امروز اولین روز دانشگاه من بود و بدم نیومد که شرحی از وقایعی که بر من گذشت اینجا بنویسم :)
اولین نکته اینه که (با تشکر از واحد آموزش پردیس شریف) روزهای شنبه من باید ساعت ۷:۳۰ تا ۹ توی کلاس ادبیات باشم و بعد ساعت ۳ تا ۶ کلاس زبان و فیزیک دارم و خدا میدونه که توی ۶ ساعتی که باقی میمونه چهجوری باید سر خودم رو گرم کنم! (امروز به دانشگاهگردی و مطالعه گذشت. بقیش رو هم میگذره…) و روزهای دوشنبه هم ساعت ۱۰:۳۰ تا ۲ بعد از ظهر نقشهکشی صنعتی (که نمیفهمم به آیتی چه ربطی داره) دارم. بگذریم…
قبلش بگم که با توجه به نتایج درخشان کنکور (که مسئولیتش رو کاملا به گردن میگیرم ولی خوب… چه فایده!) مهندسی آیتی پردیس شریف قبول شدم (و در غیر این صورت ریاضی بهشتی) و از نتیجهش تا حدی راضیم. (منطقیه که ۱۰۰درصد راضی باشم نسبت به رتبهم ولی در ادامه میگم چرا)
چون یکی از دوستان شریفی بود روز قبل باهاش هماهنگ کردم و صبح هم ایشون دانشکدهی ریاضی رو به من نشون دادن. (یکسری از کلاسهامون توی پردیسهای دانشکدهی ریاضی برگزار میشه و یکسری دیگه هم توی ساختمون مکانیک ۲ که بیرون دانشگاه (کوچه بقلی!) و روبروی استخره برگزار میشه) و تا ساعت ۸:۳۰ توی کلاس ادبیات بودم.
دوست عزیز لطف کردن و بعدش برای من تور شریف گذاشتن و تقریبا از همهی دانشکدهها بازدید کردیم و یکسری ترفند که در طی سه سال بهش رسیده بودن رو به من منتقل کردند. مثلا نیمطبقهی دانشکدهی مهندسی شیمی یا مثلا اتاق مطالعهی گروهی دانشکدهی مکانیک و «الف. صفر» که روبروی ورودی سالن آزمونهاست و (احتمالا) خودتون بتونید حدس بزنید چیه! (به آزمون و اتفاقاتی که در حین و پس از آزمون برای بعضیها میوفته مربوطه!) و جاهای دیگه و داستان اینکه ساختمون دانشکدهی کامپیوتر رو در واقع وزارت نفت برای دانشجوهای نفت ساخته ولی کامپیوتریها پیچوندنش :)
و بعد از اون هم رفتیم سراغ کانون یاریگران که در زمینهی آموزش به مناطق محروم (توی تهران) فعالیت میکنه و خوش گذشت. و یه مدتی هم توی اتاق اونها بودیم (توی ساختمونی که اسمش رو یادم نمیاد ولی مخصوص کارهای فوق برنامهی شریفه) و همین تقریبا.
بحث اصلیای که اینجا میخواستم بکنم یهجور «نژاد پرستی» توی سیستم اداری و توی نگاه دانشجوهاست که البته اگر معلوم بشه پردیسی هستید. ینی دانشجوهای پردیس تمایلی ندارند که دیگران بدونند که اونها پردیسی هستن و یه حس متقابل منفی هم ایجاد میشه که دانشجوهای دیگه نظرشون نسبت به پردیسیها منفی میشه.
یه بخشی از این قضیه به دانشگاه بر میگرده البته. حالا چون پردیسیها رتبهشون کمتر شده مشکلی نداره که کلاسهاشون جدا باشه. ولی نه اینکه کلا از سیستمهای دیگه دانشگاه جدا باشن! مثلا امروز تا حدودی به این نتیجه رسیدم (چون درست پرس و جو نکردم) که دانشجوهای آیتی پردیس نمیتونن از امکانات ساختمون کامپیوتر (مثل سایت) استفاده کنن و این قضیه حس جالبی به من نداد.
ینی این بد نیست که کلاسهای «پردیس آیتی» از کلاسهای دورهی روزانه جدا باشه (البته چک کردم و استادهای ما یکین و از نظر محتوای آموزشی فرقی نداره) ولی این بده که دانشجوها کلا به دو دستهی پردیس و روزانه تقسیم بشن و پردیسیها هم نتونن از همهی امکانات دانشگاه استفاده کنن.
امروز تنها جایی که من تونستم بمونم و یه ذره به کارام برسم کتابخونه بود که اون هم (مثل تقریبا همهی سالنهای دیگه دانشگاه) به شدت گرم و اعصابخوردکن بود. و خوب این هم حس چندان خوبی بهم نداد.
در نهایت این که شریف داره با قیمت نه چندان کمی دانشجو تحت عنوان پردیس میگیره من به شخصه انتظار دارم که بتونم از امکانات دانشگاه استفاده کنم و جزو دستهبندی «کامپیوتر» قرار بگیرم نه دستهبندی «پردیس»
در نهایت دوستان روزانه حرفهایی میزنن مثل اینکه «پردیسیها لیاقت چنین دانشگاهی رو ندارن» و جواب من به این قضیه اینه که من (و احتمالا دوستان دیگه) نتونستیم لیاقت خودمون رو توی کنکور ثابت کنیم و بجاش با پرداخت هزینه داریم چنین کاری میکنیم. اون هم نه در شرایطی که رتبهی ۲۰۰هزار باشیم و بیایم اینجا.
پینوشت: حرفهام یه درصدیش بخاطر خستهکننده بودن اون ۶ ساعت بود حتی با وجود تور شریف که دوست عزیز برام گذاشته بودن :) در کل مهم اینه که هدف من از دانشگاه رفتن چی باشه و اگر هدف سطح علمی دانشگاه باشه به این هدف رسیدم. ولی در کل از «در اقلیت قرار گرفتن» زیاد خوشم نمیاد. و چندباری بدم نیومد که ریاضی بهشتی میخوندم ولی این شرایط رو تجربه نمیکردم.
در نهایت دو حالت داره: در طی این احتمالا ۴ سال خاطرات چندان خوبی نخواهم داشت ولی پایههای خوبی برای پیشرفت خواهم داشت یا اینکه هم پایههای خوب خواهم داشت و هم خاطرات خوب.
یه چیزی هست به اسم غرور شریفی بودن. امروز با یه چشمه اش برخورد کردی. البته همه هم اونجا این غرور رو ندارن.
راستی استخر یادت نره :D
سلام
من دانشجوی نرم افزار توی یه شهرستان کوچیک هستم
دوست عزیز با اینکه نمیشناسمت ولی چون توی دانشگاه خودمون زیادی سختی کشیدم دلم میخواست یکم کمکت کنم.
من ترم 5 ام … و توی یه دانشگاه سطح پایین درس می خونم. با اینکه توی روزای اول از خیلی از هم رشته ای هامون توی ” شریف ” و ” علم و صنعت ” به گفته ی خودشون (رفیقام) ولی الان احساس می کنم از اونا عقب ترم !
کافیه توی یه دانشگاه سطح پایین باشی تا هر وقت استادا می خوان درس بدن دانشجو ها بگن استاد این مبحث سخته و استادا هم از خدا خواسته درس کمتری بدن ! این طوری خیلی برات گرون تموم میشه حتی اگر خیلی خوب و با استعداد باشی !
تو مشکل غرور شریفی ها رو داری که شما رو در اقلیت نگاه می کنن و ما توی دانشگاهمون مشکل اینو داریم که بهت حسودی می کنن و سعی می کنن زمین بزننت!
هر جایی که باشی یه سری مشکلات هست ولی حالا که فکر می کنم این 3 سال خیلی زود گذشت و به نظرم 4 سال تو … توی شریف از این هم سریع تر بگذره… همیشه به این فکر کن که دارم توی ” شریف ” درس می خونم و اینو بدون ارزشش رو داره !!!!
فکر نمی کنم توی مدرکتون بزنن پردیس ولی اگر بزنن بازم ” شریف” ی هستی …. این خیلی خوبه و ارزش خیلی چیزااا رو داره!!!
2 تا چیز هست که باید کنی رعایت کنی تا بهت سخت نگذره !!
1- باور کن هر چی کمتر توی راز های مردم باهاشون شریک باشی راحت تری!! اصن سعی کن با کسی صمیمی نشی و وقتی خیلی از بحثا مطرح میشه توی جمع ملت نباشی ….
2- مثل برق و باد بیا و برو … هیچ وقت یه جاا وای نساااا !!! اگر سریع و پر انرژی باشی همه می خوان پیشت وایسن که البته بازم تو نباید زیاد در گیر جمع باشی ….
باور کن اگر این کارا رو بکنی 4 سال خوبی خواهی داشت!
خیلی ممنون از راهنماییتون دوست عزیز. دوتا نکته کمکم کرد: ۱. هدف من از دانشگاه رفتن سطح علمیش بوده که به اون هدف رسیدم. ۲. با گروه یاریگران آشنا شدم و آدمهایی هستن که میتونم باهاشون دوست بشم. بنابراین خیلی مشکلاتم کمتر شد.
البته اون موضوع که پردیسیها به کسی نمیگن پردیسی هستن رو هم رعایت نکردم و بچههای یاریگران میدونن که من پردیسی هستم ولی تغییری در رفتارشون ایجاد نشد!
باز هم ممنون ;)