این نوشته در ساعت ۱ و ۴۰ دقیقه ی نیمه شب نوشته شده است.
۱. پروژه ی ما* باید پیش بره و تا سمینار به یه جای خوبی برسه. ما هم در همین راستا٬ داشتیم توی اتاق سیمولیشن یک بی زد می زدیم که آقای حبیبی – معاونت محترم پژوهشی دبیرستان – سر رسید. نه تنها بسی ضایع شدیم٬ بلکه ایشون تهدید کردند که اگر تکرار بشه٬ این کامپیوتر i5 رو از ما می گیرند و به جاش یک دستگاه 486 به ما می دهند. من هنوز کامپیوتر قدیمی مون که یه ۴۸۶ بود رو یادمه… حتی موسیقی هم نمی تونست پخش کنه… یاد ویندوز ۳.۱ به خیر!
۲. فردا آزمون درس آمار داریم٬ الان هم نمی دونم چرا به جای آمار خوندن٬ دارم تراوش های ذهنم رو اینجا می نویسم…
امیدوارم نمره ام در آمار خوب بشه… می دونید٬ آمار یه جوریه!
۳. وردپرس هم خیلی لطف داره و بعد از آپگرید٬ گند میزنه به وب نوشت… سپاس از دوست عزیز تازه وارد (آقای محسن غیاثی) که برامون وب نوشت رو درست کردند. (ایشون نسبتی با بنده ندارن جز یک دوست!)
۴. قالب سایت رو هم به زودی عوض خواهم کرد. طبیعتا بعد از امتحانا…
۵. در نتیجه ی بی زد بازی کردن امروز٬ احتمالا آقای آراسته هم یک پدری از ما در بیارن… به جبران امروز٬ فردا می خوایم بمونیم مدرسه قشنگ پروژه انجام بدیم! امیدوارم بی زد بازی نکنیم!!
۶. من میرم نمونه سوال آمار حل کنم. یه سپاسگزاری هم می کنم از آقای فلاحت٬ دبیر خوب آمار که با ایمیل و کامنت٬ پرسش های ما که شاید چیزی از آمار نفهمیده باشیم رو جواب می دن…
*درباره ی پروژه ی ما می تونید در بخش درباره ی من از وبگاه خودم٬ بیشتر بخونید… توضیحات بیشتر رو هم به زودی به بخش مربوط به پروژه در وبگاهم می افزایم. اسم رمز پروژه ی ما هم٬ خامه عسل است… شاید در تراوش های بعدی ذهن من٬ دلیل انتخاب این نام هم باشد…
عالییییییییییییییی , خیلی کارتون درسته.مرسی