در گوگل کروم، صفحه‌ها را نرم بپیمایید!

یکی از ویژگی‌هایی که بیشتر مرورگر‌های مدرن آن را دارا می‌باشند، Smooth Scrolling یا پیمایش نرم است. این ویژگی، به این معنی است که وقتی شما با استفاده از ماوس یا نوار لغزان گوشه‌ی صفحه، در آن بالا و پایین می‌روید، پیمایش به صورت نرم (بدون پرش) انجام می‌گردد.

نسخه‌های جدید اینترنت اکسپلورر و فایرفاکس این قابلیت را دارا می‌باشند، ولی گوگل کروم چنین قابلیتی را ندارد. بگذارید حرفم را اصلاح کنم، نسخه‌های جدید گوگل کروم این قابلیت را دارند،‌ ولی به صورت پیش‌فرض فعال نیست!

فعال‌سازی آن نیز تنها چند گام ساده و یکی دو دقیقه وقت می‌طلبد!

برای شروع، گوگل کروم را باز کنید.

در Address Bar، عبارت زیر را وارد کنید:

chrome://flags

در فهرست باز شده، به دنبال گزینه‌ی Smooth Scrolling بگردید و با کلیک بر روی Enable، آن را فعال کنید.

در پایین این صفحه، دکمه‌ای به نام Relaunch Now ظاهر می‌شود، روی آن کلیک کنید.

مرورگر بسته و دوباره باز می‌شود، اما این بار با پیمایش نرم صفحه‌های وب!

* این قابلیت در نسخه‌های ویندوز، لینوکس و کروم‌او‌اس قابل استفاده است.

* اگر این گزینه را در صفحه‌ی chrome://flags نیافتید، احتمالاً نسخه‌ی گوگل کروم شما قدیمی است. برای استفاده از این قابلیت (و البته مزایای دیگری مثل امنیت) باید مرورگر خود را به روز رسانی کنید.

(من در زمان نگارش این نوشته، از گوگل کروم ۲۳ بر روی ویندوز استفاده می‌کنم، این نسخه قابلیت Smooth Scrolling را دارا می‌باشد)

ما، آدم‌های دورو!

تا حالا دقت کردید دهه‌ی اول محرم که امام‌ حسین هنوز شهید نشده همه مشکی می‌پوشن ولی از عاشورا به بعد دیگه تک و توک مشکی می‌بینیم؟!؟ نقل‌قول از یکی از دوستان گرامی!

یک سال تمام می‌گذرد و ما دو ماه از آن مشکی می‌پوشیم. ده ماه دیگرش دست‌مان را به هر گندی آلوده می‌کنیم و محرم که می‌رسد می‌خواهیم دست‌مان را با لباس مشکلی و پرچم و علم و سینه‌زنی و عزاداری‌نمایی امام حسین پاک کنیم. قافل از این‌که با این کارمان نه خودمان پاک می‌شویم نه گندهایمان! محرمی که قرار است برای عزاداری امام حسین باشد می شود محرم غذاداری و وانمودکردن به عزاداری و هیچ به حسینی بودن نمی‌اندیشیم. بلکه عزاداری مرگش را می‌کنیم و بس!

هنوز حادثه خیابان فاطمی یادم نرفته. حتی اگر رهگذرانی که عبور می‌کردند و بی‌تفاوت به آن‌چه در حال وقوع بود در نظر بگیریم، آن‌هایی داشتند فیلم و عکس می‌گرفتند روی کوفیان را سفید کرده‌بودند. یادم است معلم معارف‌مان در راهنمایی می‌گفت «هل من ينصر ناس ينصرنی» امام حسین خطاب به مردم آن زمان نبوده بلکه خطاب ایشان به ما بوده!

معلم حسابان ما می‌گوید از همین حالا وضعیت‌تان در کنکور روشن است و می‌توان با تقریب خوبی با توجه به میزان درس‌خواندن‌تان رتبه‌ی کنکورتان را تخمین زد مگر این‌که تغییر کنید. حالا مایی که اینقدر ادعای حسینی‌بودن‌مان می‌شود با یک امتحان ساده روی کوفیان (که اتفاقا آن‌ها هم تا قبل از کربلا ادعای حسینی بودن‌شان می‌شد!) را سفید کردیم.

سخن نهایی: زندگی چیزی بیش‌تر از حرف است. بیش‌تر از جوگیر شدن با حرف‌های قشنگ، بیش‌تر از ادعاهای مغرورانه، بیش‌تر از سر زیر برف کردن. و تکرار شاید بد نباشد که

حسین بیشتر از آب تشنه‌ی لبیک بود. افسوس که به جای افکارش، زخم های تنش را نشانمان دادند و بزرگترین دردش را بی آبی نامیدند.

امیدوارم کمی بایندیشیم که چرا حسین قیام کرد!

هرکسی دنیا را از نگاه خود می‌بیند!

یه‌کم قدیمیه ولی فکر کردم شاید خیلی‌ها این عکس رو ندیده باشن. شما نمی‌تونید به کرگدن اثبات کنید که یه شاخ وسط دنیا نیست. دلیل نمی‌شه هرچیزی رو که شما ببینید دیگران هم به وضوح ببینن و همین‌طور برعکسش هیچ‌وقت قضاوت نکنید.

خدایا! این بهترین کادو تولدی است که می‌توانم بگیرم. متشکرم!

این که آدم روز تولدش میان‌ترم داشته باشد آن‌هم امتحان هندسه و بعد از آن هم کلی درس و مشق داشته باشد و آخرش هم ۷ شب برسد خانه زیاد روز تولد جالبی نیست. و قرار بود این اتفاق بیافتد که البته زد و فردا و پس‌فردا تعطیل شد و اگر بخواهم از زاویه‌ی دید خودم ببینم فقط می‌توانم بگویم

خدایا از کادو تولدی که برایم فرستادی متشکرم. سعی می‌کنم بیش‌ترین استفاده از آن را بکنم!

پی‌نوشت: این دل‌نوشته شاد بود. امیدوارم باز هم از این‌ها داشته باشیم!

دست‌رسی آسان‌تر به Google Translate با افزونه‌ی GTranslate گوگل کروم

اگر شما هم مثل من اهل وب‌گردی در وبگاه‌های خارجی به هر دلیلی مثلا خواندن مقالات خارجی یا سایت‌های پرسش‌وپاسخ (مثل StackOverFlow) باشید خیلی برایتان پیش می‌آید که نیاز به یافتن ترجمه‌ی واژه‌ی ناآشنایی داشته باشید و من به شخصه سرویس Google Translate را ترجیح می‌دهم.

چند روز پیش درحال خواندن مقاله‌ای بودم که کلمات ناآشنای زیادی داشت و من مجبور بودم که همین‌طور پشت‌سر‌هم ترجمه‌ی کلمات مختلف را بیابم و این ایده به ذهنم رسید که را انتخاب‌کردن و راست‌کلیک کردن روی کلمه‌ی مورد نظر بتوان وارد Google Translate شد و ترجمه‌ی کلمه را مشاهده کرد.

و نتیجه ۵ ساعت یادگیری و نوشتن افزونه‌ای برای گوگل کروم و خرج‌کردن ۵ دلار ناقابل برای فرستادن آن به استور بود که البته زمان زیادی صرف یادگیری و محلی‌سازی افزونه شد به‌طوری که بتوان واژه‌های زبان‌های مختلف را به زبان پیش‌فرضی که انتخاب می‌کنید ترجمه کرد و دردسر اصلی هم سازگار نبودن کدهای دوحرفی گوگل با کدهای استاندارد بود.

همین‌طوری کلی تنبلی و نوشتن برنامه‌ی سی‌شارپی برای تبدیل جداول حروفی به آرایه‌های جاوااسکریپت (جدا کردن نام اصلی و کد اختصاری و کلی کار دیگر) و همین‌طور پی بردن به مفهوم «آب در کوزه و ما تشنه‌لبان می‌گردیم کدهای اختصاری در سایت گوگل و ما گرد جهان می‌گردیم!» (مصراع دوم عین حقیقت است!)(مجموع کدهای سی‌شارپ از مجموع کدهای افزونه بیش‌تر شد!)

و نتیجه‌ی نهایی افزونه‌ی در کروم‌استور است که در حال حاضر نسخه‌ی ۱.۰.۰.۵ آن منتشر شده‌است و به‌زودی به نسخه‌ی ۱.۰.۱ به‌روزرسانی می‌شود.

حالا که افزونه را معرفی کردم بد نیست توضیح کوچکی هم بدهم (البته همه‌چیز واضح است!):

پس از نصب افزونه باید به بخش تنظیمات افزونه بروید و زبان پیش‌فرض برای ترجمه را در آن‌جا انتخاب کنید.

و در هر جایی که نیاز به ترجمه داشتید فقط کلمه یا متن موردنظر را انتخاب کنید و روی آن راست‌کلیک کنید و Translate را بزنید تا وارد صفحه‌ی Google Translate شوید.

پی‌نوشت: در نسخه‌ی ۱.۰.۱ امکان ترجمه‌ی وب‌سایت اضافه می‌شود و سعی می‌کنم طراحی صفحه‌ی تنظیمات را بهتر کنم.

پی‌نوشت ۲: اگر انتقاد، پیشنهاد، ایده‌ای برای این افزونه دارید و اگر خدای نکرده باگی مشاهده کردید در همین نوشته در دیدگاهی آن را بیان کنید. متشکرم!

پی‌نوشت۳: اگر ایده‌ای برای افزونه‌ای دارید می‌توانید با من در میان بگذارید. ایمیل من ahmadallishafiee در جی‌میل، یاهو و لایو.

اپلیکیشن‌های ویندوز ۸: تازه نفس،‌ پیش به سوی نقاشی!

شمار اپلیکیشن‌های ویندوز ۸ روز به روز افزایش می‌یابد، تا جایی که می‌دانیم هر روز حدود ۵۰۰ اپلیکیشن جدید به این گنجینه افزوده می‌شود، و تعداد کل اپلیکیشن‌های ویندوز ۸ از مرز ۲۰ هزار گذر کرده است. مسلماً آزمودن همه‌ی این اپلیکیشن‌ها برای ما میسر نیست، البته همه‌ی این اپلیکیشن‌ها هم لزوماً برای ما کاربردی نیستند…

از این رو، قصد دارم هر هفته در «دو برنامه‌نویس»، یکی از اپلیکیشن‌های برتر و جالب توجه را به شما معرفی کنم.

برای هفته‌ی نخست، اپلیکیشنی را برگزیده‌ام که تجربه‌ی جدیدی از نقاشی در کامپیوتر (یا شاید تبلت) برای شما به ارمغان می‌آورد: Fresh Paint.

برای نصب این برنامه، کافیست وارد Windows Store شده، و بعد نام Fresh Paint را جستجو کنید:

(برای مشاهده‌ی عکس در ابعاد بزرگتر، روی آن کلیک کنید)

و پس از کلیک روی نام آن، در صفحه‌ای که باز می‌شود، روی Install کلیک کنید.

***

پس از باز کردن برنامه، با صفحه‌ای مشابه این مواجه می‌شوید:

همانطور که پیداست، برنامه امکانات بسیار جالبی در مورد نقاشی در اختیارتان قرار می‌دهد. می‌توانید از میان ۴ قلم‌مو، ۲ پاستل یا یک مداد، یکی را انتخاب کنید؛ اگر قلم‌مویی را برگزینید، می‌توانید روی پالت رنگ‌ها را با هم مخلوط کنید و رنگ جدیدی بسازید، یا این‌که با فشردن دکمه‌ی رنگارنگی که روی پالت هست، پالت را بچرخانید و رنگ مورد نظر خود را از طیف رنگ برگزینید.

همانند یک بوم نقاشی واقعی، رنگ‌ها روی کاغذ هم ممکن است با یکدیگر مخلوط شوند. می‌توانید با فشردن دکمه‌ای که آیکون پنکه دارد، نقاشی را خشک کنید! همچنین می‌توانید بافت و رنگ صفحه‌ی نقاشی را نیز به دلخواه تغییر دهید.

همچنین تعدادی بسته‌ی طراحی موجود است، که در لحظه‌ی نگارش این نوشته، به جز بسته‌ی Fun Pack همگی پولی و قابل خرید هستند.

 

بد نیست این اپلیکیشن را نصب و امتحان کنید. مطمئنم دقایق خوشی را برایتان فراهم می‌کند! اگر کودکی هم در خانه‌ی شما هست، بدون شک از این برنامه بسیار لذت خواهد برد. او را هم در لذت بردن از ویندوز ۸ شریک خود بدانید! (برادر و خواهر کوچک‌تر من که از این اپلیکیشن بسیار لذت بردند!)

پی‌نوشت: اگر در دسترسی به ویندوز استور مشکلی سر راه شماست، این دو نوشته را بخوانید: + و +

پی‌نوشت ۲: اگر برنامه‌ی جالبی برای ویندوز ۸ می‌شناسید، می‌توانید آن را به من معرفی کنید، یا خودتان درباره‌اش بنویسید!

آموزش برنامه‌نویسی – بخش صفرم: برنامه‌نویسی چیست!


سری جدیدی از آموزش‌های برنامه‌نویسی آغاز شده است. این سری منقضی شده است. پیشنهاد می‌کنیم این سری را ادامه ندهید!


بنابر وعده‌ای که داده بودیم آموزش برنامه‌نویسی را آغاز می‌کنیم. دوست دارم در ابتدا در مورد برنامه‌نویسی و زبان‌های برنامه‌نویسی و نکاتی این‌چنینی توضیح دهم و سپس وارد بخش فنی کار شوم.

 کارت‌پانچ از اولین ابزارهایی بوده که دانشمندان به وسیله‌ی آن با پردازنده ارتباط برقرار می‌کردند. با توجه به این‌که راحت‌ترین واحد ارتباط با یک مدار الکترونیکی قطع یا وصل کردن جریان است مبنای شمارش و دستورات در پردازنده هم بر پایه ۰ (قطع‌بودن جریان) و ۱ (وصل‌بودن جریان) تعریف شده است و تا امروز هم مبنای شمارش در کامپیوتر بیت (۰ یا ۱) است و به همین ترتیب واحد‌های بایت (۸ بیت) کیلوبایت(۱۰۲۴ بایت در مبنای ویندوز و ۱۰۰۰ بایت در مبنای لینکوس) و … تعریف می‌شود.

 کارت‌پانچ نیز برای ارتباط با پردازنده از وجود سوراخ در مکان‌های مشخص استفاده می‌کند و وجود آن ۱ و وجود‌نداشتن آن ۰ را معنی می‌دهد. هر پردازنده می‌تواند تعداد دستورات مشخصی (که معمولا توان ۲ هستند) را انجام دهد و اجتماع این دستورات می‌تواند نتیجه‌ی مخصوصی داشته باشد. اما برای یک هدف مشخص تعداد زیادی از این دستورات لازم است و به همین دلیل استفاده از کارت‌پانچ کار سختی بوده و درصد خطا را به شدت افزایش می‌داده.

 

 به دستوراتی که پردازنده مستقیما قابلیت پردازش آن‌ها را دارد، دستورات اسمبلی گفته می‌شود و نرم‌افزارهایی که فقط توسط کدهای اسمبلی نوشته شده‌اند نرم‌افزارهایی‌اند که نسبت به نرم‌افزارهای دیگر قدرتمندتر و سبک‌ترند ولی درصد خطا در نوشتن آن‌ها بسیار زیاد است و عموما جز در مواقع نیاز (مثال نوشتن یک سیستم‌عامل!) از کدهای اسمبلی بهره گرفته نمی‌شود.

 مثلا پردازشگرهای عادی قابلیت پردازش مستقیم ۲۵۶ دستور را دارند که البته جز در حالت بیتی (یا همان صفر و یکی) می‌توان از دستورات نوشتاری مثل ADD نیز برای برنامه‌نویسی اسمبلی استفاده کرد ولی در هر حال ریسک بالایی دارد چون دستورات اسمبلی مستقیما در پردازشگر پردازش می‌شوند و قدرت تخریب صد درصد هریک از منابع سیستم را نیز دارا می‌باشند.‌

 پردازنده‌ها فقط توانایی پردازش داده‌ها به‌صورت ۰ و ۱ را دارند و در واقع هریک از دستورات متنی اسمبلی هم به کد ۸ بیتی متناظر خود تبدیل و در نهایت ذخیره‌ می‌شود تا در زمان لازم اجرا شود و به همین دلیل است که در زبان اسمبلی تنها ۲۵۶ (۲۸) دستور داریم و مسلما نوشتن یک نرم‌افزار فقط به زبان اسمبلی تقریبا غیرممکن است و سرمایه بسیار عظیم و دقت بسیار زیادی نیاز دارد! و به همین دلیل زبان‌های برنامه‌نویسی متولّد شدند.

 پردازشگر نمی‌تواند مستقیما کدهایی را که به زبان یکی از زبان‌های برنامه‌نویسی است را پردازش کند (در بالا توضیح دادم که کدهای متنی اسمبلی هم به ۰ و ۱ تبدیل می‌شوند و مستقیما به صورت متنی در فایل‌های اجرایی ذخیره نمی‌شوند بعلاوه ساختار نوشتاری کدهای برنامه‌نویسی به زبان‌های غیر اسمبلی به زبان معمول ما نزدیک‌تر است و تعداد دستورات بیش‌تری دارند) به همین دلیل نیاز به برنامه‌ای داریم که کدهای نوشته‌شده را به ۰ و ۱ تبدیل و ذخیره کند تا قابل اجرا شدن باشند. به این نرم‌افزار کامپایلر (Compiler) گفته می‌شود و کدهای نوشته‌شده کامپایل (Compile) می‌شوند.

 البته یک‌سری از کدهایی که به برخی از زبان‌ها مانند JavaScript ، PHP، Flash(البته زبان برنامه‌نویسی فلش ActionScript است و در نسخه‌های جدیدتر فلش کامپایل می‌شوند) و … به‌جای کامپایل، تفسیر (Interpret) می‌شوند. به این معنی که به جای این‌که مستقیما به فایل‌های بیتی (صفر و یکی) تبدیل شوند، در قالب نرم‌افزاری دیگر اجرا می‌شوند. به این‌ نرم‌افزارها تفسیرگر (Interpreter) گفته می‌شود. و اجراشدن این کدها به این صورت است که برنامه‌ی اجرا کننده آن‌ها را خط‌به‌خط می‌خواند و اجرا می‌کند و به همین دلیل هم اجرا شدن آن‌ها کندتر از برنامه‌هایی است که کامپایل می‌شوند. (به همین دلیل هم PHP و ASPکلاسیک کندتر از ASP.Net هستند – این‌ها موضوعاتی است که در آینده به آن‌ها خواهیم پرداخت)

 ویکی‌پدیا در مورد زبانی‌که تفسیر می‌شود می‌گوید

زبانی‌که تفسیر می‌شود زبانی است که نرم‌افزار به‌صورت «غیر مستقیم» توسط تفسیرگر اجرا می‌شود («تفسیر» می‌شود) این زبان با زبانی که کامپایل می‌شود در تضاد است چون زبانی که کامپایل می‌شود ابتدا به کدماشین (کد اسمبلی) تبدیل می‌شود و سپس در پردازشگر میزبان اجرا می‌شود.

از لحاظ تئوری هر زبانی هم می‌تواند زبانی باشد که کامپایل می‌شود و هم زبانی که تفسیر می‌شود بنابراین این‌که زبانی کامپایل می‌شود یا تفسیر صرفا با استفاده‌ی معمول‌ای که از یک زبان می‌شود تأیین می‌شود و نه هویت آن زبان.  در واقع از نظر عملکرد تفاوت‌هایی در تفسیرشدن یا کامپایل‌شدن یک زبان خاص از نظر روش و کارایی وجود دارد.

زبان‌های زیادی توسط کامپایلر‌ها و تفسیرگرها اجرا شده‌اند. مثل بیسیک، سی، Lisp، پاسکال و پایتون در حالی که جاوا به شکلی تبدیل می‌شود که در نظر گرفته‌شده تا تفسیر شود. اغلب کامپایل در لحظه (Just-In-Time compilation یا JIT) برای تولید کد ماشین (یا همان کد اسمبلی) استفاده می‌شود. زبان‌های برنامه‌نویسی دات‌نت‌فریم‌ورک مایکروسافت همیشه به زبان سطح میانی (Common Intermediate Language، IL یا CIL) کامپایل می شوند و سپس این کدها در زمان اجرا، در لحظه کامپایل می‌شوند.

چون در زمان تفسیر کدهای برنامه‌نویسی باید خط‌به‌خط توسط نرم‌افزار تفسیر‌کننده خوانده و اجرا شوند سرعت اجرای کدهایی که به زبان تفسیرشونده می‌نویسید کندتر از سرعت اجرای کدهای به زبان کامپایل‌شونده است.

در بخش بعدی آموزش زبان برنامه‌نویسی پاسکال را قرار می‌دهیم تا کمک آن مفاهیم کلی برنامه‌نویسی را توضیح دهیم.

پی‌نوشت  مقدار زیادی از مطالب بالا اطلاعات شخصی بنده بوده و سعی کرده‌ام خطا را به حداقل برسانم. ولی اگر هرگونه خطایی مشاهده می‌کنید لطفا اطلاع‌رسانی کنید.

تولّد هایم، یک و شانزده سالگی!

چند روزی است که «دو برنامه‌نویس» یک سالگی‌اش را پشت سر می‌گذارد… سالی که برای «دو برنامه‌نویس» و این سه «برنامه‌نویس» سالی مهم بود، پر از فراز و نشیب…

همه چیز از شبی که فردایش من و احمدعلی آزمون داشتیم شروع شد، همان شب دامین «دو برنامه‌نویس» هم ثبت شد… شادی‌ها، پیچاندن‌ها، کپی‌کاری‌ها، پست‌های خوب و …

اما… دو روز پیش، یکی از این سه «برنامه‌نویس» هم شانزده‌سالگی‌اش را تمام کرد و به خاطرات سپرد… آری، «دو برنامه‌نویس» درست چند روز پیش از جشن تولد سال گذشته‌ی من متولّد شد…

دوست دارم در این نوشته، نمای کلّی سال گذشته‌ی خودم و «دو برنامه‌نویس» را کمی شرح دهم.

ابتدا در مورد وبلاگ:

«دو برنامه‌نویس» در ۱۷ آبان ماه سال ۱۳۹۰ شروع به کار کرد… (+) من و احمدعلی فعالیتمان را در وبلاگ شروع کردیم… البته کمی بعد محمد هم به ما پیوست. با نزدیک شدن به آزمون‌های ترم نخست، فعالیت ما در وبلاگ کمتر شد. پس از آن، به فعالیت در وبلاگ ادامه دادیم. تعداد بازدید‌های روزانه و نمودار صعوی آن، مایه‌ی دلگرمی ما بود… چه خوشحالی‌ها که با این نمودار‌ها نمی‌کردیم! تابستان که شد، کار خود را به طور جدی‌تری ادامه دادیم، کم‌کم اعتیاد مراجعه به گوگل آنالیتیکز برطرف شد. نوشتن‌ها ادامه داشت و نمودار هم همچنان صعود می‌کرد.

گاهی بر اثر اتفاق خاصی، تعداد بازدید‌هایمان در یک روز خاص بیش از حد معمول می‌شد، در آن مواقع، احتمالاً مثل هر وب‌نویس تازه‌کار دیگری، به شدت ذوق می‌کردیم…

(برای مشاهده‌ی عکس در ابعاد بزرگتر، روی آن کلیک کنید)

همانطور که در نمودار بالا می‌بینید، از حدود شهریور ماه بود که بازدید‌های سایت کمی افت کرد. دلیل‌های متفاوتی داشت، یکی‌اش آزینیوم بود که جدی‌تر رویش کار می‌کردم، و مورد دیگر درگیر شدن با افکار مختلف بود. در مورد این افکار، بیشتر توضیح خواهم داد.

بعد به مهرماه رسیدیم، از آنجایی که دو سال دیگر کنکور دارم، تصمیم گرفتم که بیشتر درس بخوانم؛ فعالیت در وبلاگ با شک و تردید مواجه شده بود، به هر حال تصمیم به ادامه‌ی وبلاگ گرفتم، نتیجه‌ی نسبتاً مطلوب در نخستین آزمون آزمایشی مدرسه‌مان هم، مهر تأییدی بود بر این تصمیم من… از سوی دیگر، احمدعلی در طول این مدت، ۲ یا ۳ بار تصمیم گرفته که از وبلاگ (دست‌کم برای مدتی) کنار بکشد، و بعد از تصمیمش منصرف شده است…

محمد هم که به شدت درگیر المپیادش است و نرخ ارسال پست‌هایش در بهترین حالت یک پست در ماه است.

به هر حال، «دو برنامه‌نویس» در حال حاضر ۷۵ خواننده‌ی فید و هفته‌ای نزدیک به ۲۵۰ خواننده از طریق سایت دارد که در طول یک هفته، ۴۷۲ صفحه را بارگذاری می‌کنند. میانگین زمان حضور کاربران در سایت هم نزدیک به دو دقیقه است. راستش نمی‌دانم این آمار برای یک سال خوب است یا بد، به هر حال امیدوارم خوب باشد!

و حالا در مورد خودم:

از اوایل سال تحصیلی گذشته، به همراه احمدعلی روی پروژه‌ی خامه‌عسل (پروژه‌ای که به نتیجه نرسید، ولی شاید در آینده برسد…) کار می‌کردم. پروژه و وبلاگ دغدغه‌های من بودند و زندگی می‌گذشت (همه چی آرومه!) بعد از عید، تقریبا خامه‌عسل به کناری نهاده شد… در اواسط خرداد ماه، یعنی زمان آزمون‌های ترم دوم، جرقه‌های ایده‌ای به ذهن من و احمدعلی خطور کرد، اما پس از صحبت با دکتر مجیدی، ایده تغییر‌های بسیاری کرد و ایده‌ی آزینیوم متولّد شد.

اما بزرگترین اتفاق در یک‌سال گذشته، تغییر نگرش من به جهان بود. نمی‌دانم چرا، ولی از تابستان امسال، به موضوعاتی که نمی‌دانم نامش فلسفی است یا چیز دیگر، بیشتر فکر می‌کردم. حس می‌کردم نسبت به گذشته دغدغه‌های مهم‌تری پیدا کرده‌ام. شروعش هم با تماشای فیلم Hugo و پیامد‌هایش بود… این افکار گاهی تبدیل به فکر‌هایی می‌شد که به جای فایده، بیشتر ضرر داشت. به کمک « علی ابیانه » و « رضا رجبلی »، وجهه‌ی منفی این افکار تا اندازه‌ی خوبی زدوده شد تا دست کم از زندگی باز نمانم.

مورد خوب بعدی که به تازگی اتفاق افتاده است، این است که درس حسابان کلاس ما را « آقای یاران رزمی » تدریس می‌کنند. سخن‌های ایشان، که شاید برخی از آن‌ها را در دل‌نوشته‌های اخیر من و احمدعلی به عنوان نقل‌قول‌هایی دیده باشید، به جهت دادن به افکار آشفته‌ی درون ذهن، و البته تعییر مسیر زندگی، کمک شایانی می‌کند…

بیست و چهارم آبان ماه هم روز تولّد من بود که البته چندان رضایت بخش نبود!‌ (فکر کنید تنها کسانی که بدون این‌که بهشان بگویید امروز تولدتان است، تولدتان را تبریک بگویند، این‌ها باشند: پدربزرگ و مادربزرگ، بانک پاسارگاد «…»، گوگل «!»، و البته یکی از دوستانم «آن هم از طریق شبکه‌ی اجتماعی!»)

خلاصه‌ای از سرگذشت من و «دو برنامه‌نویس» را خواندید، امیدوارم شما هم سال خوبی را سپری کرده باشید و امیدوارم که سال آینده‌ی بهتری را سپری کنید! همچنین اگر در این لحظه چیزی به ذهنتان خطور کرد، خوشحال می‌شوم آن را به عنوان یک دیدگاه با من به اشتراک بگذارید!

چه می‌شود اگر بمیریم؟!؟

با خودم فکر می‌کردم اگر حالا بمیرم مثل کسی شده‌ام که برای پیک‌نیک وسایلش را جمع می‌کند و بعد هیچی…

آمار مرگ‌ومیر کم نیست. واقعا دلیل وجود ندارد که من جز افرادی که ثانیه‌هایی دیگر می‌میرند نباشم (یا باشم!)

واقعا چه باید کرد؟!؟ آیا درست است که سه سال فقط وسیله جمع کرد برای آینده‌ای که آمدنش معلوم نیست یا فردایی که شاید دیگر نباشد؟ آیا sin(a)+sin(b)=2*sin( (a+b)/2 )*cos( (a-b)/2 )   واقعا به دردم خواهد خورد؟!؟ و مطمئنا اگر فردایی باشد بدون این معلوم نیست معلم حسابان (دوستان یا ایشون آشنایی دارن!)(ایشون اون معلم حسابانی که نقل‌قول‌هایی از ایشون قبلا منتشر شده نیستند ولی هردو معلم واقعا برای من قابل احترام‌اند)  چه بلایی سر آدم بیاورد!

پی‌نوشت. این نوشته مدت‌ها قبل منتشر شده ولی خیلی خیلی به موضوع مربوطه!

خدایا کمک کن!