میگفت تو الان در سنی هستی که باید دغدغهات درس باشد. نه چیز دیگر…
میگفت گاهی درس خواندن و گاهی فرار کردن، تو را به جایی نمیرساند، باید دغدغهات درس باشد…
***
گفتم، به اهداف بالاتر میاندیشم؛ گفت، هدف والایت از همین مسیر میگذرد؛ به نیت اهدافت، درس را مسئلهی اصلیات قرار ده. برو بالاتر!
***
کلاهم را قاضی کردم، دیدم بیچاره راست میگوید. بدتر از آن، دیدم که دغدغهام هر چه باشد، درس و مدرسه نیست…
***
گفتم، آری! درست میگویی، اما چگونه دغدغهام را تغییر دهم؟
جوابی نداد… شاید نمیدانست چگونه…
***
شما میدانید؟ مرا راهنمایی کنید!
+1
زیبا …! نه منم نمی دانم :-) ;-) :-D
زمانی منطق راضی میشود ولی دل نه!
میگویند دل آدم حس ششم آدم است. و دیگران میگویند این تحریکی است از طرف نفس خودت!
بعضی وقتها آدم بین این دو دیدگاه گیر میکند.
اما انسان از تغییر میترسد، با اینکه چیز ترسناکی نیست!
خودت گفتی متفاوت اندیشیدن و متفاوت عملکردن یعنی انجام دادن کاری که از نظرت خودت درست است بدون درنظرگرفتن چیزی که بعدا دربارهی تو میاندیشند! (منظورم مشورت قبل از انجام کار نیست!)
پس اگر درست است تغییر کن!