پیشنوشت: متنی که میخونید مقدمهی کتاب «فیزیک ۳» انتشارات «خیلی سبز»ه که البته به فیزیک ربطی نداره. بلکه به ما بستگی داره. به زندگی روزمرهمون رو رفتار هامون.
آیا ادیسون به بهشت میرود؟
-مقدمهی ناشر
یک بلوتوث از قضا مؤدبانه و شاعرانهای هست که دستبهدس میچرخد و در آن شاعر طنزپردازی که اسمش را به خاطر ندارم قصیدهای سروده است که: آقای ادیسون مسلمان نبوده و نماز نمیخوانده است اما با اختراعش خدمت بسیار بزرگی به بشریت کرده است (همون آثار ماتأخر)، با این اوصاف در روز محشر آیا خداوند متعال او را به بهشت میبرد یا خیر؟ داشتم برای مقدمهام دنبال سوژهای حواشی الکتریسیته و برق میگشتم که یاد این قصیده افتادم.
-وضعیت ما
در دنیا کلا عملکرد انسانها یا باعث تولید نرمافزار و فکر و ایده میشود و یا منجر به تولید سختافزار و ماشین. برای تولید هر سختافزاری هم نیاز به نرمافزار است. به اطرافتان توجه کنید. به نرمافزارها و سختافزارهایی که باعث خوشحالی شما میشوند توجه کنید: پزشکی، مهندسی (اتومبیل، هواپیما، کامپیوتر، اینترنت، تلویزیون، صنایع بزرگ و…)، علوم انسانی (جامعهشناسی، روانشناسی و…) ما در همهی این صنایع مصرفکنندهی مطلقایم! من که خجالت میکشم به خدا! یعنی میخوریم و میخوابیم و سر کار میرویم! که خیلی خوب و خیلی زیاد مصرف کنیم از تولیدات دیگران، آن هم با اعتماد به نفس کامل، در حالیکه متوقع از خدا و جهانیم و منتقد و مدعی در همه چیز!
-گیرم پدر تو بود فاضل
تصور ما در مورد گذشته بسیار توأم با افتخار است طوری که انگار خود ما متعلق به گذشتهایم! و هرچه گذشتگان ما از مرام، معرفت، علم و پیشرفت بدست آوردهاند (که میتوان گفت نیروی محرکهی اولیه پیشرفت کنونی بشر بودهاست که بعد از قرون وسطا در اروپا ترجمه شده) همه را همین الان ما بهدست آوردهبودیم!!!
انگار وقتی از رستم، ابنسینا، فردوسی و سعدی و حافظ و سایر مشاهیر و دانشمندان پرآوازهی گدشتهی این سرزمین نام میبریم، خودمان را بهجای آنها تصور میکنیم و با این تصور حال میکنیم. زهی خیال باطل، قرنهاست که ما مصرفکننده صرف بودهایم و در رختخواب دراز کشدهایم و خیال گذشته را نشخوار کردهایم.
-با توکل زانوی اشتر ببند
تفکر و تصور جالب دیگری که فکر میکنم در جامعهی ما شایع باشد این است که ما فکر میکنیم خداوند متعال ما را بهصورت ویژهای دوست دارد! ولکن ما نیست، حتما به صورت خاصی هوای ما را دارد! ضمنا فلان اتفاق بد افتاده، اصلا اشکال ندارد حتما خواست خدا بوده، قسمت بوده!
بابا، برای هر مسلمان و کافر آب در ۱۰۰ درجه به جوش میآید و g در همهجای زمین حدود ۹.۸ است. یعنی اینطوری نیست که ما هرجور تنبلی و بیفکری و بیبرنامگی داشتهباشیم و بعد بیندازیمش گردن خدا و تازه بعدش بگیم انشاا… درست میشه! به خدا این جفایی است در حق خدا و دین و خودمون و نسلهای بعدی.
-اعتماد به نفس
با همهی این حرفها ما خودمان را در همهچیز همهکاره میدانیم. در یک جمع که نشستهاید امتحان کنید، بگویید مثلا چند روز است که خون دماغ میشوید، ببینید اطرافیانتان چه دکترهای حاذقی هستند، هزارجور برای شما تز میدهند و نسخه میپیچند. با اعتماد به نفس کامل خودمان را از نظر هوش و فرهنگ سرآمد مردم جهان می دانیم و همهی کارهای دیگران را نقد میکنیم و در مورد آنها ادعا داریم. به روی مبارک نمیآوریم که ادعا و اعتماد به نفس مال تولیدکننده است نه مال مصرفکننده!
-از خواب گران خیز
تصور رابطهی فامیلی زیاد با خدا، سوارشدن بر موج گذشته و خوشبینی بیمورد به آینده و اعتماد به نفس ناشی از همهی این موارد، سهم ما را در تولید فکر و سختافزار در جهان شدیدا پایین آوردهاست. من اینها را بیماریهای اصیل و عمیق فرهنگیمان در مسیر تولید میدانم و به نظر تا تکتک ما خودمان را در این موارد درمان نکنیم و بر تنبلیهامان فایق نیاییم… . فرافکنی نکنید (که این هم یکی دیگر از اشکالات ماست) که پول نیست، مدیریت ضعیف است و… . همهی اینها هست اما مشکل اصلی همان ضعف شدید فرهنگیست. باید روی خودمان کار کنیم. هرکسی با خودش خلوت کند. به خودت یک نهیب بزن. علامه بر خوردن و پوشیدن و گشتن و کنکور دادن و دانشگاه رفتن و ازدواج کردن و سرکار رفتن! و بچهدار شدن و… جسارتا مردن هدف دیگری هم هست: تغییر و تاثیر نرمافزاری و سختافزاری در زندگی نوع بشر. تاثیر بزار!
پیشنوشت ۲: این نوشته توی فیسبوک منتشر شده (من تو فیسبوک دیدم) و خوب منبعش مطمئن نیست. ولی حتی اگر هم منبعش درست نباشه حرفهاش درستن! (امام علی (ع) میفرمایند: ننگر که گفت بنگر چه گفت!)
صادق هدایت در کتاب بوف کور خود می نویسد:
.. سی و هفت درد و عیب اساسی ما ایرانیان که هیچوقت درمان نشد..!
در زندگی درد هایی است که روح انسان را از درون مثل خوره می خوردو می تراشد،این درد ها را نه می شود به کسی گفت و نه می توان جایی بیان کرد..!1-اکثر ما ایرانی ها تخیل را به تفکر ترجیح می دهیم.
2-اکثر مردم ما در هر شرایطی منافع شخصی خود را به منافع ملی ترجیح می دهیم.
3-با طناب مفت حاضریم خود را دار بزنیم.
4-به بدبینی بیش از خوش بینی تمایل داریم.
5-بیشتر نواقص را می بینیم اما در رفع انها هیچ اقدامی نمی کنیم.
6-در هر کاری اظهار فضل می کنیم ولی از گفتن نمی دانم شرم داریم.
7-کلمه من را بیش از ما به کار می بریم.
8-غالبا مهارت را به دانش ترجیح می دهیم.
9-بیشتر در گذشته به سر می بریم تا جایی که اینده را فراموش می کنیم.
10-از دوراندیشی و برنامه ریزی عاجزیم و غالبا دچار روزمرگی و حل بحران هستیم.
11-عقب افتادگی مان را به گردن دیگران و توطئه انها می اندازیم،ولی برای جبران ان قدمی بر نمی داریم.
12-دائما دیگران را نصیحت می کنیم،ولی خودمان هرگز به انها عمل نمی کنیم.
13-همیشه اخرین تصمیم را در دقیقه 90 می گیریم.
14-غربی ها دانشمند و فیلسوف پرورش داده اند،ولی ما شاعر و فقیه!
15-زمانی که ما مشغول کیمیا گری بودیم غربی ها علم شیمی را گسترش دادند.
16-زمانی که ما با رمل و اسطرلاب مشغول کشف احوال کواکب بودیم غربی ها علم نجوم را بنا نهادند.
17-هنگامی که به هدف مان نمی رسیم،ان را به حساب سرنوشت و قسمت و بد بیاری می گذاریم،ولی هرگز به تجزیه تحلیل علل ان نمی پردازیم.
18-غربی ها اطلاعات متعارف خود را در دسترس عموم قرار می دهند،ولی ما انها را برداشته و از همکارمان پنهان می کنیم.
19-مرده هایمان را بیشتر از زنده هایمان احترام می گذاریم.
20-غربی ها و بعضا دشمنان ما،ما را بهتر از خودمان می شناسند.
21-در ایران کوزه گر از کوزه شکسته اب می خورد.
22-فکر می کنیم با صدقه دادن خود را در مقابل اقدامات نابخردانه خود بیمه می کنیم.
23-برای تصمیم گیری بعد از تمام بررسی های ممکن اخر کار استخاره می کنیم.
24-همیشه برای ما مرغ همسایه غاز است.
25-به هیچ وجه انتقاد پذیر نیستیم و فکر می کنیم که کسی که عیب ما را می گوید بدخواه ماست.
26-چشم دیدن افراد برتر از خودمان را نداریم.
27-به هنگام مدیریت در یک سازمان زور را به درایت ترجیح می دهیم.
28-وقتی پای استدلالمان می لنگد با فریاد می خواهیم طرف مقابل را قانع کنیم.
29-در غالب خانواده ها فرزندان باید از والدین حساب ببرند،به جای اینکه به انها احترام بگذارند.
30-اعتقاد داریم که گربه را باید در حجله کشت.
31-اکثرا رابطه را به ضابطه ترجیح می دهیم.
32-تنبیه برایمان راحت تر از تشویق است.
33-غالبا افراد چاپلوس بین ما ایرانیان موقعیت بهتری دارند.
34-اول ساختمان را می سازیم بعد برای لوله کشی،کابل کشی و غیره صد ها جای ان را خراب می کنیم.
35-وعده دادن و عمل نکردن به ان یک عادت عمومی برای همه ما شده است.
36-قبل از قضاوت کردن نمی اندیشیم و بعد از ان حتی خود را سرزنش هم نمی کنیم.
37-شانس و سرنوشت را برتر از اراده و خواست خود می دانیم.
کلی از حرفهای بالا به فرهنگ اجتماعیمون مربوط میشه و خیلیهای دیگه هم به خودمون. اگه نمیتونیم اجتماع رو درست کنیم، خودمون رو درست کنیم. خیلی از اینا رو میشه رفع کرد، میشه درستش کرد، میشه بهترش کرد. میشه تغییر کرد. اینم یه نقل قول دیگه:
برسنگ قبرکشیشی چنین نوشته شده بود:آن هنگام که جوان بودم وفارغ ازهمه چیزوتخیلم مرزومحدوده ای نمی شناخت درسرآرزوی تغییردنیارا می پروراندم. بزرگتر و خردمندترکه شدم دریافتم جهان تغییرناپذیراست پس افق اندیشه ام رامحدودترکردم وبرآن شدم تا تنها کشورم راتغییردهم. اما این عملی نبود. پس ازسالها زندگی وتجربه آخرین تلاش نومیدانه خود را صرف تغییرخانواده ام کردم اما افسوس آن ها نیزکه نزدیک ترین کسان به من بودند تغییر نکردند. اکنون که دربسترمرگ آرمیده ام به ناگاه حقیقتی رایافته ام . تنها اگرخودم راتغییرداده بودم آن گاه نمونه ای می شدم برای اعضای خانواده ام تا آنان نیز خود را تغییر دهند . با انگیزه و تشویق آنها چه بسا که کشورم نیز اندکی اصلاح می شد. شاید می توانستم دنیا را هم تغییر بدهم!
اما یه بحث دیگه هم هست و اون اینه که ما خیلی فکر میکنه. درسته! خیلی فکر میکنیم. مشاورمون میگفت یکی از اصلیترین مشکلهای ما ایرانیا اینه که فلسفی میشیم و از دنیا عقب میمونیم. هیچ وقت به فکرمون عمل نمیکنیم بلکه ولش میکنیم تا یکی دیگه بهش عمل کنه.
اما بهتره یه ذره فکر کنیم و تغییر کنیم.
موفق باشید!
كتابي هست به نام «عدل الهي» از آقاي مطهري. يك فصل به اين موضوع اديسون اختصاص داده.
به نظرم يك نقدى بر اين نوشته صادق هدايت وارده، اون هم تجددگرايى بيش از حده. درسته كه موافقان تجددگرايى دلايلى دارند و اين دلايل هم معمولا درست هستند؛ ولى يكى از مشكلات اساسى ما ايرانيان همين افراط و تفريط ماست، كه اونقدر مثال ملموس و ناملموس داره كه نيازى به توضيح بيشتر نيست. مثالش بند ١٤ همين نوشته. درسته كه يك جامعه براى پيشرفت به دانشمند و فناور و … نياز داره؛ ولى به فقيه هم نياز داره. در اصل، فقيه هم يكى از همين دانشمندهاست كه علوم دينى رو مورد مطالعه قرار داده.
در مورد تجددگرايى افراطى هم بهترين مثالى كه مى شناسم مثال رضاشاهه. رضاشاه ديد كه آتاتورك تجددگرا تونسته تركيه رو به پيشرفت سوق بده، به همين خاطر تصميم گرفت الگوى آتاتورك رو مستقيماً در ايران پياده كنه. به نظرم بعضي از مشكلات اجتماعى كه ما الآن هم داريم، ناشى از همينه كه اون زمان جامه اى رو تن ما كردند كه به قامت يكى ديگه دوخته شده بود.
درسته كه نقدهايى كه صادق هدايت نوشته اكثرشون واردند؛ ولى در بعضى موارد عيناً الگوى يك جاى ديگه رو براى ايران تجويز كرده، الگوى جايى كه فرهنگ و نيازهاش، و الگوهاش، با ايران سازگار نيست.
عزیزم شما که باز دوباره داری حرف خودتو میزنی. کاری به این نداشته باش که این تجدد گرایی یا هر کوفت دیگهایه. من دارم میگم ما با همین حرفها خودمون رو میپیچونیم که این فلانه و فلانه و یهجورایی صورت مسأله رو پاک میکنیم.
در مورد تجددگرایی دینی هم نمیتونم حرفی بزنم. هرکی عقیدهی خودش رو داره (تو چیکار داری که یکی به خدا اعتقاد داره یا نه؟)
چرا مى زنى!
من هدفم از گفتن اين كه “اين تجددگرايى افراطيه” اين بود كه بگم اين نسخه، لزوما نسخه خوب و كاملى براى تغيير نيست! صورت مسئله هم سر جاشه. فقط به جواب پيشنهادى نقد وارده.
در مورد عقيده هم اين رو مى تونم بگم كه در حالت عادى به من ربطى نداره كه كى. چى فكر مى كنه. ولى قبل از اين كه بخوام از يكى الگو بگيرم، اون رو با يك سرى معيارهايى، مثلا عقل خودم، مى سنجم. “افراطى بودن” هم در چنين شرايطى معمولاً يك پوئن منفيه.
ببین. اولا اینکه «چرا میزنی» یه جملهی سوالی/تعجبیه!
دوما اینکه اون بالا گفتم که امام علی (ع) میگه ننگر چه گفت بنگر چه گفت. من گفتم که اینا چیزاییه که ما توش مشکل داریم. قرار نیست هم ما خودمون رو بر اساس اینا تغییر بدیم یا کسی رو الگوی خودمون قرار بدیم! قراره اینا تلنگری باشه که ما فکر کنیم که چی رو باید تغییر بدیم!
با اين موافقم، گرچه به نظر من مشكل بودن برخى از اين بندها محل اشكاله، ولى كليتش درسته.
با اين وجود، يك مسئله اى باقى مى مونه، اون هم اينه كه تو ايران خيلى ها هستند كه مشكلات رو مى بينند، ولى كمتر كسى راه حل براشون ارائه ميده! به همين دليل، به نظرم بهتره بيشتر سر راه حل بحث بشه تا سر مشكل. درسته كه (به گفته يك بزرگى كه يادم نيست كى بود) فهميدن مسئله نيمى از راه حله؛ ولى بايد به مسئله هم از ديد كسى نگاه كرد كه مى خواد حلش كنه.
در كل با اين نظر موفقم.
عزیز من، اولین قدم اینه که خودت درست رفتار کنی.
اگه همه اینجا رشوه میگیرن، تو نگیر. اگه همه با طناب مفت خودشونو دار میزنن، تو نزن. اگه همه بدبینن، تو خوشبین باش. همهاش هم یه چیز میخواد: اینکه به کاری که میکنی، فکر کن. هیچوقت نگو چون مهدی گفت فلان کارو بکن پس خوبه. همینطور در مورد احمدعلی، همینطور در مورد صادق هدایت، همینطور در مورد … (میفهمی منظورمو!)
خدا، قربونش برم، یه چیزی گذاشته توی ما ها، بهش میگن عقل. یه کمی باید بیشتر ازش کار کشید.
همین!