۱۱ سالشه… میگفت ۵ ماهه از افغانستان اومده ایران.. میگفت توی منطقهی خودشون کار نیست برای همین مجبورن بیان ایران. ازش پرسیدم مدرسه میری؟ گفت نه. وقت ندارم. از صبح تا ۱۱ شب کار میکنم و وقت مدرسه رفتن ندارم. تازه مدرسهها هم ثبتنام نمیکنن. نمیدونم در جریان قانون تازه تاسیس بود یا نه… آدرس جمعیت (جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان)، انجمن (انجمن حمایت از کودکان کار) یا کوشا رو نداشتم. فقط اسمشون رو چندبار تکرار کردم به این امید که یادش بمونه. شاید اونها بتونن کمک کنن بهش.
یه ماشین شبیه ماشینهای شهرداری از کنارمون رد شد گفت فکر کردم ماشین شهرداریه میخواستم فرار کنم. پرسیدم مگه چیکارت دارن؟ گفت بهمون میگن اینجاها کار نکنیم، بعضیاشون هم میزننمون؛ پرسیدم تو رو تاحالا زدن؟ گفت نه. بهمون میگن برای پیمانکار کار کنید. پرسیدم چرا برای پیمانکار کار نمیکنید؟ گفت چون پیمانکار کیلویی ۲۰۰تومن میخره ولی بقیه کیلویی ۴۰۰تومن.
وقتی ازش خداحافظی کردم با خودم قرار گذاشتم چیزی که خیلی وقت پیش باید مینوشتم رو بنویسم.
خیلی وقت پیش (دیماه ۹۳ فکر کنم) گروه یاریگران توی دانشگاه همایشی در مورد باند بودن یا نبودن کودک کار برگزار کرد و حرفهای خیلی خوبی توی اون جلسه مطرح شد. از اون موقع تا حالا دوست داشتم یه نوشته راجع به کودک کار بنویسم و الان این نوشته، نتیجهی اون همایش و بحثهایی که بعدن در جاهای دیگه مطرح شده.
به چه کسانی میگیم کودک کار؟
از نظر پیماننامهی حقوق کودک، هر فرد زیر ۱۸ سال که مجبور به کار کردن باشه و این حرفه اون رو از حقوقش از قبیل تحصیل و بازی محروم کنه کودک کار محسوب میشه. کار کودک ممکنه توی کارگاهها یا خیابان یا حتی توی خونه باشه.
با توجه به نوع مشکلات کودکان کار رو میشه به دو دستهی کودکان خیابانی (بیشتر روزشون رو توی خیابون میگذرونند و محل کارشون خیابونه و حتی بعضن شب رو توی خیابون میگذرونن) و کودکان غیرخیابانی (توی کارگاهها یا به مشاغل خانگی مشغولن) تقسیم کرد که مشکلات این دو دسته با هم تفاوتهایی داره.
مشکلات این بچهها
۱. محرومیت از تحصیل: بیشتر کودکان کار به خاطر فشار کاری یا کارت تردد نداشتن (مربوط به بچههای افغان) نمیتونن مدرسه برن و از تحصیل محرومن.
۲. محرومیت از بازی و زندگی کودکانه
۳. مشکلات مالی: این بچهها معمولن از مشکلات مالی رنج میبرن، منظور از مشکلات مالی فقر نیست. به ظاهر تو جیبشون پول دارن، گوشی خفن دارن و… ولی بهازاش به طور مداوم تاوان زیادی میدن و زمانهایی هم هست که مشکلات مالی حادی دارن… (تصور کنید که یه کودک مشکلات مالی داره نه یه بزرگسال!)
۴. تخیل نداشتن: زود بزرگ شدن و دغدغهشون از پنج شیش سالگی شده پول روغن و گوشت و تورم و…
۵. اعتیاد کودکان: اعتیاد تو این قشر علیالخصوص بین کولیها خیلی رایجه.
۶. بزه: الگوهای این بچهها بزهکارن و بزه براشون عادی میشه. خفت گیری، دزدی، جیب بری و… خیلی عادیه!
۷. تجربهی آزار جنسی: بیشتر کودکان کارگاهی تجربهی تلخ این موضوع رو داشتن.
۸. کمبود عزت نفس: این بیشتر مخصوص بچههای خیابانیه، بچههایی که عادت کردن التماس کنن، تحقیر شدن و یاد گرفتن آشغالن و مثل یه آشغال باهاشون برخورد شده! عزت نفس این بچهها خرد میشه و خیلی راحت تو آینده حقارت و التماس و گدایی رو قبول میکنن.
۹. نفرت از جامعه: اینکه همواره از جانب جامعه تحقیر شدن باعث شده کینه به دل بگیرن و عقدهای بار بیان.
چرا پدر کار نمیکنه
مشکل اینه که نیروی کار کودک ارزونتره، حرفشنوی بیشتری داره، بهخاطر ضعیف بودن اگر زوری بهش گفته بشه یا حقش خورده بشه توانایی اعتراض نداره و کارفرماها هم با استخدام کودکها، دیگه جایی برای بزرگترها نمیذارن و کاری گیر پدر نمیاد. و یا پدر خانواده بهخاطر اعتیاد یا مصدومیت شدید نمیتونه کار کنه.
چرا دولت خدمتگذار دوست داره بهمون اثبات کنه کودک کار بانده؟
مساله خیلی سادهست! وقتی به مسالهی کار کودک بهجای اینکه به چشم قربانی مشکل اقتصادی جامعه نگاه بشه، کودک کار تبدیل به مجرم میشه و مسالهی کار کودک بجای اینکه یه مسالهی اقتصادی باشه، به یه مسالهی امنیتی تبدیل میشه. این باعث میشه که کودک کار مشروعیت سرکوب پیدا کنه و کسی دیگه بخاطر این قضیه به دولت اعتراض نکنه و نگاه به سمت نهادهای امنیتی بره. در واقع این مشکل (مثل خیلی مشکلهای دیگه) با وارونه کردن صورت مساله، حل کردنش خیلی راحتتره.
البته رویکرد به مسالهی کار کودک توی دولت یازدهم بهتر شده و حداقل دولت دیگه وجود کودک کار رو کتمان نمیکنه و از طرف دیگه، کار NGOها راحتتر شده (از تاسیس تا فعالیتهاشون) (البته این لزومن به مسالهی کار کودک ربط نداره) ولی خب هنوز هم خیلی جاها بهتر میشه کار کرد. (به شخصه رفتار چند نفر از مسئولین شهرداری رو دیدم و رقتانگیز بوده)
تاثیر رسانهها روی تفکر ما راجع به کودک کار
مثل شرطیشدن خیلیهامون که از معتاد بودن یک فرد، نتیجه میگیریم که اون فرد مجرمه، رسانهها هم بجای ما فکر کردن و این نگاه رو در ما به وجود آوردن که به کودک کار به چشم یه مجرم نگاه کنیم. مثل هر مسالهی جدیدی که وقتی باهاش روبرو میشیم، اگر جوابش رو داشته باشیم دیگه برای پیدا کردن جوابش تلاشی نمیکنیم، در مورد این مساله هم بدون این که فکر کنیم از دیدگاه مجرم بودن کودک کار چه کسی سود میبره، سریع این جواب رو به مساله میدیم و از کنارش میگذریم.
نگاه ما به کودک کار و پدیدهی کار کودک
حتی با فرض باند بودن کودک کار، نباید ازش نتیجه بگیریم که «این بچهای که اینجا داره کار میکنه مجرمه» بلکه منطقیه که فکر کنیم که «این بچه هم قربانی مضاعف مشکلات کشوره چون توسط خانواده استثمار نمیشه بلکه توسط باند استثمار میشه»
نگاه ما به مسالهی کار کودک، نیاز کودک به کار نیست همونطور که نگاهمون به مسالهی تنفروشی، نگاه اقتصادی نیست.
اگر نگاه مجرمانه به کودک کار داشته باشیم، در واقع از قوه قضاییه درخواست کردیم که وارد بشه و مساله رو حل کنه در صورتی که با نگاه درست به کودک کار (نگاه قربانی) باعث میشه که از دولت و تامین اجتماعی انتظار داشته باشیم برای این مشکل راهحل پیدا کنن.
با عنوان کردن مسائلی مثل ملیت، قومیت، جنسیت یا باند کردن تلاش میشه که صورت مساله پاک بشه.
خرید کردن با نکردن
«خرید نکنیم تا دیگه نفروشن» تفکر غلطیه چون کار دیگهای نمیتونن بکنن و منطقیه که بین «هیچکار و تلاشی برای زنده موندن نکردن» (غیر از چنین کارهایی از یه کودک چه کارهایی بر میاد؟) و «فروختن حتی با وجود اینکه کسی نمیخره» گزینهی دوم رو انتخاب میکنن.
بهترین راه موقع مواجهه شدن باهاشون اینه که مثل یک فروشندهی واقعی باهاشون رفتار بشه. فروشندهای که داره چیزی رو به شما ارائه میده و شما اگر میخواید اون رو میخرید و اگه نمیخواید هم نمیخرید. ولی یک رابطهی برابر با کودکی که داره به شما چیزی ارائه میده برقرار کنید.
در واقع اینجا مساله خریدن یا نخریدن نیست بلکه مساله چگونه خریدنه و بهترین روش اینه که مثل یک فروشندهی معمولی باهاشون برخورد بشه.
چرا پول دادن بهشون کار خوبی نیست
دستفروش با متکدی فرق میکنه! آدمی که داره به شما خدماتی رو ارائه میکنه متکدی نیست. پولدادن به چنین فردی، کاری از نوع ترحمه و فکر میکنم شما هم مثل هر آدم دیگهای از ترحم شدن بهتون خوشتون نیاد چون به آدمهایی ترحم میشه که سطحشون از ترحمکننده پایین تره و مثلن از روی ترحم نمیگیم «آخی! بیل گیتس بیچاره» چون فعل ترحم چیزی شبیه به تحقیره و عزتنفس فرد رو از بین میبره.
محو کردن کودکان کار خیابانی مشکل کار کودک رو حل نمیکنه
بالا گفتم که کودک کار رو میشه به دو دستهی خیابانی و غیرخیابانی تقسیم کرد. توجه به این نکته مهمه که حتی با امنیتی کردن مسالهی کار کودک و دستگیر کردن و مانع فعالیت شدن بچههایی که توی خیابون کار میکنن، مشکلی حل نمیشه.
خیلی از بچهها هستن که هیچکس نمیبیندشون، توی کارگاهها و جاهای دیگه مشغول به کارن و با مشکلاتی که حق هیچ بچهای نیست که باهاشون روبرو بشه دارن دست و پنجه نرم میکنن. و با حل مشکل کودکان کار خیابانی، بازهم دردی از اینها دوا نمیشه.
وضعیت کودک کار توی ایران
آماری که من پیدا کردم رسمی نیست و از دوستان جمعیت دفاع نقل میکنم، توی ۳ سال گذشته (این رو دیماه سال ۹۳ گفتن)، ۷۲۰۰ کودک به خاطر کار از تحصیل باز موندن. آمار غیررسمی تعداد کودکان کار ایران، ۶ میلیون کودکه. که طبق چیزی که به من گفتن، از تعداد مهاجران و دانشآموزان محروم از تحصیل این آمار رو به دست میارن.
واکنش ما نسبت به پدیدهی مهاجران خیلی از کشورهای دیگه بدتره (این ادعای سخنران اون جلسه بود و من دارم منتقل میکنم) و خب مهاجران کودک پتانسیل بیشتری برای تبدیل شدن به کودک کار دارن. چون فرصتهایی که در اختیار خانوادهشون قرار میگیره کمتره و در کنار این مساله، تحصیل براشون سختتره.
برای حل مسالهی کار کودک چیکار باید کرد
برای حل هر مساله و مشکل اجتماعی، به یک یا چندتا تشکل اجتماعی نیازه. آدمهایی که دغدغهشون، اون مشکله و به دنبال راهکارهایی برای حل اون مشکل میگردن. مسالهی کار کودک هم مثل یه مشکل اجتماعی دیگه، نیاز به آدمها و منابع داره برای حل شدنش. مسالهی کار کودک تعدادی آدم دغدغهمند داره. نمیگم کافی هستن اون آدمها ولی دارن کارهایی میکنن و خب مثل هر گروه دیگهای به کمک نیاز دارن. اگر مسالهی کار کودک مسالهایه که شما رو هم نگران میکنه، پیشنهاد میکنم به این گروهها کمک کنید. کمک مالی مستقیم به افراد این قشر مشکلی رو حل نمیکنه بلکه حتی ممکنه باعث تداوم مشکل بشه (این نوشته از محمدرضا شعبانعلی رو بخونید)
و در پایان
اینها بخشی از چیزهایی بود که توی مدتزمانی که با دوستان یاریگرانی بودم (و بعدش) دیدم و تجربه کردم و لازم دیدم که چیزهایی که دیدم رو یکجایی به نوشته بیارم و تلاش کنم به گوش دیگران برسونم. اگر سوالی در مورد این مسئله دارید، میتونید همینجا مطرحش کنید. من تلاشم رو خواهم کرد که از طریق خودم یا دوستانی که بیش از من میدونن، به سوالتون پاسخ داده بشه.
خیلی مطلب خوبی بود! ممنونم که وقت گذاشتی برای این مشکل
همیشه فکر می کردم که خرید نکردن از این بچه ها بهترین کاره، اما کاملا باعث شدی نظرم تغییر کنه
من مستقیما نمیخوام در مورد کودکان کارصحبت کنم، تقریبا تمام چیزهایی که گفتی عالی و قابل قبول بود.
ولی هیچوقت نمیشه فراموش کرد که کمک به شغل کاذب ، تقویت کردن اون هست. تا همین چند وقت پیش امار دستفروشا توی بازار تهران انقدر زیاد شده بود که به سختی میشد اونجا حرکت کرد و الان به زور اونها رو جمع کردن و ساماندهی کردن یه خورده بهتر شد. تعداد دستفروشا از عابران هم بیشتر بود
این که میگی با اونها مثل فروشنده واقعی رفتار بشه به نظرت همیشه ممکنه؟ خیلی وقتا نیست. خیلی از اونها برای افراد مزاحمت ایجاد میکنن با سماجب و گاهی بی ادبی و اصلا هم متوجه رفتار اشتباهشون نیستن. وقتی شما در عین اینکه متوجه رفتار اشتباهشون نمیکنید و یه راه حل جایگزین برای درامد به اونها پیشنهاد نمیکنید از اونها خرید میکنید، اونها رو تایید میکنید و باعث میشید رفتارشون رو بیشتر تکرار کنن و نکته اشتباه توی گفته شما هم به نظرم اینه که کلا این حرف که خرید از کودکان کار اونها رو تشویق به این کار میکنه و باند دارن رو به کلی رد کردید که کاملا اشتباه هست و متاسفانه نوع اجناسی که کودکان کار میفروشن هم به ندرت میشه خدمات حساب کرد و کاربردی برای کسی داشته باشه و از روی ترحم خرید میشه.
سلام دوست عزیز
من بهاره حجابی هستم، از پاییز 90 وارد حوزه ی کودک کار شدم، فعالیتم رو هم با همین جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان _که متن هم حاصل جلسه ای بوده که از کارشناسای اونجا حضور داشتن_ شروع کردم. تو این 4 سال و خورده ای با بچه های مهاجر و بچه های کولی کار کردم. با اجازه ی شما و آقای شفیعی من میخوام جواب این کامنتتون رو بدم:)
پیشاپیش عذر میخوام از طولانی شدن پیامم:)
ببینین دوست عزیز در مورد شغل کاذب صحبت کردین، و گفتین به نظرتون دستفروشی یه شغل کاذبه. من تعریف شغل کاذب رو متوجه نمیشم راستش، جزو اصطلاحاتیه که درکش نمیکنم! منظور از کاذب چیه؟ یعنی شغلشون واقعی نیست؟ شغلشون نیست؟ چیه؟ ببینین بهتره بی فکر اصطلاحاتی که دولت و شهرداری و رسانه ها استفاده میکنن رو به کار نبریم.
خب من منظورتون رو برداشت میکنم شغل غیر مولد. دوست من، شاید بهتره بدونین بعضی از مددکارای اجتماعی تمام تلاششون رو میکنن خانوم یک خونواده ی آسیب پذیر رو متقاعد به دستفروشی تو مترو کنن! باورتون میشه؟ میدونین برای چی؟ چون میدونن آسیب دستفروشی برای یه جامعه و برای اون خونواده خیلی کمتر از آسیب های راه های جایگزینیه که اون خانوم و اون خونواده قراره در پیش بگیرن.
دستفروشها سد معبر میکنن، مالیات نمیدن، جنس ارزون میدن و بازار بعضیا رو کساد میکنن و … اینا همش آسیبه برادر من، درست میگین، ولی راه حلش چیه؟ برخورد قهری؟ جمع کردنشون؟ دستگیر کردنشون؟ ضبط اموالشون؟
میگین ساماندهی کردن! ساماندهی؟ کدوم ساماندهی؟ شما تعریفت از ساماندهی چیه؟ اینکه باتوم بگیریم و وسایلشونو ضبط کنیم و خودشونو کتک بزنیم و …؟ اینکه از ترس ما نتونن دستفروشی کنن و برن سراغ شغلهای بدتری که ما نمیبینیم؟ مثل پخش مواد و تن فروشی و …؟ ساماندهی به چی میگین وقتی هیچ مشکلی از این آدما حل نشدن! چرا حس میکنین یکی دوست داره یه بار سنگین بذاره رو کولش و صبح تا شب آواره باشه برای فروششون؟ (این مورد دستفروشی کوچیک و بزرگ نمیشناسه!)
یه جمله ای بود جایی خونده بودم، تو این مایه ها نوشته بود که اینا رو جمع میکنیم تا جلوی چشم ما “دست”فروشی نکنن و برن دور از چشم ما “تن” بفروشن…
لطفا وقتی دارین به آسیبهای اجتماعی و راه حل هاشون نگاه میکنین، ببینین اون مشکل حتی کمی حل شده یا فقط از جلوی چشم شما دور شده؟؟
در مورد برخورد مثل فروشنده گفتین! بله که میشه! مشکل همینه! آیا شما از یه فروشنده ی سمج میخرین؟ خب همون برخوردو بکنین! من به شخصه از بچه ای که التماس کنه و آویزون شه خرید نمیکنم! اما بد هم برخورد نمیکنم، بهش فقط میگم ممنون نیاز ندارم خاله، همین! نه فحش میدم، نه رومو میکنم اونور، نه یه پولی میدم که دست از سرم برداره!
مشکل همینه ما نگاه ریشه ای یا بلند مدت نداریم! وقتی رفتاری میبینیم نگاه نمیکنیم چطور به وجود اومده، و وقتی رفتاری مرتکب میشیم حواسمون به عواقب آینده اش نیست! تصور کنین دو تا کودک کار میان سراغ شما، اول یکی میاد آروم تعارف میزنه، شما میگی نه و روتو میکنی اونور. اون میذاره میره، ولی دور نشده که دومی میاد و آویزون میشه، اونقدر آویزون میشه که شما میخری! پس اولی هم یاد میگیره آویزون شه! التماس کنه! این رفتار التماس و جلب ترحم رو من و شما یاد دادیم بهشون! من و شما یاد دادیم اونچه که باید بفروشن بدبختیه! اونا میان تا بدبختیشون رو به رخ ما بکشن و ما بخریم! این رفتار اونا ریشه در رفتار غلط من و امثال من داره! شما میگی راه حل خرید نکردنه! باشه، من خرید نکنم به نظرت چی میشه؟ اولا که همیشه هستن آدمایی که خرید کنن، پس بهتره درست خرید کردن رو یاد مردم بدیم که بچه رو از فروشنده به گدا تغییر ندن، دوما فرض کن هیچ کس خرید نکنه! به نظرت مشکل اون بچه حل میشه؟ به نظرت اون بچه دیگه کار نمیکنه؟؟ نه! اون فقط از کودک کار خیابانی، به کودک کار کارگاهی درگیر میشه، از کوچه و خیابون و مترو، میره تو کارگاه های زیرزمینی و کوچیک، مثل یه عالمه از کودک کارایی که هیچوقت تو عمرتون اونا رو ندیدین!
بازم دارم میگم، وقتی مشکلی رو نمیبینیم معنیش این نیست که وجود نداره!
آخر کامنت هم راحت گفتین اشتباهه باند نبودن بچه ها، میشه یه دلیل بیارین؟ فقط یه دلیل! لطفا دلیلتون این همه تبلیغ رسانه ای نباشه، که دلیل این تبلیغات واضحه! وجود کودک کار برای وجهه ی کشور تو مجامع بین المللی مشکله، و این مشکلیه که باید به دست شهرداری و دولت حل شه. اما اگه کودک کار، یه کودک بیچاره نباشه و عضو یه باند کثیف باشه، دیگه میشه مجرم! و جای حل مشکل و رفع اون، برخورد میشه قضایی! همین میشه که مردم اسم برخورد قهری رو میذارن ساماندهی!
ببینین هیچ کدوم از ان جی او هایی که در این زمینه فعالن و من باهاشون کار کردم، هیچ نمونه ای از مواجهه با کودک اهل باند نداشتن! حتی اگه فرض باند بودن هم درست باشه، باید حواسمون باشه کودک عضو باند قربانی مضاعفه؛ نه مجرم…
حواسمون باشه ساده لوحانه گول تبلیغات رو نخوریم!
نکته ی آخر هم در مورد خدمات گفتین، قبول دارم، ولی جوابو بالاتر دادم، چون ما از کودک بدبختیشو میخریم، نه خدمتی که عرضه میکنه رو… (یعنی در واقع چون ما همواره از رو ترحم خریدیم پس اونا هم دیگه نمیرن خدمتی بیارن برای عرضه، چون میدونن برای ما مهم اون نیست)
بالأخره چه کاری باید کرد؟! من که یک مورد هم ندیدم با روشی غیر از التماس بیاد جلو….
من تا حالا موقعیتی رو تجربه نکردم که دو نفر از کودکان کار همزمان پیشم باشن. موقعیتی رو هم تجربه نکردم که کودک کار مورد نظر جز التماس چیزی بگه. یعنی اصلاً قبل از من یاد گرفته بودن که راهکار التماسه. واقعیت اینه که اگه بخوام بر اساس نیاز یا عدم نیاز تصمیم برای خرید بگیرم، باید هیچ وقت خرید نکنم. اما اگر خرید کنم، شاید جنسهای اون روزشون زودتر تموم شه و زودتر برگردن خونه. نکته اینه که دیگران اونا رو مورد ترحم و تخریب عزت نفس قرار دادن و اگه من بدون نیاز هم بخرم، کاریه که شده و بدتر نمیشه….
سلام دوست عزیز
معلومه بدتر و بدتر میشه! تصور کنین همه مثل شما فکر کنن! میفتین تو یه دور باطل که تمومی هم نداره!
هیچوقت نیاز ندارین؟ هیچوقت نخرین خب! من گاهی فال میخرم، آدم به فال نیازی نداره، ولی گاهی هوس میکنم بگیرم! دلم میخواد!! نیاز رو اینجوری معنا میکنم! اما از روی ترحم نخرین! وقتی میاد با ترحم یا خشن برخورد نکنین!
اگه نمیخواین بخرین، نخرین! ولی به زور دک نکنین، نگاه ندزدین! مهربون اما محکم بگیم ممنون عموجون، نمیخوام. اصرار کرد هم با لحن خوب بگین نمیخواین! عصبانی نشین! لازمه وقت بذارین تا ولتون کنه وقت بذارین! خودتون باشین!! همین!
شاید قبلا عزت نفسش خورد شده باشه، شاید قبلا همه هی بدتر کرده باشن، ولی یه برخورد درست میتونه ذهنشون رو روشن کنه! بگن یکی ما رو آدم حساب کرد و رو حساب همون یکی دو تا برخورد شخصیتشون رو از نو بسازن!
ممنون که پاسخ دادید.
درسته. میشه نیاز رو اونجور معنی کرد.
مشکل از منه. من تو موقعیت های غیر رسمی و تو محیط عمومی جامعه، قاطعیت برام سخته. چند بار مهربون و قاطع میگم، ولی ول نمیکنن. قبول دارم که درستش اینه که نگاهو ندزدیم یا رومونو برنگردونیم، ولی من تا امروز تو این کار موفق نبودم.
البته منظور من از ترحم، حس ترحم تو ذهن بود. هیچ وقت بروزش نمیدم. پیروز و سربلند باشید.
یه روز پسری به من میگفت ازم آدامس بخر، میخوام برای مادرم کفش بخرم. نمیدونم برخورد درست چی بود. خریدم. ولی واقعاً اگر کسی بتونه برای جمله «میخوام برای مادرم کفش بخرم» کارکردی جز جلب ترحم پیدا کنه، خیلی عالیه. در کل، چون من سنم خیلی به سن اونها نزدیکه، قاطعیت برام مشکله. اما چشم. بیشتر، این نکات رو در نظر میگیرم.
خیلی خوب بود، مخصوصا قسمت پیشنهادت راجع به خریدن یا نخریدن.
به نظرتون چطوری میشه آمار منطقی تر و دقیق تری بدست اورد؟
دمت گرم. خیلی خوب بود.
دربارهٔ عبارت “واکنش ما نسبت به پدیدهی مهاجران خیلی از کشورهای دیگه بدتره” بايد بگم که متاسفانه پذيرش اين موضوع که ما ملت نژادپرستی هستيم به يک تابو تبديل شده!
در جاهای مختلف و در رسانههای مختلف داخلی و خارجی بارها دیدم که تمام تلاش ميشه تا اثبات بشه که درسته ما ضدعرب هستيم و يا ضدمهاجر هستيم يا به اقوام توهين ميکنيم و اين توهين بده و نبايد بشه و درسته که ضدافغان هستيم اما نژادپرست نيستيم!
اين مثل اينه که بگيم درسته من از خونهٔ همسايه پول بدون اجازه برميدارم و هر از گاهي بابت نياز تو خيابون کيف بعضيها رو بي اجازه برميدارم و گاهی هم کمی خوردنی از مغازه بی اجازه برميدارم ولی دزد نيستم!
و فقط یه نکتهٔ ویرایشی رو هم یادآوری کنم که حیفه متن به این خوبی داشته باشدش:
توی جملهٔ “عزت نفس این بچهها خورد میشه”، به جای خورد، خرد درسته. خورد از مصدر خوردن با خرد به معنی کوچک و ریز فرق داره. چیزهایی که خرد میشن (با شکستن یا با تحقیر یا با پاره کردن و…) به قطعات ریز (خرد) تبديل میشن.
ممنون از نکتهی ویرایشیت. اصلاح شد :)
خوب و جامع بود.
فقط متوجه نشدم، خرید کنم یا نه. طبق پروتکل شما، از رو دلسوزی نباید خرید کرد. خب اونا میان میگن «تورو خدا، بخر.» الان یعنی نمیدونن اگه خرید هم بشه از رو ترحم بوده یا نه؟ از طرفی واقعاً کالا یا خدماتی در کار نیست…. جداً عرض میکنم. آدامس نزدیک اکسپایر شدن و روزنامه سه برابر قیمت :) تو زمانی که اصلاً بهشون فکر نمیکنی، کالا و خدمت نیستن. خیلی دوست دارم پروتکلتون توسعه پیدا کنه تا به من کمک کنید چطور برخورد کنم.
والا من خودم آدامسها رو نخریدم ولی خودشون که ادعا میکنن ۲ سال از عمرش باقی مونده (و روزنامه هم ندیدم بفروشن. شاید صبح زود میفروشن یا شاید تو مترو نیستن یا من ندیدم). به هر حال جواب کلی اینه که اگر نیاز داریم بخریم و اگر نیاز نداریم هم نخریم :)
:)
ممنون.
من تو کرمانشاه زندگی میکنم. به خاطر اینه که تجربیات شما با من فرق داره. :)
خدا کند که روزی حد اقل از کشور ما ریشه کن شود
خدا کنه روزی از همهی کشورها ریشهکن شه. البته بیشتر از کمک خدا، خواستن خودمونه که مهم برای حل مشکل
به نظرم وقتی بچه میفته به دست و پات و داره تحقیر میشه باید ازش بخرید نباید گذاشت که خودشو تحقیر کنه این بچه. بهش باید احترام گذاشت. در غیر این صورت محترمانه ازشون نباید خرید
به نظرم آقای احمد راست میگن با ترحم و دلسوزی و توجیح برای خرید ما زندگی یک نفر و یه لحظه بهتر میکنیم ولی این مشکل و گسترش میدیم باید تغییرات ریشه ای انجام بشه و قضیه مدیریت شه، همین شغل کاذب که به نظر شما تئوری میاد عملا اقتصاد کشور مارو فلج کرده و متاسفانه تو ایران همه به دنبال دلالی هستن. درسته وقتی به یک زن خونواده مشاوره میدین میگین بره مترو فروشندگی کنه ولی طبق آمار شما ۶ میلیون جمعیت و یه کشور و نمیشه با این پیشنهاد سرپا نگه داشت. شما دید پایین به بالا از مسئله دارین چون از نزدیک برخورد دارین، این آقا بالا به پایین؛ که هردوش درسته از نظرم. خلاصه خیلی خوبه که یه چنین آدمهایی به اینجور مسائل رسیدگی میکنن بازم خداروشکر
سلام
ممنون بابت مطلب خوبتون
راستش در مورد خرید یا خرید نکردن از این کودکان یه دوستی حرف قشنگی میزد، میگفت که درصورتی که به کالایی که کودک عرضه میکنه نیاز ندارین بسیار با احترام براش توضیح بدین که اون کالا رو نیاز ندارین و نخرین و با حس ترحم به خرید دست نزنید که همونطور هم که خانم حجابی گفتن با اینگونه خرید کودک رو به بر انگیختن حس ترحم مردم عادت میدیم. اما به نظرم علاوه بر رعایت این موضوع بهتره که اطلاع رسانی هم کنیم.
اما در مورد باند بودن این کودکان به قول یکی از دوستان با فرض باند بودن با نخریدن (در صورت نیاز) کمکی به کودک نکرده ایم …!
باز هم ممنون از دغدغه و متن خوبتون :)
سلام وقتتون بخير من دانشجوي رشته هتلداري هستم ي تحقيقي در مورد بچه هاي كار بهم دادن تا ازشون مصاحبه كنم ميشه راهنماييم كنيد كه چه سوالاتي ميتونم ازشون بپرسم