همه‌ی نوشته‌های مهدی غیاثی

اینفوگرافیک: چگونه بهترین و مفیدترین پست‌ها را برای شبکه‌های اجتماعی بسازیم؟

همه‌ی ما کم و بیش دوست داریم که در میان عده‌ای از مردم شناخته شویم، و با آنان تعامل داشته باشیم. و البته همه‌ی ما این کار را می‌کنیم. همه‌ی ما حلقه‌ای از دوستان داریم، یکدیگر را می‌شناسیم و با آنان گفت‌و‌گو و تعامل می‌کنیم.

در دنیای مجازی هم، چنین حلقه‌هایی وجود دارند. برای نمونه، حلقه‌ی خوانندگان این وبلاگ :) ، یا به طور کلی هر وبلاگی، که می‌تواند معرف نویسنده یا نویسندگاه آن وبلاگ باشد، و آن نویسنده (ها) از طریق وبلاگشان با خوانندگان سخن بگویند، و شاید در کامنت‌ها حتا به بحث بپردازند.

اما این حلقه‌ها به وبلاگ‌ها و خوانندگانشان محدود نمی‌شوند. بسیاری از ما حلقه‌ای، هر چند کوچک، از دوستان در شبکه‌های اجتماعی (مثل فیس‌بوق، توییتر، پینترست و گوگل+) داریم، و دوست داریم آنرا بزرگ‌تر کنیم. عده‌ای دیگر از ما هم چنین حلقه‌هایی نداریم، و علاقه‌مند به ساختن چنین حلقه‌هایی هستیم.

برای تعامل بهتر با سایر افراد شبکه‌های اجتماعی، و رشد بهتر و سریع‌تر حلقه‌ی دوستانمان در شبکه‌های اجتماعی، باید پست‌های خوب و مفیدی بنویسیم، و برای این کار، باید نکاتی را رعایت کنیم.

شما می‌توانید این نکات را در قالب یک اینفوگرافیک مشاهده کنید:

ادامه خواندن اینفوگرافیک: چگونه بهترین و مفیدترین پست‌ها را برای شبکه‌های اجتماعی بسازیم؟

شرکت‌های فعال در حوزه‌ی فناوری، چگونه درآمد کسب می کنند؟

امروزه شرکت‌های کوچک و بزرگی را می‌شناسیم که به ما خدماتی ارائه می‌دهند و زندگی آنلاین ما، در واقع همین حکایت ما و این شرکت‌هاست.

این یک بازی برد-برد است. ما برنده‌ایم، چرا که سرویس‌های کارآمد و خوبی را در اختیار داریم، و آنها برنده‌اند چون درآمد خوبی به جیب می‌زنند.

ولی همیشه اینگونه نیست که آنها برای دادن این خدمات به ما، از ما پولی دریافت کنند. برای نمونه، دراپ‌باکس را در نظر بگیرید، خیلی از ما یک اکانت رایگان در این سرویس داریم. اما درآمد این شرکت، تنها از پلن‌های پولی (که فضای بیشتری در اختیار شما قرار می‌دهند) کسب می‌شود:

SavedPicture-2013515212630.png

* Freemium به سرویس‌هایی اشاره دارند که یک سرویس رایگان در اختیار کاربران می‌گذارند، بعد امکاناتی بیشتر از آن (در اینجا فضای بیشتر) را می‌فروشند. (اطلاعات بیشتر)

یا مثلن Stackoverflow، به هیچ عنوان از کاربرانش پولی دریافت نمی‌کند و درآمدش تنها از راه تبلیغات است:

SavedPicture-2013515212623.png

از آنجایی که این وبگاه پر از پرسش و پاسخ‌های مفید است، ورودی زیادی از موتورهای جست‌و‌جو دارد. بسیاری از این ورودی‌ها، مربوط به افرادی هستند که در این وبگاه عضو نیستند. این حجم بالای بازدید، محل خوبی برای تبلیغات است.

جالب این‌که کسانی که عضو فعال این وبگاه باشند (امتیازشان دست‌کم ۱۲۵ باشد) تبلیغات به مراتب کمتری را مشاهده می‌کنند!

* تصور می‌کنم بخش کاریابی این وبگاه هم یک منبع درآمد برای این شرکت باشد، هرچند در عکس بالا این مورد ذکر نشده است.

 

چند مورد دیگر را نیز ببینید:

SavedPicture-201351521265.png SavedPicture-2013515212613.png SavedPicture-2013515212647.png

 

اما چیزی که بیشتر توجه من را به خود جلب کرد، Instagram بود:

SavedPicture-2013515212558.png

اینستاگرام اکنون متعلق به شرکت فیس‌بوک است. به نظر می‌رسد فایده‌ی این شبکه‌ی اجتماعی، از طریق شبکه اجتماعی فیس‌بوک باشد. (یکپارچگی اینستاگرام و فیس‌بوک، به معنی حضور بیشتر کاربران در فیس‌بوک و درآمد بیشتر این شرکت است)

جالب این‌که پیش از این‌که فیس‌بوک، اینستاگرام را بخرد، سازندگان اینستاگرام از آن درآمدی کسب نمی‌کردند!

شیوه‌ی درآمدزایی دیگر شرکت‌های مهم حوزه‌ی فناوری را در اینجا ببینید.

***

اما این الگوی درآمد، برای ما کاربران مشکلاتی هم دارد. مشهور ترین مثال، تعطیلی گوگل ریدر است که بسیاری را ناراحت و عصبانی کرد.

به خصوص شرکت‌های بزرگ، وقتی حس کنند که یک سرویس دیگر درآمد رضایت بخشی ندارد، می‌توانند آن را تعطیل کنند. البته شرکت‌های کوچک (که منبع درآمد دیگری جز یک سرویس ندارند) ممکن است با تمرکز بیشتر روی آن سرویس، درآمد حاصل از آن را بیشتر کنند. چرا که تعطیلی سرویس برای شرکت‌های کوچک به معنی نابودی شرکت است.

از سوی دیگر، حریم خصوصی هم مورد مهمی است که در این سرویس‌های رایگان کمتر به آن اهمیت داده می‌شود. برای نمونه، گوگل با آنالیز متن ایمیل‌های ما، تبلیغ‌های مرتبطی به ما نشان می‌دهد، و همین تبلیغ‌ها منبع درآمد جیمیل محسوب می‌شوند. در مورد سرویس ایمیل آوت‌لوک وضع کمی بهتر است. آنها دست‌کم متن همه‌ی ایمیل‌های همه‌ی ما را نمی‌خوانند.

در کشورهای پیشرفته، بسیاری از مردم ترجیح می‌دهند با پرداخت مبلغی پول (که عموماً زیاد هم نیست) از یک سرویس بدون تبلیغ استفاده کنند. اما دلایل مختلف فرهنگی و اقتصادی، و همچنین دشواری‌های پرداخت به خارج از کشور، برعکس این قضیه حاکم است.

به هر حال، تصمیم با ماست که چقدر مراقب حریم خصوصی خود باشیم. اگر نمی‌توانیم یا نمی‌خواهیم پولی برای این سرویس‌ها بدهیم، دست‌کم در میان سرویس‌های موجود، آنی را انتخاب کنیم که بیشتر به حریم خصوصی کاربران اهمیت می‌دهد.

ما و وبلاگمون و توییتر!

چند وقت پیش احمدعلی یه پست نوشت که «دو برنامه‌نویس» اجتماعی می‌شود و از این چیزا. دو تا آیکون شبکه اجتماعی هم گذاشت این گوشه‌ی وبلاگ.

راستش من نفهمیدم اینا به چه دردی می‌خورن، بنابراین برشون می‌دارم (احمدعلی منو به فحش می‌کشه الان!)

به جاش، عکس خودم و احمدعلی رو گذاشتم، با لینک به اکانت توییترمون. :)

راستش مدتیه که من و احمدعلی شروع کردیم به توییت کردن در توییتر، و البته شده بلای خانمان سوز… امروز امتحان دینی داشتیم، دیروز من و احمدعلی و مسعود فاطمی داشتیم هی همدیگه رو منشن می کردیم… :|

به هر حال، من در توییتر @MahdiGhiasi هستم و احمدعلی در توییتر @ahmadalli .

ایده‌ی خلاقانه: کلاینت غیررسمی اینستاگرام برای ویندوز فون

ویندوز فون ۸، یک سیستم‌عامل نوپا برای گوشی‌ها است که به تازگی وارد بازار شده. طی چند ماه اخیر، بسیاری از اپلیکیشن‌های مهم و ضروری وارد Windows Phone Store شده است؛ جالب است بدانید به گفته‌ی یکی از مدیران ارشد مایکروسافت، ۴۸ اپلیکیشن از ۵۰ اپلیکیشن پرطرفدار، برای ویندوز فون وجود دارد.

تصور می‌کنم دو برنامه‌ی باقی‌مانده، Instagram و Flipboard باشند.

اینستاگرام، یک شبکه‌ی اجتماعی پرطرفدار برای اشتراک عکس‌هاست، و فلیپ‌بورد یک خبرخوان بسیار زیبا و کاربردی.

خیلی از کاربران ویندوز فون، مثل من، حسرت نبود این دو اپلیکیشن کلیدی را می‌خورند. درست است که برای هر دو، جایگزین‌هایی موجود است (مثل PhotoPlay به جای اینستاگرام، و خبرخوان‌های بسیاری که می‌توانند جای فلیپ‌بورد را پر کنند) اما ممکن است جایگزین‌ها، کیفیت مناسبی نداشته باشند، یا اگر داشته باشند، تعداد کاربران کافی ندارند. (برخی عقیده دارند که PhotoPlay از لحاظ تکنیکی اینستاگرام بهتر است، ولی تا زمانی که کاربران در اینستاگرام هستند، نمی‌توان به PhotoPlay امیدی داشت)

instagram-socialmatic-camera

اینستاگرام، به برنامه‌نویس‌های دیگر اجازه‌ی آپلود عکس به اینستاگرام را نمی‌دهد. از این رو، برای ویندوز فون اپلیکیشن‌هایی مانند Metrogram و WPGram ساخته شدند، ولی امکان آپلود عکس به اینستاگرام را نداشتند.

در این میان، عده‌ای از برنامه‌نویس‌ها، به جای حسرت خوردن و التماس به اینستاگرام، به فکر چاره افتادند. آن‌ها یک راه قانونی برای آپلود به اینستاگرام پیدا کردند!

آن‌ها روش خود را به طور دقیق بیان نکردند، ولی گمان می‌کنم کلیّت کار این باشد که آن‌ها تعدادی ماشین مجازی آندرویدی روی سرور‌های خود دارند، و عکس‌هایی که ارسال می‌کنیم از طریق این ماشین‌های مجازی آندرویدی ارسال می‌شوند!

ایده‌ی بسیار جالب و شگفت‌انگیزی است، و البته هزینه‌بر. به همین دلیل است که برنامه‌ی آنها، Instagraph، رایگان نیست و ۲.۵ دلار قیمت دارد.

مشکل اینجا بود که اپلیکیشن آنها فقط می‌توانست در اینستاگرام آپلود کند، و شما برای استفاده از اینستاگرام باید از دو اپلیکیشن استفاده کنید. از این رو سازنده‌های Instagraph و Metrogram به فکر ادغام برنامه‌ها افتادند، تا تجربه‌ی کاملی از اینستاگرام برای کاربران ویندوزفون فراهم کنند!

مشکل دیگر این است که Instagraph نمی‌تواند اکانت جدید بسازد، و برای ساخت اکانت جدید باید از گوشی آی‌او‌اس یا آندرویدی دوستتان استفاده کنید، که به گفته‌ی سازنده‌ی نرم‌افزار، این مشکل هم در نسخه‌ی بعدی حل خواهد شد.

مشکلات بسیاری ممکن است دور و بر ما قدم بزنند، ما عموماً به آن‌ها نگاه می‌کنیم و غصه می‌خوریم. ولی انسان‌های موفق، با قوه‌ی خلاقیت خود با این مشکلات می‌جنگند و آن‌ها را شکست می‌دهند. و این موضوع، محصور به فناوری نیست!

پی‌نوشت: بی‌اختیار یاد آن جوان خلاق میلیونر، Nick D’Aloisio افتادم… (+ و +)

خلاق باشید!

دلتون می‌خواد جای این جوون میلیونر باشین؟!

احتمالاً به گوشتون خورده که Nick D’Aloisio تونست با ایده‌ای که داشت، میلیونر بشه؛ اونم در حالی که فقط ۱۷ سالشه. (+) می‌دونم خیلیامون دوست داریم جای نیک باشیم، یا مثل نیک موفق بشیم. (من که خیلی دوست دارم :) ) حالا موفقیت می‌تونه میلیاردر شدن باشه، یا خیلی چیزای دیگه. شاید بعضیا تلاش کنن پاشونو جای پای نیک بذارن، حتا یه سری پست هم توی سایتای خارجی و ایرانی دیدم که نوشته بود فلان کارو بکنید، برید فلان کلاس برنامه‌نویسی یاد بگیرید و از این حرفا.

ولی، به نظرم با این کارا هــیـــــــــچ کسی به جایی نمی‌رسه. چند تا نکته به نظرم می‌رسه، دیدم بد نیست با شما به اشتراک بذارمشون.

nick-daloisio-619x348

نخست، هیچ‌کس با تقلید از یه بابای دیگه نتونسته مثل اون باباهه موفق بشه :) دست‌کم من همچین کسی رو ندیدم. پس تقلید نکنید!

دوم، راه‌های موفقیت محدود به برنامه‌نویسی و اینجور چیزا نیست. برید پی علاقه‌تون! هر کسی که به موفقیت رسیده، به کاری که می‌کرده ایمان داشته و به اون عشق می‌ورزیده. حالا اگه شما عاشق بسکتبالی، یا می‌میری واسه‌ی مکانیک، خب برو سراغ همون کار! برنامه‌نویسی به درد شما نمی‌خوره.

سوم، «برم کلاس برنامه‌نویسی» چه معنی‌ای داره؟ حداقل برای این‌که مثل همین دوست عزیزمون باشین، نیازی به این کارا نیست. اونی که ایمان و عشق رو داره نسبت به برنامه‌نویسی، خودش حتماً یاد می‌گیره. مثل من :) من اصلن برای برنامه‌نویسی کلاس خاصی نرفتم. خودم از روی کتاب و بعدش که بزرگ‌تر شدم از اینترنت، یاد گرفتم. (مثلاً stackoverflow.com) البته مدرسه‌مون کلاس برنامه‌نویسی داشت، ولی عملاً با درس کلاس جلو نمی‌رفتم! جلوتر بودم و معلم‌ها منو هدایت می‌کردن که راهو عوضی نرم.

چهارم، کاری که می‌کنید خالصانه باشه. به طمع پول و اینجور چیزا کار نکنید! همین نیک، خودش گفته بود که وقتی ساملی رو می‌ساخت، اصلن فکر نمی‌کرد میلیونر بشه، اونم دو سال بعد (عین جمله رو یادم نیست، برداشتم ازش رو گفتم)

امـــــــــا، یه چیز مهم هست که به آدم کلی کمک می‌کنه: خلاقیت… همه‌ی این آدمای موفق، خلاق بودن. مثال بزرگش همین مرحوم استیو جابز (روحش شاد، یادش گرامی باد!). سعی کنید خلاق باشید، چه‌جوریش رو نمی‌دونم. خودمم دنبالشم. کسی فهمید به منم بگه :|

و آخرین مورد، که معلم حسابانمون آقای رزمی، چند بار برامون گفته، اینه که حمّال نباشید. در این مورد زیاد توضیح نمی‌دم، خدا خودش مستقیم گفته:

«مثل الذین حملوا لتورات ثم لم یحملوها کمثل الحمار، یحمل اسفارا»

وصف کسانی که عمل‌کردن به تورات به آنان تکلیف شده است، آن گاه به آن عمل نکردند، مانند درازگوشی است که کتاب هایی را [که هیچ آگاهی به محتویات آنها ندارد] حمل می‌کند.

به این آیه فکر کنید، من چندین و چند بار توی زندگی چیزهایی/کسانی دیدم که واقعاً این آیه وصف حالشونه… حالا می‌تونه پول حمل کنه، یا خیلی چیزای دیگه… جون من و احمدعلی فکر کنید! (-> بخشش از کیسه‌ی خود و خلیفه در کنار هم!)

خلاصه‌ی کار این‌که، سعی کنید خلاق باشید، با ایمان و عشق به کاری که بهش علاقه دارین، برسین. بعد، جای نیک دآلویسیو نباشید، خودتون باشید، و مطمئن بشید که حمال هم نیستید!

همین دیگه؛ امیدوارم تونسته باشم کمکتون کنم، و امیدوارم دست‌کم یه آدم خیلی موفق از جمع نویسندگان/خوانندگان این وبلاگ در بیاد :) (خیلی پررو اَم؟!)

سیزده به در مبارک!

جاتون خالی، الان از پارک برگشتیم؛ تمام مدت سوار دوچرخه بودم، قشّـــنگ سیزدهَم به در شد :)

الان برگشتم خونه، روی میز کامپیوتر ولو شدم، و در تلاشم پست بعدی (بعد از این پست) رو بنویسم.

اینم من و برادرم، سوار دوچرخه، در پارک نسبتاً نزدیک به خونمون!

???????????????????????????????

این نوجوان خلاق، حالا یک میلیونر است و هنوز هم آرزوهای بزرگی دارد!

Nick D’Aloisio، یک نوجوان خلاق است که در پانزده سالگی اپلیکیشن Summly را نوشت. اپلیکیشنی برای خلاصه کردن اخبار و نمایش آن.

این اپلیکیشن توانست ۳۰۰ هزار دلار سرمایه جذب کند. پس آن، شرکت استارت آپ Summly تاسیس شد و این اپلیکیشن به فعالیت خود به طور جدی تری ادامه داد.

در مورد Summly می توانید مطلب یک پزشک را بخوانید.

PhotoChooser-d4892152-97a5-4f13-85f2-ab3f7ff8b209

نیک اکنون ۱۷ سال دارد، و اتفاق جالب تری برایش افتاده است.

یاهو، این شرکت را به قیمت ۳۰ میلیون دلار خریداری کرد!

نیک بسیار هیجان زده شده بود!

اپلیکیشن Summly از اپ استور حذف خواهد شد، و کارکنان آن شرکت در یاهو مشغول به کار خواهند شد.

خود نیک هم در یاهو مشغول به کار خواهد شد. او منصب خاصی در یاهو ندارد، ولی از خانه اش در لندن با گروه موبایل یاهو به عنوان یک کارمند تمام وقت کار خواهد کرد، آن هم در حالی که هنوز یک سال از دبیرستانش باقی مانده است…

او می گوید:

من به خاطر پول این کار را انجام ندادم. این کار به دلیل فرصتی است که در اختیار من قرار گرفته است تا بتوانم یک پلتفرم بزرگ ایجاد کنم. به عنوان مؤسس یک شرکت، دوست دارم دید و نگاه رهبری خود را همچنان داشته باشم. این خیلی خوب است که وارد این شرکت شوم، در حالی که شرکت در تلاش است پیشرفت کند.

نیک اکنون یک جوان خلاق و میلیونر (به پول ما می شود میلیاردر!) است که آرزوهای بزرگی در سر دارد.

PhotoChooser-03b9aa19-4061-4c45-9016-491764f573b1

منبع


داشتم فکر می کردم چه چیزی نیک را به اینجا رسانده… واقعیت این است که دو چیز بیشترین تأثیر را در این موفقیت گذاشته اند: خلاقیت و شجاعت.

شاید عوامل دیگری مثل شرایط و حتا شانس در موفقیت زودهنگام او بی تأثیر نبوده باشند. ولی کسی که خلاق باشد و کمی هم شجاع باشد، بالاخره مسیر خود را پیدا خواهد کرد.

شرایط شاید برای ما مناسب نباشد، یا حتا حس کنیم که در مدرسه ی جادوگری هری پاتر تحصیل کرده یا می کنیم! ولی واقعیت این است که ما به خود باورانده ایم که نمی توانیم.

بیایید کمی هم فکر کنیم می توانیم!

فکر می کنم این جمله از مرحوم استیو جابز باشد: تنها کسانی می توانند دنیا را تغییر دهند که آنقدر دیوانه باشند که فکر کنند می توانند دنیا را تغییر دهند.

به این ها کمی فکر کنید…

پی نوشت: همه ی این پست را با گوشی و در جاده نوشته ام. هیجان انگیز ولی طاقت فرسا بود!

آری، ویندوز RT ناموفق است؛ ولی کروم‌بوک که اصلن هیچی!

چندی پیش، مایکروسافت هسته‌ی ویندوز را برای پردازنده‌های ARM پورت کرد، تا بتواند یک اکوسیستم بزرگ ایجاد کند. (که البته هنوز هم جای کار دارد)

حاصل این کار، سه محصول بود: Windows 8، Windows RT و Windows Phone 8.

ویندوز ۸، نسل بعدی ویندوز ۷ است؛ هر چند حرف و حدیث‌ها پشت سرش زیاد است…

ویندوز فون ۸ هم، یک سیستم‌عامل عالی و سبک، ولی کمی ناقص، برای گوشی‌هاست. من یک گوشی ویندوز فونی خریدم و به شدت دوستش دارم، و از این‌که یک گوشی آندرویدی نخریدم، ناراحت نیستم!

اما ویندوز RT، ظاهری شبیه به ویندوز ۸ دارد، اما یک تفاوت اساسی هم با آن دارد: بنا به دلایل فنی، تنها نرم‌افزار‌های محیط مدرن روی این ویندوز کار می‌کنند، نه نرم‌افزارهای سنتی ویندوز!

مشکل بزرگ، نبود اپلیکیشن‌های کافی برای این سیستم‌عامل است. حتا ویندوز فون چندین برابر آن اپلیکیشن دارد!

اقبال عمومی به ویندوز RT خوب نبود. انویدیا ناامید شد. سامسونگ برنامه‌های تبلت ویندوز RT خود را لغو کرد، و همه چیز عدم موفقیت آن را نشان می‌دهد. (هر چند موج بعدی مایکروسافت، که احتمالاً Windows Blue نام دارد در راه است، و شاید بازی دست‌کم کمی به نفع مایکروسافت تغییر جهت دهد)

ChromeBookPixel

اما، انگار در این میان کسی به کروم‌بوک‌ها حتا فکر هم نمی‌کند!

Chrome OS و Windows RT، هر دو سیستم‌عامل‌های بسیار جوانی هستند که برای صفحه‌های نمایش با اندازه‌ی متوسط (۱۰-۱۵ اینچ) طراحی شده‌اند.

دیجی‌تایمز گزارش می‌دهد که شمار فروش کروم‌بوک‌ها در دو سال اخیر حدود ۵۰۰.۰۰۰ بوده است. در حالی که تبلت Surface RT مایکروسافت، در چندماهی که از عرضه‌اش گذشته است، به تنهایی ۱.۱ میلیون فروش داشته است. چیزی نزدیک به دو برابر! هر چند، ایسر معتقد است که کروم‌بوک‌ها چندان هم بد عمل نمی‌کنند.

به نظر می‌رسد که هر دو سیستم‌عامل یاد شده، برای کاربران کاربرد چندانی ندارند. به خصوص وقتی تبلت-اولترابوک قدرتمندی مانند Surface Pro در میان باشد!

البته، دست‌کم RT، برنامه‌هایی که اجرا می‌کند در ویندوز ۸ هم اجرا می‌شوند، ولی Chrome OS …

شما در این مورد چه فکر می‌کنید؟ کدام‌یک از این دو سیستم‌عامل شانس بیشتری برای موفقیت دارند؟ Windows RT یا Chrome OS؟ اصلاً به نظر شما، این دو سیستم‌عامل شانسی برای موفقیت دارند؟!

منبع

خداحافظ آزینیوم، البته فعلن!

قبلن‌ها، توی دل‌نوشته چیزی در مورد آزینیوم نوشته بودم. اگر همون موقع اون رو نخوندید، به نظرم نیازی نیست این پست رو بخونید.

در این نوشته، فقط می‌خوام بگم که، تصمیم گرفتم آزینیوم رو فعلن کنار بذارم. ببینید، می‌تونستم اون رو در آینده‌ی نزدیک ریلیز کنم. (به خصوص که عید وقت آزاد بیشتری دارم)

ولی مشکل اینجا بود که با توجه به کنکوری که سال آینده در پیش دارم، به نظرم اومد ممکنه نتونم بعدن به قدر کافی روش وقت بذارم، و باعث شکست آزینیوم بشم، در حالی که خودمم وقتم رو کمتر روی درس گذاشتم.

بنابراین، فکر کردم که آزینیوم رو بذارم برای بعد از کنکور، و برای اوقات فراغتم پیش از کنکور، روی کارای ساده‌تر و کوچیک‌تر وقت بذارم.

اینطوری، هم برای آزینیوم بهتره، و هم برای من…