رفت!
با تمام خوبیها و بدیهایش!
با تمام خاطراتش
با رفتنش غمی به غمهایم اضافه شد!
غم گذشت زمان!
امروز هم گذشت.
امروزی که برای خیلیها با دیروز فرقی نداشت
ولی برای خیلیهای دیگر چرا!
امروز هم مرد…
رفت!
با تمام خوبیها و بدیهایش!
با تمام خاطراتش
با رفتنش غمی به غمهایم اضافه شد!
غم گذشت زمان!
امروز هم گذشت.
امروزی که برای خیلیها با دیروز فرقی نداشت
ولی برای خیلیهای دیگر چرا!
امروز هم مرد…
ما انسان هایی که فقط غروب خورشید را می بینیم …
دیدگاهی زیبا و پرمفهوم، شاید هم پاسخی دندان شکن ;-)
دردِ دلی ساده!
منظورتون رو درست متوجه نشدم. اون چیزی که درک کردم اینه که منظور شما اینه که خیلی ناامیدانه فکر میکنم!
برای اون خیلی ها که همیشه دیروز با امروز براشون فرق داره که غم گذشت زمان غم تازه ای نیست. به هر حال دل نوشته خیلی خوبی بود. بنده رو هم در غم گذشت زمان شریک بدونین…
خیلی ممنون. ولی مشکل اینه که بعضی وقتها یک روز درد بزرگی رو برای شما به جا میذاره. دیروز یکی از همین روزها بود (مهدی میدونه و البته از نظر عقلانی انتظار بیشتری نباید میداشتیم ولی خوب، امید در عین اینکه بزرگترین نقطهی قوت انسانهاست بزرگترین نقطهی ضعفشون هم هست!)
چرا اسمشو میذاری درد؟
من بهش میگم تجربه…
فکر کردی از دیروز چه چیزهای زیادی یاد گرفتی؟ مهمترینش اینه که مقاله رو چه جوری باید نوشت… (بالاخره دانشگاه میخوای بری دیگه؟!)
دیگه اینکه، فرصت ها زیاد نیست… ولی از همون فرصتهای کم استفاده کن! ;-)
من در ایمیل این پست رو دیدم، در بخش عنوان نوشته بود “دو برنامه نویس مرد”! داشتم سکته می کردم!
:D