این‌جاست همه‌ی زندگی من

نارنحی یه مسابقه گزاشته با این عنوان که «اکسپریا Z برنده شوید: مسابقه عکاسی نارنجی با همکاری سونی» و خوب موضوغ عکاسی‌ش هم «عکاسی از میز کاره»

Narenji-Sony-photo-comp

و حالا منم عکس میزکار یا زندگی خودم رو براتون می‌زارم. (عکس رو بعد از نوشتن این مطلب دوباره می‌گیرم تا هم المان نارنجی تو نوشته باشه هم دو برنامه‌نویس!)

خوب این اولین عکس که بعد از دیدن‌ش متوجه شدم باید یه‌ذره منظم‌تر بشه میز و بعد دوباره عکس بگیرم

photo

این عکس با آی‌پد جدید (The new IPad) گرفته شده.

و اولین نکته‌ش هم اینه که همیشه موقع درس‌خوندن پای کامپیوتر می‌شینم (کتاب دینی جامع کنکور گاج جلوی لپ‌تاپم). البته در زمان استراحت داشتم این کار رو می‌کردم. موقع درس با لپ‌تاپ موسیقی (هانس زیمر!) گوش می‌دم و برای منحرف نشدن هم سویچ وایرلس لپ‌تاپ رو قطع می‌کنم (و جواب داده تا الان!)

بقیش هم این‌که با این‌که نارنجی گفته میز کار باید «مرتب» باشه ولی هیچ موقع زمان کار میز من مرتب نبوده پس همینه که هست می‌خوای بخواه نمی‌خوای نخواه!

خوب از بالا شروع می‌کنیم. اون قاب عکس بالا عکس من در دوران کودکیه (دقیقا یادم نیست کی!) و کنارش هم به ترتیب احمد شاملو و مهدی اخوان ثالث به صورت عمودی وایسادن (اینا هم‌اتاقی‌های منن!!) و بعدش میز کناری یه جورایی temp حساب می‌شه یعنی هر جیزی که اضافیه روی میز اصلی (و من حال جابه‌جا کردن‌ش رو دارم) اون جا قرار می‌گیره و البته یه مدت (حدود یک روز) هم برای بینه‌تر کردن درس‌م لپ‌تاپ رو به اون‌جا منتقل کردم که به دلیل کم‌بود نور پروژه با شکست مواجه شد.

و البته میز کناری میزبان پرینتر و اسکنر من هم هست. و همین‌طور یه آینه و چندتا چیز دیگه (کوزه کوزه‌ایه که توی مراسم افطاری پارسال دوره ۱۵ گرفتیم (خریدیم برای خیریه) و کتاب شیمی ۳ انتشارات خیلی سبز و یه هدفون معیوب و چندتا چیز دیگه!

روی میز اصلی هم گوشه‌ی سمت راست میکروفونیه که باهاش پادکست (و ودکست در آینده انشاالله) ضبط می‌کنم و چرک‌نویس درس حسابان (قبل از دینی داشتم حسابان می‌خوندم که البته به نتیجه هم نرسید گزاشتم برای چند ساعت دیگه) و لپ‌تاپ (مهم‌ترین عنصر در زندگی من!) و یه چراغ مطالعه (برای درس و دیدن کیبورد لپ‌تاپ در شب) و اون گوشه هم یه صندوق برای سی‌دی‌هایی که جایی ندارن و یه «هفت‌سین قرآنی» روی دستگاه پخش‌کننده‌ی امواج وایرلس و بالاش هم آداپتور مودم اوت‌دور وایمکس مبین‌نت و روی میز هم یه جامدادی.

اون پایین هم یک‌سری سیم (تاسیسات) و یه کیف لپ‌تاپه که تو عکس دوم کیف رو برداشتم و یه ذره هم میز مرتب‌تر شد.

اینم عکس دوم:

photo (1)
خوب نظر شما چیه؟!؟

0 دیدگاه در “این‌جاست همه‌ی زندگی من

    1. جریان‌ش رو گفتم دیگه: این رو توی افطاری دوره پونزده (ی راهنمایی علامه حلی دو) برای خیریه خریدیم و چون روش آیه نوشته (که البته توی عکس برعکسه!) بیخیال پرکردن‌ش شدیم و گزاشتیم برای قشنگی. (پس قلکم خالیه!)

  1. درخت با جنگل سخن می‌گوید
    علف با صحرا
    ستاره با كهكشان
    و من با تو سخن می‌گویم …

    اتاق خیلی باحالی داری شفیعی جون!

    1. …نامت را به من بگو
      دستت را به من بده
      حرفت را به من بگو
      قلبت را به من بده
      من ریشه‌های تو را دریافته‌ام
      و با لبانت برای همه‌ی لب‌ها سخن گفته‌ام
      و دست‌هایت با دستان من آشناست
      در خلوت روشن با تو گریسته‌ام
      برای خاطر زندگان…

      سپاسگزارم حسین جان!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *