هفته هنوز این کار را نکرده‌ام. از آنجا که تقریباً مطمئنم که از این پس هم به طور منظم این کار را نخواهم کرد، برای این کار هنوز بخش مجزایی ساخته نشده و ممکن است هیچگاه ساخته نشود.

احتمالاً گه‌گاهی در این پست‌ها کتاب‌هایی که می‌خوانم را معرفی خواهم کرد. به همین دلیل، ممکن است برخی از این کتاب‌ها بیش از حد معروف باشند و شما هم آن‌ها را خوانده‌باشید. امّا سعی می‌کنم که این اتفاق زیاد نیفتد!

جلد کتاب دایی جان ناپلئون
جلد کتاب دایی جان ناپلئون

کتاب این پست “دایی جان ناپلئون” است.  دائی جان ناپلئون داستان‌هایی از جنگ‌هایش با «انگلیسا» و ضربات سهمگینی که به آن‌ها وارد کرده، می‌گوید. او می‌پندارد که مانند ناپلئون شجاعانه در برابر انگلیس ایستاده و به همین دلیل، انگلیسا هم به اندازه‌ی ناپلئون از او متنفرند. البته این جنگ‌ها واقعی نیستند و ساخته‌ی تخیّل او هستند، ولی در تمام داستان به نظر می‌رسد که او واقعاً خاطراتش از این جنگ‌ها را به خاطر دارد. دایی جان سرهنگ دایی، دایی دیگر است و پسری به اسم پوران دارد که او را پوری صدا می‌کنند.

داستان از زبان پسر آقاجان نقل می‌شود. او عاشق لیلی، دختر دایی‌جان شده. در جشن فارغ‌التحصیلی پوری که در خانه دایی جان سرهنگ برگزار شده، دایی جان ناپلئون سرگرم تعریف داستان قتل یکی از سرکردگان مزدور انگلیس است که آقاجان سوتی! افتضاحی می‌دهد. دایی جان فکر می‌کند که آقاجان قصد ضایع‌کردن او و غلط جلوه‌دادن داستان دلاوری‌هایش را داشته، به همین دلیل شعری تحقیرآمیز می‌خواند و کینه‌ی آقاجان را به دل می‌گیرد. آقاجان هم که به هیچ وجه حاضر نیست داستان‌های دایی‌جان را بپذیرد و به شکل مناسب به ناپلئون احترام بگذارد، در برابر او قرار می‌گیرد. در ادامه‌ی داستان، راوی سعی دارد که روابط طرفین را بهبود ببخشد، تا لیلی را از دست ندهد. اما این کار، با وجود نقشه‌-هایی که آقاجان و دایی‌جان برای ضایع کردن هم می‌کشند، و همچنین ترس دایی‌جان از انتقام انگلیس، بسیار سخت است…

ایرج پزشکزاد این کتاب را نوشته و در سال 1349 منتشر کرده. از روی آن سریال معروفی هم ساخته شده که درباره‌اش زیاد نمی‌نویسم، چون خودم آن را ندیده‌ام، اما با توجه به مطالبی که در اینترنت درباره‌اش نوشته شده، به نظر می‌رسد که سریال جالبی باشد. درباره‌ی وضعیت نشر آن اطلاعی ندارم، اما در کتابناک می‌توانید PDF آن را دریافت کنید. با توجه به تغییراتی که پس از بازگشایی سایت کتابناک در آن اعمال شده، احتمالاً این نسخه با رعایت حق‌نشر صاحبان اثر منتشر شده. در ویکیپدیا نوشته که نسخه‌ای انگلیسی از این کتاب نیز منتشر شده. همان جا افزوده که ترجمه روان است و به خوبی طنز کتاب را منتقل کرده.

ایرج پزشکزاد
ایرج پزشکزاد

در پایان، زندگی‌نامه‌ی مختصر ایرج پزشکزاد را از زبان خودش می‌نویسم (به نقل از ویکیپدیا):

از پدری پزشک و مادری معلم به دنیا اومدم. تحصیلات ابتدایی و متوسطه در تهران و تحصیلات عالیه رو در فرانسه در رشته حقوق گذراندم. بعد از فارغ التحصیلی به استخدام وزارت امور خارجه در آمدم و به عنوان دیپلمات تا انقلاب در اونجا کار کردم. بعد از انقلاب از کار اخراج شدم به طوری که حتی حقوق بازنشستگی هم شامل حالم نشد. بعد از اون به فرانسه برگشتم و به کار روزنامه نگاری و قلم زنی و نوشتن اراجیف! مشغول شدم.

پی‌نوشت: لطفاً پای همین پست بنویسید که ترجیح می‌دهید کتاب‌هایی که انتخاب می‌شوند، فارسی باشند یا انگلیسی یا هردو. اگر پیشنهاد دیگری هم دارید، بنویسید (مثلا در مورد موضوع و ژانر کتاب). نظراتتان بر پست‌های (احتمالیِ!) بعدی اثر خواهد گذاشت.

سیاهچاله

چرا اینترنت زمان شما را مانند یک سیاه‌چاله می‌مکد!

احتمالاً شما هم با این پدیده برخورد کرده‌اید که زمانی که برای کاری کوچک و مفید (چک کردن ایمیل یا نوشتن مقاله برای دوبرنامه‌نویس!) سراغ اینترنت می‌روید، نمی‌توانید از پای رایانه بلند شوید. در واقع زمانی این کار را انجام می‌دهید که احساس می‌کنید چند دقیقه گذشته، در حالی که چند ساعت گذشته است. ساینتیفیک امریکن در مقاله‌ای که چند روز پیش منتشر کرده، برخی از علل احتمالی این مسئله را بررسی کرده‌است.

به نظر می‌رسد که مغز انسان تمایل شدیدی به رویارویی با ناشناخته‌ها دارد. در واقع اینترنت سبکه‌ی گسترده‌ای از اطلاعات به هم گسترده است و هنگامی که فرد در چنین محیط بی حدّ و مرزی قرار می‌گیرد، خروج از آن بسیار سخت می‌شود.

دومین دلیلی که در این مقاله برشمرده می‌شود، لذّت‌هایی است که در آن وجود دارد. این لذّت‌ها عملاً کاربر را شرطی می‌کنند. اگر آزمایش معروف پاولف را به خاطر داشته‌باشید، می‌توانید چیزهایی مانند یک خبر جالب، یک عکس زیبا، یک ایمیل یا پیغام در شبکه اجتماعی و … را مانند غذا و دسترسی به اینترنت را مانند زنگ درنظر بگیرید. علاوه بر آن، انسان ذاتاً اجتماعی است. به همین دلیل، شما معمولاً از کارهایی مانند خواندن پست‌های وبلاگ و ایمیل‌های تازه و گشت و گذار در شبکه‌های اجتماعی لذّت می‌برید.

دلیل دیگر، که بیشتر به ناتوانی در ترک اینترنت مربوط است، محوبودن مرز میان کار مفید و اتلاف وقت است. در بسیاری از شرایط دیگر، مثلاً در بسیاری از مشاغلی که با اینترنت سر و کار ندارند، تفاوت محسوس و مشهوی وجود دارد میان زمانی که شخص کار می‌کند و زمانی که وقت تلف می‌کند. این مرز در اینترنت محو و مبهم می‌شود. بر اساس تحقیقات، به نظر می‌رسد که اراده مانند یک ماهیچه است: با کارکشیدن از آن می‎توان آن را تقویت کرد؛ ولی استفاده زیاد از آن می‌تواند سبب خسته‌شدنش نیز بشود. این اتفاق در اینترنت می‌افتد، چراکه کاربر مدام باید در حال مقاومت و ایستادگی در برابر اتلاف وقت باشد.

مسئله جالب دیگر بروز نوعی واکنش جنگ و گریز است. در وب چیزهایی هست که نیاز به واکنش درست، سریع و مناسب دارد، مثل ایمیل و پیغام‌های شبکه‌های اجتماعی. به همین دلیل، بدن در وضعیتی قرار می‌گیرد که آمادگی رویارویی با خطرات بالقوّه را داشته‌باشد.

منبع


مسأله فرعی جالبی که حین نگارش این مقاله به ذهنم رسید، این است که چقدر ویژگی‌هایی که هزاران سال است در انسان نمود داشته‌اند، رنگ و بوی اینترنت و فناوری گرفته‌اند. شخصاً زیاد به این مسأله خوشبین نیستم، گرچه هنوز برای قضاوت زود است و باید صبر کرد. با این وجود، برخی از نتایج منفی این تغییرات همین امروز هم خود را نشان داده‌اند. افزایش معنادار نرخ چاقی و برخی اختلالات دیگر می‌تواند با این مسئله در ارتباط باشد.

گاهی اوقات می‌شونم که بزرگترها به شوخی به دهه شصتی‌ها می‌گویند “بچه‌های روغن‌نباتی”، روغن نباتی دستکم وجود فیزیکی داشت، نرم‌افزار تنها در حدّ برق جاری در مدارهای منطقی وجود فیزیکی دارد. وای به حال ما که “بچه‌های اینترنت” می‌شویم! به نظر شما، ما چه موجوداتی خواهیم شد؟!؟

شرکت‌های فعال در حوزه‌ی فناوری، چگونه درآمد کسب می کنند؟

امروزه شرکت‌های کوچک و بزرگی را می‌شناسیم که به ما خدماتی ارائه می‌دهند و زندگی آنلاین ما، در واقع همین حکایت ما و این شرکت‌هاست.

این یک بازی برد-برد است. ما برنده‌ایم، چرا که سرویس‌های کارآمد و خوبی را در اختیار داریم، و آنها برنده‌اند چون درآمد خوبی به جیب می‌زنند.

ولی همیشه اینگونه نیست که آنها برای دادن این خدمات به ما، از ما پولی دریافت کنند. برای نمونه، دراپ‌باکس را در نظر بگیرید، خیلی از ما یک اکانت رایگان در این سرویس داریم. اما درآمد این شرکت، تنها از پلن‌های پولی (که فضای بیشتری در اختیار شما قرار می‌دهند) کسب می‌شود:

SavedPicture-2013515212630.png

* Freemium به سرویس‌هایی اشاره دارند که یک سرویس رایگان در اختیار کاربران می‌گذارند، بعد امکاناتی بیشتر از آن (در اینجا فضای بیشتر) را می‌فروشند. (اطلاعات بیشتر)

یا مثلن Stackoverflow، به هیچ عنوان از کاربرانش پولی دریافت نمی‌کند و درآمدش تنها از راه تبلیغات است:

SavedPicture-2013515212623.png

از آنجایی که این وبگاه پر از پرسش و پاسخ‌های مفید است، ورودی زیادی از موتورهای جست‌و‌جو دارد. بسیاری از این ورودی‌ها، مربوط به افرادی هستند که در این وبگاه عضو نیستند. این حجم بالای بازدید، محل خوبی برای تبلیغات است.

جالب این‌که کسانی که عضو فعال این وبگاه باشند (امتیازشان دست‌کم ۱۲۵ باشد) تبلیغات به مراتب کمتری را مشاهده می‌کنند!

* تصور می‌کنم بخش کاریابی این وبگاه هم یک منبع درآمد برای این شرکت باشد، هرچند در عکس بالا این مورد ذکر نشده است.

 

چند مورد دیگر را نیز ببینید:

SavedPicture-201351521265.png SavedPicture-2013515212613.png SavedPicture-2013515212647.png

 

اما چیزی که بیشتر توجه من را به خود جلب کرد، Instagram بود:

SavedPicture-2013515212558.png

اینستاگرام اکنون متعلق به شرکت فیس‌بوک است. به نظر می‌رسد فایده‌ی این شبکه‌ی اجتماعی، از طریق شبکه اجتماعی فیس‌بوک باشد. (یکپارچگی اینستاگرام و فیس‌بوک، به معنی حضور بیشتر کاربران در فیس‌بوک و درآمد بیشتر این شرکت است)

جالب این‌که پیش از این‌که فیس‌بوک، اینستاگرام را بخرد، سازندگان اینستاگرام از آن درآمدی کسب نمی‌کردند!

شیوه‌ی درآمدزایی دیگر شرکت‌های مهم حوزه‌ی فناوری را در اینجا ببینید.

***

اما این الگوی درآمد، برای ما کاربران مشکلاتی هم دارد. مشهور ترین مثال، تعطیلی گوگل ریدر است که بسیاری را ناراحت و عصبانی کرد.

به خصوص شرکت‌های بزرگ، وقتی حس کنند که یک سرویس دیگر درآمد رضایت بخشی ندارد، می‌توانند آن را تعطیل کنند. البته شرکت‌های کوچک (که منبع درآمد دیگری جز یک سرویس ندارند) ممکن است با تمرکز بیشتر روی آن سرویس، درآمد حاصل از آن را بیشتر کنند. چرا که تعطیلی سرویس برای شرکت‌های کوچک به معنی نابودی شرکت است.

از سوی دیگر، حریم خصوصی هم مورد مهمی است که در این سرویس‌های رایگان کمتر به آن اهمیت داده می‌شود. برای نمونه، گوگل با آنالیز متن ایمیل‌های ما، تبلیغ‌های مرتبطی به ما نشان می‌دهد، و همین تبلیغ‌ها منبع درآمد جیمیل محسوب می‌شوند. در مورد سرویس ایمیل آوت‌لوک وضع کمی بهتر است. آنها دست‌کم متن همه‌ی ایمیل‌های همه‌ی ما را نمی‌خوانند.

در کشورهای پیشرفته، بسیاری از مردم ترجیح می‌دهند با پرداخت مبلغی پول (که عموماً زیاد هم نیست) از یک سرویس بدون تبلیغ استفاده کنند. اما دلایل مختلف فرهنگی و اقتصادی، و همچنین دشواری‌های پرداخت به خارج از کشور، برعکس این قضیه حاکم است.

به هر حال، تصمیم با ماست که چقدر مراقب حریم خصوصی خود باشیم. اگر نمی‌توانیم یا نمی‌خواهیم پولی برای این سرویس‌ها بدهیم، دست‌کم در میان سرویس‌های موجود، آنی را انتخاب کنیم که بیشتر به حریم خصوصی کاربران اهمیت می‌دهد.