چند روزی بود که به فکر افتاده بودم که در کنار پستهای معرفی فیلم که هر روز احمدعلی منتشر میکند، من هم پست معرفی کتاب بنویسم. با این وجود، پس از گذشت بیش از یک هفته هنوز این کار را نکردهام. از آنجا که تقریباً مطمئنم که از این پس هم به طور منظم این کار را نخواهم کرد، برای این کار هنوز بخش مجزایی ساخته نشده و ممکن است هیچگاه ساخته نشود.
احتمالاً گهگاهی در این پستها کتابهایی که میخوانم را معرفی خواهم کرد. به همین دلیل، ممکن است برخی از این کتابها بیش از حد معروف باشند و شما هم آنها را خواندهباشید. امّا سعی میکنم که این اتفاق زیاد نیفتد!
کتاب این پست “دایی جان ناپلئون” است. دائی جان ناپلئون داستانهایی از جنگهایش با «انگلیسا» و ضربات سهمگینی که به آنها وارد کرده، میگوید. او میپندارد که مانند ناپلئون شجاعانه در برابر انگلیس ایستاده و به همین دلیل، انگلیسا هم به اندازهی ناپلئون از او متنفرند. البته این جنگها واقعی نیستند و ساختهی تخیّل او هستند، ولی در تمام داستان به نظر میرسد که او واقعاً خاطراتش از این جنگها را به خاطر دارد. دایی جان سرهنگ دایی، دایی دیگر است و پسری به اسم پوران دارد که او را پوری صدا میکنند.
داستان از زبان پسر آقاجان نقل میشود. او عاشق لیلی، دختر داییجان شده. در جشن فارغالتحصیلی پوری که در خانه دایی جان سرهنگ برگزار شده، دایی جان ناپلئون سرگرم تعریف داستان قتل یکی از سرکردگان مزدور انگلیس است که آقاجان سوتی! افتضاحی میدهد. دایی جان فکر میکند که آقاجان قصد ضایعکردن او و غلط جلوهدادن داستان دلاوریهایش را داشته، به همین دلیل شعری تحقیرآمیز میخواند و کینهی آقاجان را به دل میگیرد. آقاجان هم که به هیچ وجه حاضر نیست داستانهای داییجان را بپذیرد و به شکل مناسب به ناپلئون احترام بگذارد، در برابر او قرار میگیرد. در ادامهی داستان، راوی سعی دارد که روابط طرفین را بهبود ببخشد، تا لیلی را از دست ندهد. اما این کار، با وجود نقشه-هایی که آقاجان و داییجان برای ضایع کردن هم میکشند، و همچنین ترس داییجان از انتقام انگلیس، بسیار سخت است…
ایرج پزشکزاد این کتاب را نوشته و در سال 1349 منتشر کرده. از روی آن سریال معروفی هم ساخته شده که دربارهاش زیاد نمینویسم، چون خودم آن را ندیدهام، اما با توجه به مطالبی که در اینترنت دربارهاش نوشته شده، به نظر میرسد که سریال جالبی باشد. دربارهی وضعیت نشر آن اطلاعی ندارم، اما در کتابناک میتوانید PDF آن را دریافت کنید. با توجه به تغییراتی که پس از بازگشایی سایت کتابناک در آن اعمال شده، احتمالاً این نسخه با رعایت حقنشر صاحبان اثر منتشر شده. در ویکیپدیا نوشته که نسخهای انگلیسی از این کتاب نیز منتشر شده. همان جا افزوده که ترجمه روان است و به خوبی طنز کتاب را منتقل کرده.
در پایان، زندگینامهی مختصر ایرج پزشکزاد را از زبان خودش مینویسم (به نقل از ویکیپدیا):
از پدری پزشک و مادری معلم به دنیا اومدم. تحصیلات ابتدایی و متوسطه در تهران و تحصیلات عالیه رو در فرانسه در رشته حقوق گذراندم. بعد از فارغ التحصیلی به استخدام وزارت امور خارجه در آمدم و به عنوان دیپلمات تا انقلاب در اونجا کار کردم. بعد از انقلاب از کار اخراج شدم به طوری که حتی حقوق بازنشستگی هم شامل حالم نشد. بعد از اون به فرانسه برگشتم و به کار روزنامه نگاری و قلم زنی و نوشتن اراجیف! مشغول شدم.
پینوشت: لطفاً پای همین پست بنویسید که ترجیح میدهید کتابهایی که انتخاب میشوند، فارسی باشند یا انگلیسی یا هردو. اگر پیشنهاد دیگری هم دارید، بنویسید (مثلا در مورد موضوع و ژانر کتاب). نظراتتان بر پستهای (احتمالیِ!) بعدی اثر خواهد گذاشت.
سریالش رو دیدم خیلی قشنگه ولی هنوز وقت نکردم کتابش رو بخونم.
salam kheile mamnin k zahamat mekeshed mataleb beroz va mofid mezared
age emkan dashteh bashe ketab hay be zaban farsi bezard bahtar bashe
کتابش خیلی خوبه …. تصویر سازی و سرعت پیش رفتن داستان عالیه
کتاب های فارسی، چیزهایی شبیه کتاب های عباس معروفی
دایی جان رو نیز خونده م..