کمک

 مرد جوان در گوشه‌ی خیابان کنار ماشین‌ش ایستاده بود و مثل هر روز بلند فریاد میزد «کرج، کرج، کرج دو نفر …» و مثل هر روز به امید استراحت شبانه روزش رو می‌گذراند. در کنار پیاده‌رو پسرک در حالی که نشسته بود و سرش روی دستانش گزاشته بود تا کمی استراحت کند به فروش جوراب‌هایش فکر می‌کرد و حرف‌های آن خانوم. آن خانوم در حالی که از کنارش می‌گذشت داشت با دوستش در مورد آخر هفته و ویلای شمال صحبت می‌کرد. و پسری شانزده ساله به همه‌ی این‌ها!

 همه به خودشان و کارهایشان فکر می‌کردند. کسی در فکر کودکی نبود که صدها کیلومتر آن‌طرف‌تر زیر آوار پدرش را صدا می‌زد، به فکر زجّه‌های مادری نبود که جسد کودکان‌ش را از زیر آوار در آورده بودند. به فکر پدری نبود که حالا همه‌ی زندگیش به فنا رفته بود و پسری که نمی‌دانست از این به بعد باید چه کسی را پدر صدا بزند.

 پسری نوجوان، نا امید از همه چیز در حالی در دل می‌سوخت به همه‌ی اینها فکر می‌کرد و اینها را تایپ می‌کرد. پسری که نمی‌فهمید آدم‌ها را چگونه ببیند. پسری که فکر می‌کرد انسانیت در حال مرگ است و این حوادث را شوکی برای برگرداندن خون به رگ‌های انسانیت می‌بیند. پسری که دوست دارد آدم‌ها را صفر و یکی ببیند، یا خوب یا بد. پسری که آدم‌ها و خودش را درک نمی‌‌کند.

 پسری که از دیگران درخواست کمک می‌کند، نه برای خودش، برای هم‌وطنانی که صدها کیلومتر دورتر از خانه‌ی او زیر یا روی آوار جایی که قبلا آن را خانه می‌پنداشتند منتظر کمک هستند، پسری که چون شانزده ساله است نمی‌تواند خون بدهد ولی از دیگرانی که می‌توانند می‌خواهد خون بدهند یا از راه‌های دیگر کمک کنند.

 پسری که هم به فکر خودش است هم به فکر دیگران، مثل هزاران نفر دیگری که این شوک انسانیت را در وجودشان بیدار کرده است، مثل هزاران نفر دیگر که حالا به انسانیت امیدوار شده‌اند و دوست ندارد که انسانیت بمیرد، چون می‌داند که مردنش به جسمش بستگی ندارد بلکه اگر انسانیت‌ش بمیرد، مرده است.

 پسری که در جایگاه خود از همه‌ی افرادی که کمک کرده‌اند تشکر می‌کند چون می‌داند قدردانی می‌تواند کمک بیش‌تری در اختیار هم‌وطنانش قرار دهد. پسری که از شما که این نوشته را می‌خوانید کمک می‌خواهد،‌ نه برای خودش بلکه برای هم‌وطنانش که در زلزله‌ی آدربایجان آسیب دیده‌اند. اگر می‌خواهید کمک کنید می‌توانید به اینجا بروید.

پی‌نوشت در حین نوشتن این نوشته داشتم به آهنگ a Dark knight کاری از هانس زیمر گوش می‌دادم. ممکن است لازم باشد در پس‌زمینه‌ی خواندن این نوشته به این‌ آهنگ گوش کنید تا احساسات این پسر را درک کنید! نسخه‌ی ۱۲۸ کیلوبیتی این آهنگ با حجم ۱۴ مگابایت رو از اینجا و نسخه‌ی ۱۹۲ کیلوبیتی با حجم ۲۱ مگابایت از اینجا.

0 دیدگاه در “کمک

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *