سلام!

سلام

اولین مطلبی که توی این وبلاگ میزنم یه داستان که توصیفی از وضع موجود ما ایرانی هاست و من از محمدهادی شیرانی اون رو نقل میکنم (یعنی داستانش برای من نیست):

توی این روزهای بارانی اخیر منتظر تاکسی موندن واقعا خیلی سخته مخصوصا وقتی راننده ها هم بی انصافی به خرج داده و از جابجایی مسافر به صورت عادی خودداری کنند. این اتفاق برای ما رخ داد و راننده خط بی توجه به صف مسافران که منتظر ماشین بودند کنار خیابون داد میزد : ” دربـــــــــــــــــست ” . نگاه معنی دار و اعتراض های گاه و بی گاه مسافران هم راننده رو کلافه کرده بود و هم ما رو، به خاطر همین من و یک خانم و دو آقای دیگه با همدیگه ماشین رو با کرایه 6000 تومن دربست گرفتیم که برای هر مسافر نفری 1500 تومن میافتاد درحالی که کرایه خط فقط 550 تومن بود. به هر ترتیب سوار تاکسی شدیم و راننده شروع کرد از مشکلات ماشین و گیر نیومدن لاستیک و بنزین آزاد زدن صحبت کردن و به اصطلاح همون جلسه که پیش تر شرح دادم شروع شد.کنار راننده مرد جوانی نشسته بود که انگار از خیس شدن زیر بارون دل خوشی نداشت. وقتی سخنرانی راننده درباره مشکلات بنیادی مملکت شروع شد خیلی سریع خودش رو وارد بحث کرد که بهتره ادامه بحث رو به صورت یه گفتگوی دو طرفه دنبال کنیم :

راننده تاکسی : برادر خانمم یه وام 6 میلیون تومنی میخواست بگیره مجبور شد ماشینش رو بذاره به عنوان وثیقه. بنده خدا الان خورده به مشکل دارند ماشینش رو مصادره میکنند. یه عده دزد دارند میلیارد میلیارد اختلاس میکنند کسی هم خبردار نمیشه اون وقت این جوون رو ببین چجوری سر میدوونند !

مسافر : نوش جونش !

راننده : (نگاه متعجب) نوش جون کی ؟

مسافر : نوش جون کسی که 3000 میلیارد تومن خورده

راننده : (با لحن عصبی آمیخته به تمسخر) نکنه اون بابا فامیل شما بوده ؟

مسافر : نه ! فامیل من نبوده اما یکی بوده مثل همین مردم . مثل شما! مگه این یارو از مریخ اومده اختلاس کرده ؟ یا اون مدیر بانک از اورانوس به ریاست رسیده بوده ؟

راننده : نه آقا جان اونا از ما بهترون اند. من برای یک جفت لاستیک باید 3 روز برم تعاونی اون وقت اون 3000 میلیارد تومن رو میخوره یه آبم روش !

مسافر : خب آقا جان راضی نیست نخر! لاستیک نخر …

راننده : (با صدای بلند) چرا نامربوط میگی مرد حسابی؟ مجبورم بخرم ! لاستیک نخرم پس چجوری با ماشین کار کنم ؟

مسافر : وقتی شما که دستت به هیچ جا بند نیست و یه راننده عادی هستی وقتی میبینی بارندگی شده و مسافر مجبوره زود برسه به مقصد میای ماشینی که باید تو خط کار کنه رو دربست میکنی …

راننده پرید وسط حرف طرف که : آقا راضی نبودی سوار نمیشدی !

مسافر : (با خونسردی) میبینی ؟ من الان دقیقا حال تو رو دارم وقتی داشتی لاستیک ماشین میخردی. مرد حسابی فکر کردی ما که الان سوار ماشین تو شدیم و 3 برابر کرایه رو داریم میدیم راضی هستیم ؟ ما هم مجبوریم سوار شیم ! وقتی تو به عنوان یه شهروند عادی اینجوری سواستفاده میکنی از مدیر یه بانک که میلیاردها تومن سرمایه زیر دستشه چه انتظاری داری ؟ اون هم یکی مثل تو در مقیاس بالاتر.

راننده آچمز شده بود و سرش تو فرمون بود …

مسافر که حالا کاملا دست بالا رو داشت با خونسردی ادامه داد : دزدی دزدیه … البته منظورم با شما نیستا ولی خداوکیلی چنددرصد از مردم ما اون کاری که بهشون سپرده شده رو خوب انجام میدن که انتظار دارند یه مدیر بانک کارش رو خوب انجام بده ؟ منتهی وقتی اونا وجدان کاری ندارند کسی بویی نمیبره اما گندکاری یه مدیر بانک رو همه میفهمند. برادر من تو خودت رو اصلاح کن تا اون مدیر بانک جرات همچین خلافی رو نداشته باشه

راننده که گوشاش تو اون هوای سرد از شدت خجالت حسابی سرخ شده بود گفت : چی بگم والا !

من اولین نفری بودم که تو مسیر باید پیاده میشدم و طبیعتا طبق قرار اجباری با راننده باید 1500 تومن کرایه میدادم. وقتی خواستم پیاده شم یه اسکناس 2000 تومنی به راننده دادم. راننده گفت 50 تومنی دارید ؟ با تعجب گفتم بله دارم و دست کردم تو کیفم و یه سکه 50 تومنی به راننده دادم . راننده هم یک اسکناس 1000 تومنی و یک اسکناس 500 تومنی بهم برگردوند و گفت : به سلامت !

همونطور که با نگاهم تاکسی رو که تو هوای بارونی مه آلود حرکت میکرد رو دنبال میکردم چترم رو باز کردم و پولا رو تو کیفم گذاشتم … آروم شروع کردم به قدم زدن و با خودم فکر میکردم یعنی من هم باید خودم رو اصلاح کنم …

8 دیدگاه در “سلام!

  1. یعنی خوشم میاد که به خودت فوش میدی. به قول خودت کلا خلاقیت که نیست هیچ عرضه ی انتخاب یه اسم هم برا سایت نداریم باید از یه جای دیگه اسم هم بیاد. اگه خلاقیت داشته باشیم که دیگه ایرانی نیستیم.
    ورود یک سایت دیگر رو به بخش سایت های کپی و بلا استفاده اینترنت تبریک میگویم.
    راستی اگه تا 29 مهر 91 گوگل رنک سایتتون از 5 بالا تر بره میریم بوفه هرچی خواستین مهمون من.البته فقط یهدونه نه مثلا کل بوفه.

    1. ببین
      به نظر تو اونی که یه آیه از قرآن رو تو سایتش میزاره داره از دیگران تقلید میکنه؟؟؟
      یا اونی که از یک آدمی یه حرف قشنگ میزاره؟؟؟
      به نظرت اینا تقلیده؟؟؟
      بعضی وقتا لازمه که روی بعضی چیزا تاکید بشه. چون مهمن.
      منم این داستان رو از خودم نقل نکردم که تقلید محسوب بشه.صرفا نقل کردم تا احیانا اگه کسی تا حالا اونو ندیده ولی وبلاگ ما رو داره میبینه بخونه شاید متوجه بشه.
      و این چیزیه که لازمه روش تاکید بشه.

    2. ببین
      وبلاگ یک پزشک که از پرخواننده ترین وبلاگای فارسیه و حتی جزو کاندیدا های بهترین وبلاگای دنیا بود الان رنکش چهاره و چندین ساله که داره فعالیت میکنه(از 86 فکر کنم).بعد تو انتظار داری که ما یکساله رنکمون 5 بشه؟!؟
      نمیدونی حرف نزن اول برو بفهم رنک چیه بعدش حرف بزن!

      1. اولاً من با شما نبودم. با اون یکی تون بودم.
        بعدم حرف من راجع به متن نبود.
        حرف من راجع به اسم سایت و کارایی که قراره تو اون بکنید.
        احمد، با توجه به حرفی که خودت زدی، قرار است این سایت بترکونه و هر کی سوال داشت تو گوگل جزو اولین رنک ها باشه…

        1. از اونجایی که اول سخنت با من بود، من پاسخ میدم.
          قرار این نیست که توی هر چیزی سرآمد باشیم. قراره تعداد قابل قبولی خواننده ی ثابت داشته باشیم. همان گونه که من (و احتمالاً شما) شماری از وبلاگ ها رو می خونید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *