فکر کنم بعد از حدود چهار ماه از شروع یک وبلاگ دیگهم (و خیلی قبلترش هم نوشتن مهدی یجای دیگه) و همینطور دو هفته داون بودن پیاپی دو برنامهنویس، بهتره اینجا هم در مورد وضعیت دو برنامهنویس حرفهام رو تکرار کنم:
بالاخره تصمیم گرفتم دو برنامهنویس رو همونجوری که بود، بذارم باشه و اینجا از اول شروع کنم. چون میدونم آدمی که وارد دو برنامهنویس میشه، با توجه به نوشتههای پرطرفدارش مثل یه آموزش در مورد IDM، دنبال چی میگرده و عوض کردن ذهنیت آدمها کار آسونی نیست. برای همین دو برنامهنویس رو به عنوان یه خاطرهی خوب از زمانی که بچهتر بودیم نگه میداریم ولی به نظر میرسه ادامه دادنش، ادامه دادن تناقضهایی باشه که اون موقع داشتیم.
چیزی که یادمه اینه که یک پزشک بزرگترین محرک شروع دو برنامهنویس بود (اسمش هم نشانهای از اینو داره) و من و مهدی دوست داشتیم وبلاگی به خوبی وبلاگ علیرضا مجیدی در اون زمان داشته باشیم. میگم اون زمان چون الان یک پزشک برام به اندازهی قبل جذاب نیست. نمیتونم بسنجم که این مساله به خاطر تغییرات درونی منه یا تغییرات درونی یک پزشک.
در ادامه تناقضات دو برنامهنویس شروع شد. نه به خاطر اینکه وبلاگ شخصی نمیتونه اشتراکی باشه بلکه به خاطر اینکه خودمون هم تکلیفمون با خودمون مشخص نبود. نمیدونستیم میخوایم زومیت و نارنجی باشیم یا جادی یا یک ادمین یا وبلاگ شخصی مسعود فاطمی. تمایل جذب مخاطب و خواننده (که هنوز هم خیلی ضعیفتر از اون موقع به نظر نمیرسه، ولی انگار از اون موقع بالغتر شدم و کنترل بیشتری روش دارم) محرک اصلی نوشتنمون بود و این به نظرم باعث شد خودمون هم هنوز که هنوزه ندونیم دو برنامهنویس واقعن چیه. ولی بالاخره تصمیم گرفتم بذارم دو برنامهنویس همون چیزی که هست بمونه و رهاش کنم و وبلاگنویسیم رو از یه جای دیگه شروع کنم.
فکر کنم حرف دیگهای باقی نمونده باشه. شاید (اگر پیشرفت دیگهای نداشت وبسایتمون) استاتیکش کنیم که دردسرهای کمتری داشته باشه.
خوب الان که تابستونه و وقت برای تفریح و کارای دیگه هم فراوون. به شخصه علاقهای ندارم که وقتم رو پای تلویزیون تلف کنم بلکه ترجیح میدم اون رو هدفمندتر تلف کنم و هر روز یه فیلم جالب از فیلمهایی که اسمشون رو شنیدم ببینم. برای همین هم این بخش رو پایهگذاری کردم تا باهم بشینیم فیلم جالب رو ببینیم.
در واقع این بخش برای خورههای فیلم که امتیاز فیلمها توی IMDB رو حفظ هستن نیست بلکه برای آدمایی مثل منه که دوست دارن فیلمهای جالب در موضوعات مختلف ببینن و یا با فیلمهای جالب شروع کنن.
بهطور کلی هم فیلمهای هالیوودی با اینکه بهشون انتقاد میشه نسبت به فیلمهای دیگه مفهوم بیشتری دارن که من اینو بیشتر دوست دارم
شما هم هر روز میتونید فیلم روز رو در اینجا یا نوار زیر لوگو و یا در پایین صفحهی اصلی پیدا کنید.
حدود یکساعت پیش،1فرانک مجیدی تویت کرد که توی تبریز زلزله اومده که طی همین یک ساعت معلوم شد که زلزله ۴.۸ ریشتری نزدیکی مرند بوده. چند روز پیش که زلزله ۷ ریشتری توی مرز ایران و پاکستان اومد و اوایل فروردین هم که توی بوشهر زلزله اومد (ببخشید که تسلیت نگفتیم!) که این میشه سه تا توی کمتر از یک ماه و با زلزلهی آذربایجان هم میشه ۴تا توی کمتر از شیش ماه!
تحقیق شده که هر ۱۵۰سال یک بار تهران زلزله میاد و الان از اون زمانی که قرار بوده تهران زلزله بیاد حدود ۲۰ سال گذشته…
ما هم که آمادگیمون در برابر زلزله ۱۰۰درصده…
از مراسم آمادگی در برابر زلزلهای که هرسال توی مدارس برگزار میشه و با خنده و شوخی میریم زیر میز بگیرید تا اینکه شیش ماه نشده بود که آذربایجان زلزله اومده بود ولی ما هیچی یادنگرفتیم که هیچ بوشهر که زلزله اومد بدتر هم شد!
ما که بلد نیستم محلهمون رو برا زلزله آماده کنیم ولی حداقل وقت بزارید برای خودتون هم که شده این نوشته رو که قبلا نوشتهبودم بخونید شاید چندنفر از آمار کشتهها کم بشه.
توی یکساعت گذشته من و مهدی داشتیم بحث میکردیم که اگر تهران زلزله بیاد چی میشه و چجوری باید جون سالم ازش به در ببریم. و دوست داریم نظر شما رو هم بدونیم.
سایت امدادنا هم برای مسائل زلزله پیشنهاد شده. و خوب بحث هم توی شبکههای اجتماعی داره داغ میشه.
خوب قرار بود روز اول سال ما هم به کاربرامون عیدی بدیم ولی خوب… به روز آخر تعطیلات کشید (برید خدا رو شکر کنید که عیدیمون به اسفند نکشید!). و نمیدونم آیا این رسم وجود داره که وبگاهی به خوانندههاش عیدی بده یا نه ولی در هر صورت ما این کار رو میکنیم. اول اینکه ما خیلی وقت پیش گفتهبودیم که قراره یه قالب جدید برای دو برنامهنویس طراحی کنیم و قرار بود (بین خودمون) که روز اول فروردین هم قالب رو منتشر کنیم تا دو برنامهنویس هم با سال نو، نو بشه (شتر در خواب بیند پنبهدانه!). و قرار بود (خودم با خودم قرار گزاشته بودم!) که اولین یا دومین نوشتهای که منتشر میکنیم هم من عیدیم رو بدم. اما حالا که قالب به تعطیلات نرسید (شاید هم امروز برسه!) من عیدی خودم رو میدم.
جناب مجیدی در این نوشته در مورد احیای وبلاگنویسی در سال ۹۲ صحبت کردند و سرویس بلاگ.آیآر رو هم معرفی کردند که به نظر خودم سرویس خیلی خوبیه (اگر دو برنامهنویس نبود که البته قبل از بلاگ.آیآر بود من اونجا مینوشتم!) و من (و مهدی و محمد) هم چون در اولین مسابقات برنامهنویسی بیان شرکت کردم (محمد در دومیش هم به مرحلهی نهایی صعود کرد و گزارش محمد رو هم میتونید ببینید) و یکی از جوایزش اکانت بیان بود (بیانباکس + بلاگ.آیآر) و تا الان هم بیان به کاربراش حدود ۳۰ تا دعوتنامه داده که من ۳ تاش رو سوزوندم.
عیدی من هم به شما اینه که به ۳۰ نفر اولی که اینجا دیدگاه بزارن و درخواست دعوتنامه بکنن (چون ممکنه به دلیل دیگهای دیدگاه بزارن!)، من هم براشون دعوتنامه میفرستم و همینطور اگر بیشتر شد سعی میکنم از دوستان دیگه (مهدی و محمد و دوستان دیگه که به دعوتنامههاشون نیازی ندارن) هم درخواست کنم و افراد بیشتری دعوتنامه بگیرن.
{با تشکر از آقای جهانی} توضیحاتی از بیانباکس و بلاگ.آیآر:
صندوق بیان محل مناسبی برای ذخيره و نگهداری انواع فايل است.همچنين صندوق بيان به شما اين امکان را می دهدکه فايل های مورد نظر را انتشار دهيد و در اختيار عموم بگذاريد .
توی صندوق بیان شما ۳ گیگابایت حجم و ۳۰ گیگابایت پهنای باند دارید بعلاوهی اینکه این سیستم قابلیت برچسبگذاری فایلها و امنکردنشون (پسورد گذاشتن روی فایلها) رو هم داره.
بلاگ رسانه ای است برای متخصصان و اهل قلم تا بتوانند حضور موثرتری در فضای مجازی اینترنت داشته باشند. سعی ما در بلاگ بر این است تا فرصت استفاده از امکانات پیشرفته و حرفه ای متناسب با شان جامعه ایرانی را به ساده ترین نحو ممکن فراهم آوریم. تلاش کرده ایم تا فضایی متفاوت را در وب فارسی شکل دهیم و بستری بسازیم برای نخبگان، محققان، متخصصان، هنرمندان و اهل قلم تا بتوانند فارغ از دغدغه های فنی و حاشیه ای، بر تولید و نشر آثار خود تمرکز کنند.
این سیستم هم امکانات جالبی داره که پیشنهاد میکنم خودتون برید ببینید! (در ضمن به پای وردپرس هم میرسه!)
در ضمن من هر دعوتنامهای که ارسال میکنم، فردی که دعوتنامه میگیره هم خودش ۱۵ تا دعوتنامهی دیگه خواهد داشت که میتونه به هرکس دوست داره دعوتنامهها رو ارسال کنه.
در مورد قالب هم حرفی نمیزنم و امیدوارم که زودتر آماده بشه. (البته بیشترش تقصیر منه که در تبدیل قالب html به وردپزس کارم رو یه ذره کش دادم!)
این که یه وبگاه (یا وبنوشت) توی شبکههای اجتماعی هم حضور داشته باشه خوبه. کمک میکنه و ارتباطش با کاربراش هم نزدیکتر (و خودمونیتر) میشه. (البته ما سعی کردیم تو وبنوشت خودمونی باشیم و نشد! حداقل در اکثر مواقع ناموفق بود!) و در همین جهت هم شبکههای اجتماعیمون رو راه انداختیم.
حالا شما میتونید از طریق فیسبوک یا توییتر (@2barnamenevis) با ما در ارتباط باشید (و البته سعی میکنیم در کمترین زمان ممکن به ایمیلهاتون -2barnamenevis در جیمیل- جواب بدیم)
خوب همینجا بگم که برای GTranslate هم یه صفحهی فیسبوک ساختم که الان تعداد likeهاش از صفحهی دو برنامهنویس بیشتره (کلا ۵ تا لایک داره! در مقابل دو برنامهنویس با ۱ لایک -خودم!- ولی در هر صورت بیشتره و تازه ۵ برابر هم هست. پس ما در چند روز گذشته ۶۰۰درصد افزایش لایک نسبت به دو برنامهنویس داشتیم و این قابل تقدیره (:دی!) و اینم از بیان آمار به شیوهی مرسوم در کشور ما!)
شنبهی این هفته در هتل آزادی پارسیان تهران، مراسمی برگزار شد که اگر اشتباه نکنم، بزرگترین مسابقهی برنامهنویسی بینالمللی است که تا کنون توسط یک شرکت یا سازمان ایرانی برگزار شده (طبیعی است که مسابقاتی مانند ACM که متولیانی خارجی دارند، را به حساب نیاوردهام).
از آنجا که بنده هم فرصت شرکت در این مسابقهی برنامهنویسی (کانتست) را داشتم، تصمیم گرفتیم که در اینجا گزارشی از نحوه برگزاری و رویدادهای شنبه را بنویسم.
شرکت خصوصی بیان سال گذشته کانتستی را برگزار کرد، که در دو قسمت دانشآموزی و آزاد برگزار میشد. شرکت در قسمت آزاد محدودیتی نداشت، ولی بخش دانشآموزی (همانگونه که از اسم آن برمیآید!) ویژهی دانشآموزان بود. این کانتست سه مرحله داشت که دو مرحلهی نخست آن به شکل آنلاین برگزار شدند و برگزیدگان مرحلهی دوم به مرحلهی حضوری راه یافتند، که در شرکت بیان برگزار شد. من دربارهی روند برگزاری نخستین کانتست بیان اطلاع چندانی ندارم؛ بنابراین از ذکر جزئیات بیشتر خودداری میکنم.
امسال نیز دومین کانتست بیان طبق برنامه برگزار شد. وجه تمایز این کانتست، که سبب بازتاب گستردهی داخلی آن شد، بینالمللی بودن آن است. امسال شرکت بیان با همکاری سایت Codeforces مرحلهی گزینش این کانتست را به زبان انگلیسی و برای شرکتکنندگان خارجی نیز برگزار کرد. سایت Codeforces یکی از معتبرترین و مشهورترین سایتهای برگزارکنندهی کانتستهای آنلاین است، که پیش از این هم مسابقاتی مانند VKCup را برگزارکردهاست.
نتیجه این که برخی از برترین برنامهنویسان جهان در زمینه کانتست برای شرکت در مرحلهی حضوری برگزیدهشدند. برخی از آنها عبارتند از:
گنادی کوروتکویچ (tourist) از بلاروس، دارندهی 6 مدال طلای المپیاد جهانی کامپیوتر که دوتای آنها را با حدّاکثر نمرهی ممکن کسب کرده است. همچنین نفر اوّل جهان در سایت Codeforces
میخاییل کِوِر (cerealguy)، نفر 24ام جهان در سایت Codeforces (مطمئن نیستم، ولی احتمالاً در ACM هم مقام آوردهاست)
ماکوتو سوجیما (rng_58) از ژاپن، نفر دوم جهان در سایت Codeforces
پیتر شیه (peter50216) از تایوان، نفر ششم جهان در سایت Codeforces
ایگور کولیکو (Egor) از روسیه، نفر پنجم جهان در سایت Codeforces
همچنین برنامهنویسان دیگری از چین، لهستان، ایالات متّحده و اوکراین نیز برگزیدهشدند که در نهایت، برخی از آنها در مرحلهی حضوری شرکتکردند.
فهرست شرکتکنندگان کانتست بینالمللی و رتبههایشان را در اینجا و فهرست شرکتکنندگان ایرانی و رتبههای آنها را در اینجا میتوانید ببینید.
پس از برگزاری مراحل آنلاین و گزینش شرکتکنندگان مرحلهی حضوری، اعلام شد که مرحلهی حضوری در تاریخ 27 بهمن و در دانشگاه شریف برگزار خواهد شد، که در نهایت تاریخ به شنبه 28ام تغییر یافت و مکان نیز به هتل آزادی پارسیان تهران منتقل شد.
امّا پس از این مقدمهی طولانی، به اصل ماجرا و مرحلهی بینالمللی مسابقه میرسیم.
شنبه صبح که وارد هتل شدم، علاوه بر شماری از شرکتکنندگان ایرانی، شرکتکنندگان خارجی نیز در لابی مستقر بودند. متأسّفانه تصویر مناسبی از شرکتکنندگان خارجی در لابی پیدا نکردم، امّا ایوان رومانوف تصاویر خوب (و زیادی!) تهیه کرده که میتوانید آنها را در بلاگ او در Codeforces ببینید. بر اساس آنچه که رومانوف در بلاگش نوشته، شرکتکنندگان خارجی از پنجشنبه تا یکشنبه در ایران بودهاند.
افرادی که در عکس بالا دیده میشوند (از راست به چپ):
فرزاد عبدالحسینی (مدال طلای کشوری المپیاد کامپیوتر) – سیّد حامد ولیزاده (مدال طلای جهانی المپیاد کامپیوتر و نفر سوم مسابقه بیان در ایران) – نمیشناسم – حامد صالح (مدال طلای کشوری المپیاد کامپیوتر) – علیزضا فرهادی (مدال نقرهی جهانی المپیاد کامپیوتر) – نمیشناسم
در سمت راست تصویر، شرکتکنندگان خارجی قرار دارند. (آنهایی که تیشرت زرد پوشیدهاند)
در میان ایرانیها، همهی اعضای تیم المپیاد جهانی کامپیوتر ایران (که امسال در ایتالیا برگزار شد) حضور داشتند (سعید ایلچی و حامد ولیزاده که مدال طلا گرفتند و علیرضا فرهادی و محمدرضا ملکی که نقره شدند). علاوه بر آن، بسیاری از شرکتکنندگان دیگر نیز مدالآوران کشوری و جهانی امسال و سالهای گذشته بودند. در میان شرکتکنندگان خارجی نیز افراد زیر حضور داشتند (البته برخی از آنها در لابی هتل شناسایی نشدند!):
ویرایش: از آنجا که در کانتست گزینشی بیان، نام ایوان رومانوف در بیست نفر برتر دیده نمیشود، احتمال میرود که او تنها برای تهیهی گزارش به ایران آمدهباشد.
ایوان رومانوف در تمام این مدت وقایع را به شکل زنده پوشش میداد که حاصل آن را میتوانید در بلاگ او در Codeforces ببینید. نکته فرعی جالب هم این که، علیرغم اسمش، او از کشور سوییس به ایران آمدهبود.
در این مسابقه، شرکت بیان رایانهای را به شرکتکنندگان ارائه نمیداد و همه با لپتاپ شرکت میکردند. به همین دلیل، برای تنظیم سیستمها نیز زمانی در نظر گرفتهشدهبود. بر اساس برنامه، مسابقه باید در ساعت 10 صبح آغاز میشد؛ اما با تأخیر روبهرو شد و (پس از تحویل تیشرتها و تنظیم سیستمها) ساعت 12:32 دقیقه آغاز شد.
در این مسابقه، 7 سوال برای 3 ساعت درنظرگرفتهشدهبودند که یک ربع پیش از پایان این زمان، کانتست به مدّت نیمساعت تمدید شد و در نهایت سهساعت و نیمه برگزار شد. سوالها سخت بودند، به گونهای که بسیاری از شرکتکنندگان 0 تا 1 سوال حل کردند! طبق آماری که بعداً اعلام شد، نفر نخست جهان 4 سوال و نفر نخست ایران 2 سوال حل کردهاند. سوالات مسابقه هنوز در سایت بیان قرار نگرفتهاند، ولی احتمالاً به زودی در آنجا قرار خواهند گرفت.
یکی از حواشی مسابقهی اصلی این بود که صورت سؤالها تنها به زبان انگلیسی موجود بود و ترجمهی فارسی ارائه نشد. با وجود این که این مسئله مشکلساز نشد، ولی از مسابقهای که یک شرکت ایرانی در ایران برگزار میکند، انتظار میرود که سؤالات به زبان فارسی هم موجود باشند.
ویرایش: حاشیهی جالب دیگر این بود که به ازای هر مسئلهای که یک نفر حل میکرد، بادکنکی با رنگی خاص (ویژهی آن مسئله) جایزه میگرفت. این رسم مربوط به مسابقات ACM است. نویسندگان 2برنامهنویس قبلاً این رسم را در H2PL (لیگ برنامهنویسی راهنمایی حلّی 2)، KPL (همان لیگ که بعداً نامش تغییر کرد) و حلّینت (مسابقهی برنامهنویسی دبیرستان علّامهحلّی که سال گذشته پس از تأخیری چندین ساله برگزار شد و امسال برگزار نمیشود) دیدهاند.
پس از این مسابقه و صرف نهار، چالش Funkoders (با k!) قرار بود برگزارشود که ماهیت آن را هنوز اعلام نکردهبودند، ولی شایعاتی وجود داشت مبنی بر آن که قرار است در این مسابقه، ایرانیان هم بتوانند در برابر رقبای خارجی قد علم کنند. در اصل، این برنامه هم یک کانتست با شیوهی قضاوتی مشابه کانتست اصلی بود، ولی با این تفاوت که 15 سوال آسان و 42 دقیقه وقت داشت. البته در برنامهی اصلی قرار بوده که این کانتست 2 ساعت به طول بینجامد؛ ولی به دلیل تأخیر در آغاز برنامهی اصلی، زمان آن کاهش یافت.
ویرایش: یکی از حواشی مسابقهی Funkoders حضور دو بازیگر بود که نقش مجسمه را ایفا میکردند و البته هر چند دقیقه یک بار هم تغییر وضعیت میدادند.
این مجسمهها واقعاً به خوبی از پس نقششان برآمدند؛ چراکه با وجود خندهها و تلاشهای مجدّانهی بنده و دوستان، مرتکب هیچ اشتباهی نشدند!
پس از آن، نوبت به صرف چای و کیک و استراحت در لابی رسید. بعد هم مراسم اختتامیه آغاز شد.
در مراسم اختتامیه، پس از پخش چند قطعه موسیقی زنده و غیرزنده و سرود ملی و تلاوت سورهی حمد و سخنرانی مدیرعامل شرکت بیان، نوبت به اعلام برندگان رسید:
پیتر شیه از تایوان نفر اوّل جهان شد و به او مدال طلا، سه سکّهی تمام بهار آزادی و صنایع دستی ایرانی (یک کوزه که فکر میکنم میناکاری شدهبود) تعلّق گرفت.
میخاییل کِوِر نفر دوم جهان شد و مدال نقره، دو سکّهی تمام بهار آزادی و صنایع دستی ایرانی برد.
بر خلاف انتظارات، ایگور کولیکو اوّل نشد و سوم شد و مدال برنز، یک سکّهی تمام بهار آزادی و صنایع دستی ایرانی هدیه گرفت.
از راست به چپ: پیتر شیه، میخاییل کِوِر، ایگور کولیکو
علاوه بر آن، به نفرات برگزیدهی ایران نیز جوایزی اهدا شد:
سهیل احسانی نفر نخست ایران شد. به او مدال طلا و یک و نیم میلیون تومان وجه نقد تعلّق گرفت.
علی فیوج نوملی نفر دوم ایران شد و مدال نقره و یک میلیون تومان وجه نقد برد.
سید حامد ولیزاده نفر سوم ایران شد و مدال برنز و پانصدهزار تومان وجه نقد جایزه گرفت.
نتایج نهایی را در این نشانی میتوانید ببینید. البته برخی شرکتکنندگان در این جدول حضور ندارند که احتمالاً هیچ سوالی حل نکردهاند. (من هم در این جدول حضور ندارم!) نکته جالب این که تمامی 5 نفر نخست ایران، 2 سوال حل کردهبودند! و تفاوت میان نفر سوم و چهارم ایران کمتر از یک نمره بود!
پس از مراسم اختتامیه نیز طبق برنامه ضیافت شام برگزار شد که واقعاً جای تقدیر داشت.
سخن پایانی
فکر میکنم که این مسابقه، نخستین تجربهی اینچنینی در ایران بودهباشد. کیفیت برگزاری مسابقه واقعاً عالی بود. با این وجود، سختبودن بیش از حدّ سوالهای کانتست اصلی، باعث نارضایتی برخی از شرکتکنندگان شد. با این وجود، چنین رویدادهایی واقعاً جای تقدیر و تشکّر دارند و برگزارشدن آنها در ایران واقعاً مایهی افتخار است. امیدوارم که هزینهی سنگین و برخی مشکلات دیگر جلوی تکرار چنین رویدادهایی را نگیرد. به هر کسی که دستی در برنامهنویسی دارد، توصیه میکنم که مسابقهی سال بعد بیان را از دست ندهد.
مسئلهای که بیش از همه جای تأمّل داشت، این بود که در میان پنج نفر برتر جهان، خبری از ایرانیان نبود که با توجه به شرایط، این یک باخت در خانه به حساب میآید. البته با توجه به این که شرکتکنندگان خارجی از میان برترین برنامهنویسان جهان انتخاب شدهبودند، واقعاً این پدیده قابل پیشبینی بود؛ ولی باز هم باید تلاش کنیم و امیدوار باشیم که در مسابقههای بعدی، بدون درنظرگرفتن سهمیه برای ایرانیان، سه نفر از آنها رتبههای برتر را تصاحب کنند.
منبع: در نوشتن این مطلب، علاوه بر مشاهدات شخصی، از تصاویر و مطالب وبلاگ رسمی شرکت بیان و وبلاگ و سایت کانتست بیان نیز استفاده کردم. علاوه بر آن، از برخی مطالب موچود در سایت Codeforces، به ویژه بلاگ ایوان رومانوف، نیز استفاده کردم. برای عکسها، علاوه بر این منابع، از سایت نردبان نیز استفادهشدهاست.
شما از چنین کانتستی چه انتظاری دارید؟ آیا مسابقهی امسال به نظر شما رضایتبخش بود؟
پینوشت: فردا گالری عکس هم افزوده خواهد شد. افزوده شد. البته به دلیل کمتجربگی نویسنده، عکس اختصاصی مناسبی در دسترس نیست و عکسها از منابع دیگر جمعآوری شدهاند.
قبلنا صفحهی اصلی دو برنامهنویس از دو بخش «آخرین نوشتهها» (که حالا عنوان را از آن حذف کردهایم) و «دلنوشته» تشکیل میشد. اما حالا تصمیم بر آن شده تا دلنوشتهها هم به نوشتههای اصلی بپیوندند و جای دلنوشتهها که آنها را از مطالب اصلیمان جداسازی میکردیم «روزنوشت»ها را قرار دهیم.
این نوشتهها از نوشتههای اصلی و همینطور فید اصلی دو برنامهنویس جدا میشوند و در قالب فید جداگانهای ارائه میشوند که فید آن را تا چند روز آینده درست میکنیم و در سایت قرار میدهیم.
روزنوشتها نوشتههایی هستند که به نسبت دلنوشتهها زمان کمتری میبرند و (حداقل برای خود من) نوشتههایی هستند که نیاز به پیش چینش ندارند. یعنی نیازی نیست که از قبل در مورد آنها فکر کنیم و آنها را پردازش کنیم.
پینوشت: داریم روی قالب سایت کار میکنیم. چیزی که در ذهنمان است قالب جالبی است ولی امیداوریم نتیجهی نهایی نیز به همان اندازه خوب باشد.
پینوشت دوم: آموزشهای برنامهنویسی احتمالا بهصورت پادکست ارائه خواهند شد. هنوز کاملا مشخص نیست.
پینوشت سوم: جملهی آخری غلط بود. مشخص است ولی در نوشتهای جداگانه به آن میپردازیم.
پینوشت چهارم: پیجرنک دو برنامهنویس به ۲ رسید. هورا!
پینوشت پنجم: چرا احساس میکنم ۲۰۰ کلمه برای یک همچین نوشتهای کم است؟!؟
پینوشت ششم: یکی نیست بگوید شما تاحالا سه تا پست دادید که بگویید دو برنامهنویس تغییر میکند ولی این همه حرف میزنید کو نتیجهش!
چون یکی از دوستان در شمارهی اول آموزش برنامهنویسی دیدگاهی گذاشته بودند و درخواست کرده بودند که این بخش را حذف نکنیم؛ تصمیم گرفتم که در این زمینه کمی شفافسازی کنم!
بهتر دونستم که اول از همه دلیل این قضیه رو بگم. تقریبا دو هفته پیش داشتم روی بخش سوم آموزش کار میکرد که توی اون در مورد آرایهها و توابع و چندتا چیز دیگه توضیح بدم و طبق معمول توی تلفنهام با مهدی هم این موضوع بیان شد و خوب مهدی گفتش که «به نظر من این آموزشها نباید اینجا باشه» و یادآوری کرد دوران شیرین راهنمایی رو که آموزش برنامهنویسی ما رو هم با الگوریتم شروع کردند و نه با برنامهنویسی یا در واقع «کد نویسی»!
و خوب فقط کمی تفکر لازم بود که آدم متوجه بشه که راه رو اشتباه اومده و بهتره تا قضیه رو خرابترش نکرده راهش رو کج کنه تا به راه راست هدایت شه. توی نوشتهی قبلی هم منظورم این بود که از حرفهای مهدی اینطور به نظر میرسید که تقریبا از اول ماجرا میدونسته که راه ما غلطه ولی به من چیزی نگفته!
در هرصورت برنامهی آیندهی من برای ادامهی آموزش برنامهنویسی «یک شروع نو» هستش که اول با الگوریتم شروع کنم تا برنامهنویسی رو مفهمومی یاد بگیریم.
و تا اونجایی که میدونم مهدی منتظر بوده تا من آموزشهای اولیه رو تموم کنم تا اون دورهی آموزشی برنامهنویسی برای ویندوز ۸ رو شروع کنه (پیش خودمون باشه فکر کنم فعلا حوصله نداره شروع کنه و ترجیح میده اینجوری کارش رو توجیه کنه چون ما خیلی راه در پیش داریم تا به سیشارپ برسیم که پیشنیاز آموزشهای مهدیه درصورتی که میتونه برای اونهایی که سیشارپ تا حد خوبی بلندند این آموزش رو شروع کنه و در کل ما که از آموزش پاسکال تا اینجاش خیری ندیدیم!)
فکر کنم خیلی حرف زدم بهتر باشه یه مقدار بهشون عمل کنم!
تا نوشتهی بعد خدانگهدار
پینوشت: دلم میسوزه که سال دیگه کنکور داریم و یک سال باید بیخیال سایت شم!
نوشتهی قبلی (که من اسمش رو میگذارم بخش اول) رو احمدعلی نوشته بود؛ و خب، من ترجیح دادم برنامهی خودم برای آیندهی وبلاگ رو بگم.
پیشتر، کار وبلاگ به نظرم خیلی خوب پیش میرفت، ولی کم کم، تبدیل شد به چیزی که من نمیخواستم. به هر حال، من دنبال پستهایی هستم که کمتر در جای دیگه مشاهده بشه و یک جورایی خاص باشه. و این یعنی این که دیگه پستهای «اخبار فناوری» رو کمتر در وبلاگ خواهید دید، به جاش سعی میکنم پستهای متفاوت و جالبتر بنویسم. امیدوارم خوشتون بیاد!
یک تاریخچهی کوچولو هم بگم: من دوست داشتم یک وبلاگ جدید رو شروع کنم، و متن خداحافظی (و معرفی وبلاگ جدیدم!) رو هم توی ذهنم آماده کرده بودم، اما بعد، با توجه به اینکه فکر میکنم دنبال پستهای متفاوت هستم و اینکه احتمالاً خیلیها اون سبک از پستها رو دوست داشته باشن، تصمیم گرفتم همینجا ادامه بدم.
در مورد لحن، توضیحی نمیدهم، کسانی که نوشتههای من رو بخوانند متوجه خواهند شد!
همچنین یک جوابیّه به نوشتهی قبلی: احمدعلی یک جوری نوشته بود انگار قضیه آموزش برنامهنویسیها تقصیر من بوده که خوب از کار نیومده. بدینوسیله رسماً اعلام میکنم پستها رو خودش نوشته، من کلاً توی اون کار دخیل نیستم و هر گلی به سرتون زده شده، کار اون بوده :)
ظاهر سایت رو هم کمی تغییر دادیم، به نظرم از قبل بهتر شده. با این حال ممکنه دلمون بخواد تغییرات دیگهای هم توش بدیم. تا خدا چی بخواد!
البته دیدگاههای شما عزیزان هم بسیار راهگشا است برای ما! ما را از این نعمت بزرگ محروم نکنید!
دو برنامهنویس در روزهای گذشته با مشکلاتی بنیادی مواجه بوده. مشکلاتی خارجی (مانند امتحانات ترم!) و داخلی (در این دلنوشته کمی به آن اشاره کردم) که دمار از روزگار ما در آوردند! در این چند روز به گذشتهی خود نگاهی انداختیم. از اول تا کنون تلاش کرده بودیم که خانهی خود (دو برنامهنویس!) را از چیزهایی پر کنیم که از خودمان نبود یا به عبارت دیگر خودمان نبودیم و شاکی بودیم که چرا موفق نیستیم (البته از نظر من وبنویسی شخصی کلا سود است چون شخصی یعنی برای خودمان و وقتی حتی یک کاربر داشته باشیم پس سود کردهایم!) در هر صورت به این نتیچه رسیدیم که با توجه به مشکلات بنیادی، تغییراتمان نیز باید بنیادی باشد (در این حد بنیادی که کار به نامهی خداحافظی هم کشیده بود ولی خوشبختانه به خیر گذشت!) ولی باید بنیاد دو برنامهنویس را زیر و رو کنیم و نه اینکه صورت مسأله را پاک کنیم (ریبرندیگ) و تغییرات بنیادی خود را تا آنجایی که به خاطرمان باشد بیان میکنیم:
اول از همه (و شاید مهمترین آنها) لحن نوشتاری: همان طور که گفتیم دو برنامهنویس قرار بود خانهی باشد (و هست) و مطمئنا کسی توی خانهی خوش مثل عصا قورت دادهها حرف نمیزند. پس لحن نوشتهها را خودمانیتر میکنیم. و از همینجا هم شروع میکنیم!
اهم اهم
نوع محتوا
دو برنامهنویسی ترکیبی از وبگاههایی مثل یک پزشک و نارنجی و زومیت بعلاوهی برداشت شخصی خودمون از وبنوشتهای شخصی بود (کلماتی مثل وبنوشت جزو تغییر لحن حساب نمیشن!) که ترکیبی مثل شترگاوپلنگ از آب درآمد و کارایی خوبی نداشت. حالا سعی میکنیم بیشتر نوشتههایی خودمان نوشته باشیم منتشر کنیم و نه نوشتههایی که حاصل جوگیری باشد (این پیشنوشت دوم این پاراگراف است و حوصله ندارم دوباره پاکش کنم و دوباره بنویسم. خودتون متوحه شید. قراره خودمون باشیم و نه دیگران و نه حتی یک وبگاه تازهکار!)
مثلا خودمون هم سر در نیاوردیم که چرا ولی با توجه به آمار گوگل آنالینیکس ترفند انتقال دانلودهای آیدیام پس از صفحهی اصلی سایت با حدود ۲۰۰ بازدید در ماه گذشته پربازدیدترین نوشتهی ما بوده که به نظر من خبر از وخامت اوضاع میده (البته من با این قضیه مشکلی ندارم چون توی وب فارسی نبود همچین ترفندی و توی وب انگلیسی هم فقط سایت آیدیام یه توضیح کوچیک داده بود و خارجیها هم مثل ما محدودیت زمانی نداره اینترنتشون!) ولی مطمئنا ترجیح میدم که نوشتههای دیگهای از دو برنامهنویس نقش نوشتهی برتر رو بازی میکرد (اینجاست که عاقل میگه آخه شما مگه نوشتهی دیگهای هم داشتید که به درد بخور باشه! واللا به خدا!)
آموزشهای برنامهنویسی کلا تغییر میکنند چون مهدی جان که از اول میدونستند راه درستی رو نمیریم تذکر نداند و پس از چهار نوشته از زیر زبونشون کشیدم بیرون که چرا نوشتهها مشکل دارند. در هر صورت از ابتدا باید از الگوریتم شروع میکردیم که در اولین فرصت آموزشها را دوباره شروع خواهیم کرد (Reloaded!)
نوشتههای خودمانی بیشتری نیز در سایت خواهیم داشت.
در کل ترجیح میدهیم به جای نوشتههایی مثل نارنجی و زومیت، نوشتههایی به سبک جادی داشته باشیم (یعنی خودمانیتر و همینطور از نظر موضوع)
ظاهر سایت
چندوقتی که نبودیم واقعا غایب هم نبودیم. یعنی اگر کمی دقت میکردید تغییراتی در قالب سایت داشتهایم. مثلا پسزمینهی خاکستری از نظر من دلگیر را حذف کرده و رنگ سفید را جایگزین آن کرده ایم و همینطور رنگ قرمز لینکها به آبی تغییر کرده است. (البته مهدی از این رنگ خوشش نمیآید. اگر دوستان رنگ آبی زیباتری سراغ دارید لطفا معرفی کنید.) منوی اصلی سایت تغییر کرده و دارم تلاش میکنم یه جایگزین برای منوی بالایی پیدا کنم ( «خانه» که توی منوی اصلی وجود داره. «پیوند» بخش به درد نخوریه و «آرشیو» رو هم به منوی اصلی منتقل میکنیم.) و مطمئنا از نظرهاتون استقبال میشه.
یکسری تغییرات کوچیکتر هم بوده که امیدوارم خودتون متوجه شده باشید.
سرور دو برنامهنویس
چندهفتهی پیش که دو برنامهنویس خاموش بود، مشکل ما از سرورمان بود. قضیه اینه که دو برنامهنویس اول روی سرویس میزبانی اشتراکی یکی از شرکتهای بلاد کفر بوده ولی چون آزینیوم بار زیادی روی سرور اشتراکی میزاشت به ما اخطاریه دادند که یا پروژهتون (پروژهی مهدی در اصل) رو جمع کنید یا با پروژهتون جمعتون میکنیم و یا برید یه سرور مجازی اختصاصی بخرید و ما هم از روی اجبار برای پروژهی آزینیوم (و پروژههای احتمالی دیگر در آینده) به یک سرور مجازی ویندوزی (ویندوز سرور ۲۰۰۸) با ۲ گیگابایت رم و ۵۰ گیگابایت هارددیسک اشتراکی و همینطور ۲.۴ گیگاهرتز سیپییو مهاجرت کردیم. و جالب است بدانید بیشتر از این که وقتمان را روی نوشتههای دو برنامهنویس بگذاریم؛ روی سرور و سرعت بخشیدن به آن گزاشتیم و البته تا حدودی هم موفق شدیم!
در کل دو برنامهنویس قراره تغییراتش بنیادی باشه البته از یک نطر قبلا بنیادی نداشته ولی الان داره و سعی میکنیم این بنیاد حسابی قوی باشه.
مظمئن نیستم که مهدی هم میخواد نوشتهای در این مورد بنویسه یا نه ولی در کل از دیدگاههاتون بسیار شادمان خواهم شد. مخصوصا این که دل دوتا نوجوون رو شاد کردید!