رستگاری و فريادهاي خاموشي ، دو شعر زیبا…

دو شعر زیبا از فریدون مشیری که خواندن آن‌ها خالی از لطف نیست!

رستگاری:

از تو مي‌پرسم، اي اهورا

مي‌توان در جهان جاودان زيست؟

(مي‌رسد پاسخ از آسمان‌ها)‌:

– هر كه را نام نيكو بماند،

                            جاوداني است

از تو مي‌پرسم، اي اهورا

تا به دست آورم نام نيكو

بهترين كار در اين جهان چيست؟

(مي‌رسد پاسخ از آسمان‌ها)‌:

– دل به فرمان يزدان سپردن

مشعل پر فروغ خرد را

سوي جان‌هاي تاريك بردن

از تو مي‌پرسم، اي اهورا

چيست سرمايه رستگاري؟

(مي‌رسد پاسخ از آسمان‌ها)‌:

– دل به مهر پدر آشنا كن

دين خود را به مادر ادا كن

اي پدر، اي گرانمايه مادر

جان فداي صفاي شما باد

با شما از سر و زر چه گويم

هستي من فداي شما باد!

با شما، صحبت از «من» خطا رفت

من كه باشم؟ بقاي شما باد!

اي اهورا

من كه امروز، در باغ گيتي

چون درختي همه برگ و بارم

رنج‌هاي گران پدر را

با كدامين زبان پاس دارم

سر به پاي پدر مي‌گذارم

جان به راه پدر مي‌سپارم

ياد جان سوختن‌هاي مادر

لحظه‌اي از وجودم جدا نيست

پيش پايش چه ريزم؟ كه جان را

قدر يك موي مادر بها نيست

او خدا نيست، اما وفايش

كمتر از لطف و مهر خدا نيست…..

فریاد های خاموشی:

دریا -صبور و سنگین-

می خواند و می نوشت:

من خواب نیستم!

خاموش اگر نشستم، مرداب نیستم!

روزی که برخروشم و زنجیر بگسلم؛

روشن شود که آتشم و آب نیستم!


از وبگاه فریدون مشیری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *