من، گم شده‌ام!

امروز خواستم دل‌نوشته بنویسم. چند خط به صورت جدی نوشتم. جدی که نه. یجورایی ادبی. ولی به دلم ننشست. خواستم مثل این متن بنویسم و بازهم به دلم ننشست. نمی‌دونم چجوری باید بنویسم. «من، گم شده‌ام!» شاید بهترین توصیف چند کلمه‌ای چندگانگی من باشه.

برای ننوشتن و خلاصه شدن نوشتنم به مینیمال نویسی توی توییتر تنبلی بزرگ‌ترین علته. ولی وقت‌هایی که تنبلی رو گذاشتم کنار هم چندان موفق نبودم در متقاعد کردن خودم به نوشتن؛ چه برسه به پادکست ضبط کردن!

بدون تنبلی، نمی‌نویسم چون فکر می‌کنم اون‌قدر پخته نشدم که بتونم چیزی بگم. وقتی حرف‌های محمدرضا شعبانعلی رو می‌خونم می‌فهمم که برای من هنوز زوده حرف زدن. چه برسه به بیان عقاید و توصیف و تحلیل.

نمی‌نویسم چون بلد نیستم بنویسم. ادبیات مناسب برای نوشتن رو ندارم. ادبیات مناسب برای دل‌نوشته رو هم ندارم. نوشته‌های دیگه به جای خود.

نمی‌نویسم چون وقتی به این‌جا می‌رسم نمی‌دونم چرا دارم می‌نویسم. فقط یک حرکت بی‌فکره، چشم‌هام رو می‌بندم و بدون هیچ دلیلی «انتشار» رو می‌زنم.

4 دیدگاه در “من، گم شده‌ام!

  1. سلام :)
    نظرت چیه اگه بگم این متنی که الان نوشته بودی؛ به شدددت متفاوت بود از کل حرفایی که همیشه ازت شنیدم! هم ادبیاتش و هم لحنش و .. کلن خیلی فرق داشت.. چیه داستان؟ :دی

  2. سلام
    به نظرم زیادی سخت می گیری. قرار نیست حتما هر چیزی که می نویسی خیلی خوب و ایده آل باشه! کافیه اون قدر خوب و جالب باشه که انگیزه کافی برای نوشتنش رو داشته باشی.
    اگه احساس می کنی زوده که بخوای تحلیل کنی و مطالب فلسفی بنویسی، می تونی یک سری فکت بنویسی. مقاله های جذاب؛ می دونی، منظورم هر موضوعیه که احساس نکنی برات زوده که در موردش بنویسی. اگه original هم نباشه، اشکالی نداره. می تونی ترجمه کنی، داستان بنویسی، کتاب معرفی کنی، یا خیلی چیزهای دیگه.

    خیلی وقت بود اینجا کامنت نگذاشته بودم، به قول یک بنده خدایی اسهال قلم گرفتم!

    1. بحث اینه که باید خودم حس خوبی داشته باشم نسبت به چیزی که در لحظه می‌نویسم. ولی بارها شده که چند خط نوشتم و Ctrl + A زدم و همه رو پاک کردم و تلاش کردم از اول بنویسم.
      در مورد تحلیل و اینا، یه سیکل معیوبه = مطالب مورد علاقه‌ی من چیزهایین که خودم رو در جایگاهی نمی‌بینم که در موردشون بنویسم. نه این‌که به چیزهای دیگه علاقه نداشته باشم، ولی اون چیزهای دیگه نمی‌تونن از سد تنبلی بگذرن..

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *