فکر کنم امروز که تموم شه ۱۰۹ روز از سال تحصیلیمون میگذره. یعنی نصف بیشتر ترم. تازه این سومه و سال بعد چهارمیم ولی به چهارمها هم که نگاه میکنم میبینم اونا حدود ۲۰۹ روز از سال تحصیلیشون گذشته.
مگه چقدر طول میکشه؟ تا به کنکور برسیم.
دانشگاهمون تموم شه.
سی سالگیمون رو رد کنیم.
پنجاه سالمون بشه و به گذشته نگاه کنیم.
مگه چقدر طول میکشه که ببینیم ۸۰ – ۹۰ سالمونه و داریم نفسهای آخر رو میکشیم؟
مگه این زندگی چقدر طول میکشه؟!؟
یک لحظه؟ دو لحظه؟
مگه تا الانش وقتی به عقب نگاه میکنیم انگار برامون یک لحظه نمیاد؟
پس فوق فوقش زندگیمون میشه ۳ لحظه!
پینوشت۱: زمان کش میآید و فشرده میشود!
پینوشت۲: در حین نگارش این نوشته، نویسنده قرار بوده خیر سرش ادبیات بخواند!
پینوشت۳: میگفت زمانی پیر شدن ما شروع میشود که افسوسهایمان از آرزوهایمان بیشتر شود!
پینوشت۴: نویسنده خیلی خوشحال است و بیخیال نوشتن نمیشود!
پینوشت۵: آیا ریبرندینگ لازم است؟!؟
پینوشت۶: دو برنامهنویس چیست؟!؟
پینوشت۷: آیا دو برنامهنویس در دستهبندیهای معمول وبنوشتها جای میگیرد؟!؟
پینوشت۸: بیخیال پینوشتهای آخری شوید؛ به دلنوشته توجه کنید
پینوشت۹: نویسنده میرود که درس بخواند، فعلا خدانگهدار!
پینوشت۱۰: نویسنده به این همه چیز که نوشته نگاه میکند و افسوس میخورد که ۲۰۵ کلمه بیشتر نشده!
تقصیر منه که روز پیش از آزمون ادبیات باهات در مورد ریبرندینگ صحبت میکنم :D
در ضمن، سالها هم خیلی زود میگذره. یادته میگفتیم دوووو سااااااااااااال؟! حالا یه مقداریش رفت، بقیهاش هم میره. فقط بپا توی ۹۰ سالگی یه وقت به گریه نیفتی!
ترسم از همینه. برای همین هم دارم اینا رو مینویسم. تا یه جورایی به خودم گوشزد کنم.
جالب بود <3