بایگانی دسته: روزنوشت

آورده‌اند که…

درویشی (از دنیا دل کنده) به مجرد گوشه‌ی صحرایی نشسته بود. پادشاهی بر او بگذشت؛ درویش – از آن‌جا که فراغ ملک قناعت (به تأثیر آسودگی و بی‌نیازی حاصل از قناعت) است – التفات (توجه) نکرد. سلطان – از آن‌جا که سطوت(شکوه) سلطنت است – برنجید و گفت: این طایفه‌ی خرقه‌پوشان (درویشان) امثال حیوان‌اند (آداب معاشرت بلد نیستند) و اهلیت و آدمیت ندارند. وزیر نزدیک‌ش آمد و گفت: ای جوان‌مرد، سلطان روی زمین برتو گذر کرد؛ چرا خدمتی (تعظیم) نکردی و شرط ادب به‌جای نیاوردی؟ گفت: سلطان را بگوی توقع خدمت از کسی دار که توقع نعمت از تو دارد و دیگر، بدان که ملوک (شاهان) از بهر پاس (محافظت) رعیت‌اند نه رعیت از بهر طاعت ملوک.

پادشه پاسبان درویش است        گرچه رامش به فر دولت اوست

(اگرچه آرامش مملکت وابسته به شکوه حکومت پادشاه است)

گوسپند از برای چوپان نیست        بلکه چوپان برای خدمت اوست

ملک را گفتِ (گفته) درویش استوار آمد؛ گفت: از من تمنایی بکن. گفت: آن همی‌خواهم که دگرباره زحمت من ندهی. گفت: مرا پندی بده؛ گفت:

دریاب اکنون که نعمتت هست به‌دست        کاین دولت و مُلک می‌رود دست به‌دست

به‌نقل از کتاب ادبیات فارسی سوم دبیرستان.

جواب دندان‌شکن!

این توی فیسبوک بود. عالیه :)

در راستای ایجاد آرم ننگین PEPSI که گفته میشه مخفف واژه Pay Each Penny Save Israel یعنی پرداخت هر پنی ذخیره اسراییل است ، خون شرکت های ایرانی بجوش آمده و معانی پنهان اسامی تجاری خود را آشکار کردند تا جواب دندان شکنی به شرکت پپسی داده باشن:

پفک نمکی = پایمردی فلسطین، کابوس ناگوار ملت کینه توزیهودی.

تک ماکارون = تکنولوژی کشور متجاوز اسرائیل کارامدتر از راه ولایت نیست.

شادنوش = شکست اسراییل دربرابر نیروی ولایتمدار شیعیان.

داماش = دندان اسراییلو مردم ایران شکستند!!!!!

کاله = کشور اسرائیلو له میکنیم !!!!

پگاه = پاشو گمشو اسرائیل هرجایی!!!

بن ساله = بنیامین نتانیاهو، سگ اسرائیلی لندهور

دامداران = دهن این مردم دهاتی اسرائیل را، استغفرا… نزار دهنم باز شه

گوگل Doodle امروزش برای روز زمینه

Doodle جالبیه. روی اشیای طبیعت که کلیک کنید هرکدوم یه کار می‌کنن مثلا یه خرس از غار میاد بیرون یا آب چکه می‌کنه یا پرنده‌ها پرواز می‌کنن.

متاسفانه با آی‌پی ایران نمی‌تونید ببینید :( ولی حالا این عکس‌ش رو از من داشته باشید :دی!

g

یک ترانه‌ی زیبا

این آهنگ سنتی در اختتامیه‌ی نخستین مسابقه‌ی بین‌المللی برنامه‌نویسی بیان اجرا شد و واقعاً برای من جالب و تأثیرگذار بود.

متن ترانه:

من که فرزند این سرزمینم

در پی توشه‌ای خوشه چینم

شادم از پیشه‌ی خوشه‌چینی

رمز شادی بخوان از جبینم

قلب ما، بود مملو از شادی بی‌پایان

سعی ما، بود بهر آبادی این سامان

خوشه‌چین، کجا اشک محنت به دامن ریزد

خوشه‌چین، کجا دست حسرت زند بر دامان

ای خوشا، پس از لحظه‌ای چند، آرمیدن، همره دلبران خوشه‌چیدن

از شعف، گهی همچو بلبل، نغمه‌خواندن، گه از این سو به آن سو پریدن

قلب ما، بود مملو از شادی بی‌پایان

سعی ما، بود بهر آبادی این سامان

برپا بود جشن انگور، ای افسونگر نغمه‌پرداز

در کشور سبزه و گل، با شور و شعف نغمه کن ساز

قلب ما، بود مملو از شادی بی‌پایان

سعی ما، بود بهر آبادی این سامان

(متن ترانه از وبلاگ شاد باشید – دریافت آهنگ نیز از این صفحه از همان وبلاگ امکان‌پذیر است. )

تصادفی

این که «هیچ چیز تصادفی نیست» دلیل نمی‌شود تا هر چیزی مهم باشد. مثل بخاری که از سماور بیرون می‌زند و اشکل مختلفی روی دیوار می‌سازد. اما من می‌توانم به آن اهمیت بخشم. مثلا همین اشکالی که هر لحظه یک جورند برای من حکایت از زندگی دارد و تغییر و رفتن. و شاید هم هیچ نباشند و شاید خیلی مهم. خیلی تصادف‌ها را ما مهم می‌کنیم ولی دلایل‌شان ممکن است کوچک باشد.

هر چیزی مهم نیست. هر چیزی که ما تصادف می‌خوانیمش!