احتمالاً به گوشتون خورده که Nick D’Aloisio تونست با ایدهای که داشت، میلیونر بشه؛ اونم در حالی که فقط ۱۷ سالشه. (+) میدونم خیلیامون دوست داریم جای نیک باشیم، یا مثل نیک موفق بشیم. (من که خیلی دوست دارم :) ) حالا موفقیت میتونه میلیاردر شدن باشه، یا خیلی چیزای دیگه. شاید بعضیا تلاش کنن پاشونو جای پای نیک بذارن، حتا یه سری پست هم توی سایتای خارجی و ایرانی دیدم که نوشته بود فلان کارو بکنید، برید فلان کلاس برنامهنویسی یاد بگیرید و از این حرفا.
ولی، به نظرم با این کارا هــیـــــــــچ کسی به جایی نمیرسه. چند تا نکته به نظرم میرسه، دیدم بد نیست با شما به اشتراک بذارمشون.
نخست، هیچکس با تقلید از یه بابای دیگه نتونسته مثل اون باباهه موفق بشه :) دستکم من همچین کسی رو ندیدم. پس تقلید نکنید!
دوم، راههای موفقیت محدود به برنامهنویسی و اینجور چیزا نیست. برید پی علاقهتون! هر کسی که به موفقیت رسیده، به کاری که میکرده ایمان داشته و به اون عشق میورزیده. حالا اگه شما عاشق بسکتبالی، یا میمیری واسهی مکانیک، خب برو سراغ همون کار! برنامهنویسی به درد شما نمیخوره.
سوم، «برم کلاس برنامهنویسی» چه معنیای داره؟ حداقل برای اینکه مثل همین دوست عزیزمون باشین، نیازی به این کارا نیست. اونی که ایمان و عشق رو داره نسبت به برنامهنویسی، خودش حتماً یاد میگیره. مثل من :) من اصلن برای برنامهنویسی کلاس خاصی نرفتم. خودم از روی کتاب و بعدش که بزرگتر شدم از اینترنت، یاد گرفتم. (مثلاً stackoverflow.com) البته مدرسهمون کلاس برنامهنویسی داشت، ولی عملاً با درس کلاس جلو نمیرفتم! جلوتر بودم و معلمها منو هدایت میکردن که راهو عوضی نرم.
چهارم، کاری که میکنید خالصانه باشه. به طمع پول و اینجور چیزا کار نکنید! همین نیک، خودش گفته بود که وقتی ساملی رو میساخت، اصلن فکر نمیکرد میلیونر بشه، اونم دو سال بعد (عین جمله رو یادم نیست، برداشتم ازش رو گفتم)
امـــــــــا، یه چیز مهم هست که به آدم کلی کمک میکنه: خلاقیت… همهی این آدمای موفق، خلاق بودن. مثال بزرگش همین مرحوم استیو جابز (روحش شاد، یادش گرامی باد!). سعی کنید خلاق باشید، چهجوریش رو نمیدونم. خودمم دنبالشم. کسی فهمید به منم بگه :|
و آخرین مورد، که معلم حسابانمون آقای رزمی، چند بار برامون گفته، اینه که حمّال نباشید. در این مورد زیاد توضیح نمیدم، خدا خودش مستقیم گفته:
«مثل الذین حملوا لتورات ثم لم یحملوها کمثل الحمار، یحمل اسفارا»
وصف کسانی که عملکردن به تورات به آنان تکلیف شده است، آن گاه به آن عمل نکردند، مانند درازگوشی است که کتاب هایی را [که هیچ آگاهی به محتویات آنها ندارد] حمل میکند.
به این آیه فکر کنید، من چندین و چند بار توی زندگی چیزهایی/کسانی دیدم که واقعاً این آیه وصف حالشونه… حالا میتونه پول حمل کنه، یا خیلی چیزای دیگه… جون من و احمدعلی فکر کنید! (-> بخشش از کیسهی خود و خلیفه در کنار هم!)
خلاصهی کار اینکه، سعی کنید خلاق باشید، با ایمان و عشق به کاری که بهش علاقه دارین، برسین. بعد، جای نیک دآلویسیو نباشید، خودتون باشید، و مطمئن بشید که حمال هم نیستید!
همین دیگه؛ امیدوارم تونسته باشم کمکتون کنم، و امیدوارم دستکم یه آدم خیلی موفق از جمع نویسندگان/خوانندگان این وبلاگ در بیاد :) (خیلی پررو اَم؟!)