بایگانی ماهیانه: فوریه 2013

به بهانه‌ی دوران کودکی – شازده کوچولو

مدت‌ها بود که می‌خواستم شازده کوچولو را بخوانم و حالا کتاب تمام شد. اما برای اشتراک آن یک جست‌وجوی ساده و نتیجه‌اش متن کل کتاب ترجمه‌ی احمد شاملو بود. که خود سایت هم کتاب صوتی و هم کتاب نوشتاری (پی‌دی‌اف)‌ش رو گزاشته. بد نیست به ویکی‌گفتاورد شازده کوچولو هم یه نگاهی بندازید.

اگر دوست دارید «بزرگتر» نباشید توصیه می‌کنم این کتاب رو بخونید.

اینم از بخش اول کتاب (برای ترغیب شدن شما!)

یک بار شش سالم که بود تو کتابی به اسم قصه‌های واقعی -که درباره‌ی جنگل بِکر نوشته شده بود- تصویر محشری دیدم از یک مار بوآ که داشت حیوانی را می‌بلعید. آن تصویر یک چنین چیزی بود:

shajdeh1

تو کتاب آمده بود که: «مارهای بوآ شکارشان را همین جور درسته قورت می‌دهند. بی این که بجوندش. بعد دیگر نمی‌توانند از جا بجنبند و تمام شش ماهی را که هضمش طول می‌کشد می‌گیرند می‌خوابند».

این را که خواندم، راجع به چیزهایی که تو جنگل اتفاق می‌افتد کلی فکر کردم و دست آخر توانستم با یک مداد رنگی اولین نقاشیم را از کار درآرم. یعنی نقاشی شماره‌ی یکم را که این جوری بود:

shajdeh2

شاهکارم را نشان بزرگ‌تر ها دادم و پرسیدم از دیدنش ترس‌تان بر می‌دارد؟
جوابم دادند: -چرا کلاه باید آدم را بترساند؟

نقاشی من کلاه نبود، یک مار بوآ بود که داشت یک فیل را هضم می‌کرد. آن وقت برای فهم بزرگ‌ترها برداشتم توی شکم بوآ را کشیدم. آخر همیشه باید به آن‌ها توضیحات داد. نقاشی دومم این جوری بود:

shajdeh3

بزرگ‌ترها بم گفتند کشیدن مار بوآی باز یا بسته را بگذارم کنار و عوضش حواسم را بیش‌تر جمع جغرافی و تاریخ و حساب و دستور زبان کنم. و این جوری شد که تو شش سالگی دور کار ظریف نقاشی را قلم گرفتم. از این که نقاشی شماره‌ی یک و نقاشی شماره‌ی دو ام یخ‌شان نگرفت دلسرد شده بودم. بزرگ‌ترها اگر به خودشان باشد هیچ وقت نمی‌توانند از چیزی سر درآرند. برای بچه‌ها هم خسته کننده است که همین جور مدام هر چیزی را به آن‌ها توضیح بدهند.

ناچار شدم برای خودم کار دیگری پیدا کنم و این بود که رفتم خلبانی یاد گرفتم. بگویی نگویی تا حالا به همه جای دنیا پرواز کرده ام و راستی راستی جغرافی خیلی بم خدمت کرده. می‌توانم به یک نظر چین و آریزونا را از هم تمیز بدهم. اگر آدم تو دل شب سرگردان شده باشد جغرافی خیلی به دادش می‌رسد.

از این راه است که من تو زندگیم با گروه گروه آدم‌های حسابی برخورد داشته‌ام. پیش خیلی از بزرگ‌ترها زندگی کرده‌ام و آن‌ها را از خیلی نزدیک دیده‌ام گیرم این موضوع باعث نشده در باره‌ی آن‌ها عقیده‌ی بهتری پیدا کنم.

هر وقت یکی‌شان را گیر آورده‌ام که یک خرده روشن بین به نظرم آمده با نقاشی شماره‌ی یکم که هنوز هم دارمش محکش زده‌ام ببینم راستی راستی چیزی بارش هست یا نه. اما او هم طبق معمول در جوابم در آمده که: «این یک کلاه است». آن وقت دیگر من هم نه از مارهای بوآ باش اختلاط کرده‌ام نه از جنگل‌های بکر دست نخورده نه از ستاره‌ها. خودم را تا حد او آورده‌ام پایین و باش از بریج و گلف و سیاست و انواع کرات حرف زده‌ام. او هم از این که با یک چنین شخص معقولی آشنایی به هم رسانده سخت خوش‌وقت شده.

پی‌نوشت: خودم دوست دارم کتاب رو با صدای احمد شاملو گوش کنم => می‌ریم که ۹ مگابایت دانلود داشته باشیم!

پی‌نوشت۲: امیدوارم دوستان از نوشته برداشت سیاسی نکنن (به خدا قبلی هم هدف سیاسی نداشت. هرچی فکر می‌کنم اگر بخوام ازش هدف سیاسی هم در بیارم در جهت اهداف نظام و خط ولایت خواهد بود نه این‌که باعث دردسر بشه!)

چرا اصولا ماهواره چیز بدیست!

در این نوشته هیچ قصد سیاسی ندارم. بلکه سعی کرده‌ام از دیدگاه روان‌شناختی اثرات وجود ماهواره روی زندگی خودمان را بررسی کنم.

خوب بگذارید با یک داستان واقعی شروع کنم. به این امید که قضیه کمی برای شما روشن شود:

بعد از جنگ آمریکا با کره، ژنرال ‌ویلیام مایر که بعدها به سمت روانکاو ارشد ارتش آمریکا منصوب شد، یکی از پیچیده ترین موارد تاریخ جنگ در جهان را مورد مطالعه قرار می داد.

حدود ١٠٠٠ نفر از نظامیان آمریکایی در کره، در اردوگاهی زندانی شده بودند که از استانداردهای بین المللی برخوردار بود. زندان با تعریف متعارف تقریباً محصور نبود. آب و غذا و امکانات به وفور یافت می شد. از هیچ یک از تکنیک های متداول شکنجه استفاده نمي ‌شد.

اما بیشترین آمار مرگ زندانیان در این اردوگاه گزارش شده بود. زندانیان به مرگ طبیعی می مردند. امکانات فرار وجود داشت اما فرار نمی کردند. بسیاری از آن‌ها شب می خوابیدند و صبح دیگر بیدار نمی شدند. آنها‌یی که مانده بودند احترام درجات نظامی را میان خود رعایت نمی کردند و عموماً با زندانبانان خود طرح دوستی می ریختند.

دلیل این رویداد، سال ها مورد مطالعه قرار گرفت و ویلیام مایر نتیجه تحقیقات خود را به این شرح ارائه کرد:

در این اردوگاه، فقط نامه هایی که حاوی خبرهای بد بودند به دست زندانیان رسیده می‌شد. نامه‌های مثبت و امیدبخش تحویل نمی شدند.

هر روز از زندانیان می خواستند در مقابل جمع، خاطره یکی از مواردی که به دوستان خود خیانت کرده‌اند، یا می توانستند خدمتی بکنند و نکرده اند را تعریف کنند.

هر کس که جاسوسی سایر زندانیان را می کرد، سیگار جایزه می گرفت. اما کسی که در موردش جاسوسی شده بود هیچ نوع تنبیهی نمی شد. همه به جاسوسی برای دریافت جایزه (که خطری هم برای دوستانشان نداشت) عادت کرده بودند.

 تحقیقات نشان داد که این سه تکنیک در کنار هم، سربازان را به نقطه مرگ رسانده است.

با دریافت خبرهای منتخب (فقط منفی) امید از بین می رفت.

با جاسوسی، عزت نفس زندانیان تخریب می شد و خود را انسانی پست می یافتند.

با تعریف خیانت ها، اعتبار آنها نزد هم گروهی ها از بین می رفت.

و این هر سه برای پایان یافتن انگیزه زندگی، و مرگ های خاموش کافی بود. این سبک شکنجه، شکنجه خاموش نامیده می شود.

(منبع)

خوب اگر به شبکه‌های معروف خبری ماهواره‌ای یعنی بی‌بی‌سی فارسی و صدای آمریکا نگاهی بیندازیم و اخبار آن‌ها را بررسی کنیم با یک حساب ساده می‌توان گفت بیش از ۹۰ درصد اخبار خبرهای ناامیدکننده است. خبرهایی که هیچ فایده‌ای برای ماها ندارد (خیلی «مطلع شدن» را بهانه می‌کنند ولی واقعا این‌طور نیست و با گپ بین دوستان هم می‌توان از آخرین اخبار مطلع شد. حتی نمی‌توان گفت این شبکه‌ها سند معتبری برای اخبار هستند چون همیشه به فکر سود خود هستند – دل‌شان که به حال ما نسوخته است!) (این بخش امید)

اگر بازهم به برنامه‌های این شبکه‌ها و شبکه‌های دیگر در مورد کشورهای دیگر دقت کنیم می‌توان بخش «تخریب عزت نفس» داستان بالا هم در این قضیه دید.

و خوب خودمان به اندازه‌ی کافی همدیگر را تخریب می‌کنیم. در این مورد هم یک نوشته‌ی جالب در فیس‌بوق خوانده بودم بدین شرح:

آنجلیناجولى اگر ایرانى بود در نوجوانى ازسوى دوست و آشنا یه لقب “لب شترى” بهش داده شده و اعتماد به نفسش نابودشده بود و الآن منشى درمانگاه بود!

یا تمام بحث‌ها و جنگ‌های قومیتی که الان توی ایران داریم (خودمون، خودمون رو جوک می‌کنیم و به همدیگه می‌خندیم!)

پی‌نوشت خیلی مهم: دوست ندارم از اون آدم‌هایی باشم که سرشون رو زیر برف می‌کنن و به هیچ چیزی گوش نمی‌دن. خیلی دوست‌دارم دیدگاه شما رو در مورد این قضیه بدونم! (اصلا هم جریان تبلیغات برای زیاد شدن دیدگاه نیست. آخه یکی نیست بگه آدم عاقل، کامنت زیاد به چه درد من می‌خوره – این در جوابیه‌ی اونایی بود که فکر می‌کنن من می‌خوام دیدگاه‌های سایت‌م زیاد بشه!)

———————

به‌روزرسانی (آدم باید از قدرت‌ش استفاده کند!)

———————

-یکی از دوستان عزیز معتقدند که خبر خوبی در دنیا وجود ندارد. امروز نتوانستم جواب‌شان را بدهم و حالا از این تریبون استفاده می‌کنم (:دی!) به نظر من حتی اگر هیچ خبر خوبی در دنیا وجود نداشته باشد دلیل نمی‌شود که ما خودمان را در خبرهای بد غرق کنیم یا خودمان را از بین ببریم و تا الان‌ش که شنیدن این اخبار (اونم به تعداد زیاد – مگر چندتا خبر) واقعا تاثیر زیادی روی زندگی ما نداشته!

-در مورد بخش «تخریب عزت نفس» می‌تونم بگم که توی شبکه‌های «من و تو» و شبکه‌های دیگر بزرگ‌نمایی‌هایی از کشورهای دیگر می‌بینیم که به تخریب عزت نفس ما خیلی کمک می‌کنه. یا چند وقت پیش تو فیس‌بوق در مورد برنامه‌ی «سالی تاک» شبکه‌ی «من و تو» نقد جالبی نوشته بود که متاسفانه نتوانستم نوشته را پیدا کنم. اما حرف‌های جالبی زده بود: دقت کردید که تو این برنامه (که من شانسی یه قسمت‌ش رو دیدم!) تصاویری از خرابی‌ها و مشکلات کشور ما دیده می‌شود. ولی تا حالا دیده‌ای که توی یک شبکه‌های ماهواره‌ای فارسی زبان بدی‌های کشورهای دیگر این‌طور گفته شود؟ این اگر اثر مستقیم هم نداشته باشد، اثر غیر مستقیم دارد.

-در مورد IRIB چیزی نگفتم. (و برای دوست هم ندارم چیزی بگم!)

-همون‌طور که گفتم یکی از بزرگ‌ترین اشتباه‌های ما (اگر بزرگ‌ترین‌ش نباشد!) این است که عادت کرده‌ایم تقصیر را گردن دیگران بیاندازیم و خودمان شانه خالی کنیم!

-جناب جهانی: همون که توی سرورها اگر یک‌سری از پورت‌های مهم‌شون رو باز بزارید، سرور از نظر امنیتی بسیار آسیب‌پذیر می‌شه؛ متاسفانه خیلی از پورت‌های ما آدم‌ها هم بازه. یعنی می‌شه بدون این که خودمون متوجه بشیم هک بشیم و مورد سؤاستفاده قرار بگیریم. خطر هک‌شدن توسط تلویزیون و فیلم‌ها خیلی بیش‌تر از خطر هک‌شدن توسط کتاب و به صورت کلی نوشته است! برای همین هم می‌گم که خیلی بدتر است. (و از اکثر اخبار هم نمی‌توانید استفاده‌ی مبارزاتی کنید – منظورم مبارزه با دشمنان اسلام م مسلمین است؛ منظورم رو که متوجه می‌شید؟!)

آموزش برنامه‌نویسی – شروع دوباره – الگوریتم چیست

سلام

قرار شد آموزش‌ها برنامه‌نویسی به شیوه‌ی پادکست + نوشته منتشر شوند و امشب هم یک پادکست ۵ دقیقه‌ای در مورد الگوریتم‌ها داریم که متن کامل‌نشده‌ی آن را هم در زیر مشاهده می‌کنید. دلیل کامل‌نشده‌بودن متن نیز این بوده که بخش‌هایی را در حین ضبط اضافه یا حذف کردم مثلا فلوچارت!

بخش اول را از می‌توانید از این‌جا دانلود کنید. همین‌طور همه‌ی پادکست‌های آموزش برنامه‌نویسی (که در آینده منتشر خواهند شد) در مدیافایر موجودند.

این هم نوشته‌ی کامل‌نشده:

سلام

قراره اولین بخش از آموزش برنامه‌نویسی رو دوباره شروع کنیم و امروز جمعه چهارم اسفند ۹۱ هستش و الان هم یه تیکه از بخش اول موسیقی Jack Sparrow از آلبوم موسیقی متن دزدان دریایی کارائیب ۳ (که اسم اصلی‌ش گنجینه‌ی مرد مرده یا Dead Man’s Chest هستش) پخش شد براتون.

خوب بریم سراع آموزش.

رسمه که آموزش الگوریتم رو از درست‌کردن شیرکاکائو شروع کنن که چون شیرکاکائو کپی‌رایت داره و کپی‌رایت‌ش مال یکی از معلم‌های ماست ما از شیرقهوه استفاده می‌کنیم

باید بدونید که در سلوک برنامه‌نویس ها واحبه همیشه یه لیوان شیرقهوه (یا قهوه) کنار دست‌تون باشه!

خوب ما برای درست‌کردن شیر قهوه اول از همه یه قاشق چای‌خوری (که هیشکی تاحالا باهاش چایی نخورده) قهوه و دو تا سه قاشق چایی خوری شکر بر می‌داریم و توی آب جوش به مقدار لازم می‌ریزیم و هم می‌زنیم تا خوب حل بشه و بعد هم شیر می‌ریزیم روش و می‌زاریم کنار دست‌مون تا هروقت لازم شد یه ذره ازش بخوریم.

به مراحلی که ما طی کردیم تا شیرقهوه درست بشه می‌گن الگوریتم درست‌کردن شیرقهوه.

خوب امیدوارم تعریف الگوریتم رو خوب فهمیده باشید.

اما قبول دارید که فهموندن این الگوریتم به کامپیوتر تقریبا غیرممکنه؟ حداقل الان که غیر ممکنه.

برای همین هم باید الگوریتم رو ساده‌تر کنیم. حالا فرض کنیم که یه روبات خیلی پیچیده با قابلیت پذیرش دستورات زیاد داشته باشیم که دستورات ما رو تا حدودی بفهمه ولی خوب چون اون هم کامپیوتره بازهم نمی‌تونه معنی «خوب حل‌شدن» رو بفهمه پس لازمه که متغیرهای کیفی‌مون رو کمّی کنیم.

پس الگوریتم‌مون می‌شه این

یک قاشق قهوه رو بریز توی لیوان

سه قاشق شکر بریز توی لیوان

(مثلا) ۱۰۰میلی‌لیتر آب جوش بریز توی لیوان

تا وقتی که هیچ دونه‌ی قهوه‌ای توی لیوان نمونه محتویات لیوان رو پر کن

تا وقتی که لیوان پر نشده توش شیر بریز

لیوان رو بده به برنامه‌نویس‌ت که قهوه‌ش رو بخوره و برو به کارات برس (:D)

خوب حالا این شد یه الگوریتم که مناسبه برای یه روبات که زبون ما رو می‌فهمن.

اما مطمئنا کامپیوتر شما نمی‌تونه معنی «برو» یا «لیوان» یا حتی قهوه و شکر رو بفهمه و خوب فعلا ما چنین روباتی نداریم. شما اگر دارید خیلی سرمایه‌دارید با این قیمت دلار!

ولی ما برای هرکاری توی زندگی‌مون الگوریتم داریم. مثلا از خیابون رد شدن که شعر‌ش رو روی همه‌ی ایستگاه‌های اتوبوس دیدید و لازم به تکرار نیست!

خوب بیاید یه‌ذره به واقعیت نزدیک‌تر بشیم. اگر روباتی ساده‌تر ولی بازم پیچیده داشته باشیم که بشه بهش گفت که راه بره و دست‌هاش رو تکون بده و مثلا برنامه‌ای برای تشخیص رنگ هم براش بنویسم می‌شه الگوریتم درست‌کردن قهوه رو بازم به واقعیت نزدیک کرد. این‌جوری که در کابینت رو باز کنه و ماده‌ی قهوه‌ای رو پیدا کنه و ماده‌ی سفید رو هم (با این امید که نمک توی اون کابینت نباشه یا مثلا مرگ موش!) و اونا رو توی آب بی‌رنگ باهم قاطی کنه (بازهم با این امید که فقط به اندازه‌ی یک قاشق قهوه و سه قاشق  شکر داشته باشیم) و مثلا بگیم تا وقتی همه‌ی مقادیر مشکی رنگ شد و رنگ قهوه‌ای توی لیوان نمونده باشه و بعدش هم آب سفید رو بریزه توش تا لیوان پر بشه.

و خوب اگر روبات‌مون اینا رو هم نفهمه یعنی یه روبات بازم ساده‌تر ولی بازم پیچیده مجبوریم الگوریتم رو به صورت موتور-موتور تجزیه کنیم. یعنی برای هر حرکت یک موتور باید به کار بیوفته و شاید هم چندتا و این خیلی موتور می‌شه!

خوب فکر کنم برای بخش اول کافی باشه.

برای تمرین هم الگوریتم درست‌کردن خامه‌عسل، باقالی پلو با گوشت و زرشک‌پلو با مرغ رو اول خودتون سعی کنید بنویسید و بعدش هم از کتاب آشپزی کمک بگیرید. و خوب در مرحله‌ی بعدی سعی کنید الگوریتم رو برای روبات‌های ساده‌تر شرح بدید.

به این می‌گن آموزش چندمظوره!‌ هم برنامه‌نویسی و هم آشپری!

برای این‌که هیجان قضیه زیاد بشه میگم که در بخش بعدی آموزش‌مون درمورد الگوریتم‌ها توی برنامه‌نویسیه و البته این بستگی داره به میزان علاقه‌ی شما

خوب امیدوارم تا قسمت بعدی شاداب  و سلامت باشید.

 پی‌نوشت: در پادکست فراموش کردم که بگم آهنگ کار هانس زیمره.

پی‌نوشت۲: هر مشکلی که دیدید لطفا اطلاع بدید مثلا اگر صدا بد بود یا نوشته (و صدا) کامل نبود یا هر چیز دیگه.

چقدر وقت لازم است

آموزش برنامه‌نویسی برای این قطع شد که من و مهدی داشتیم در مورد آموزش‌های برنامه‌نویسی حرف می‌زدیم که مهدی گفت که به نظر من راه رو اشتباه اومدی و اگر یادت باشه به ما اول الگوریتم یاد دادن و به این شکل آموزش برنامه‌نویسی قطع شد.

امشب من دوباره شروع کردم به نوشتن سری دوم که قراره به شکل پادکست + نوشته باشه و الان نوشته اولش حاضره فقط دنبال جای آروم برای ضبط می‌گردم!

این مشکل برام پیش اومده که چقدر لازمه روی مبحث وقت بزارم. خوب توی بخش اول تقریبا الگوریتم رو توضیح دادم البته مشکل این‌جاست که نمی‌دونم آیا این کافیه یا نه.

ایشاالله اولین بخش رو امشب ضبط و منتشر می‌کنم ولی لازمه بدونم که آیا وقتی که گزاشتم کافی بوده یا نه.

 

فایرفاکس با طعم مدرن؛ سادگی، زیبایی!

موزیلا به تازگی از یک محیط کاربری جدید فایرفاکس رونمایی کرد: فایرفاکس برای محیط مدرن ویندوز ۸.

البته این نسخه هنوز نهایی نیست، ولی شما می‌توانید با دانلود Firefox Nightly و تنظیم آن به عنوان مرورگر پیش‌فرض در کامپیوتر ویندوز ۸ خود، از این نسخه استفاده کنید.

این نسخه تنها برای ویندوز ۸ آماده شده است و برای ویندوز RT (یعنی ویندوز ۸ برای پردازنده‌های ARM) آماده نیست. برای نمونه، تبلت سرفیس پرو می‌تواند این نسخه را اجرا کند، در حالی که سرفیس آر‌تی نمی‌تواند.

بیایید با هم نگاهی به این مرورگر بیندازیم.

پس از نصب این مرورگر و انتخاب آن به عنوان مرورگر پیش‌فرض، با این کاشی در Start Screen مواجه خواهید شد:

Screenshot (1)

با باز کردن این مرورگر، ابتدا لوگوی فایرفاکس را خواهید دید:

Screenshot (4)

و بعد، محیط ساده‌ی مرورگر فایرفاکس را:

Screenshot (2)

با آغاز تایپ در نوار بالای صفحه، کاشی‌هایی برای جست‌و‌جوی متن تایپ شده در جست‌و‌جوگر مورد علاقه‌ی شما ظاهر می‌شوند.

Screenshot (6)

و با وارد کردن نشانی یک سایت، وارد آن خواهید شد:

Screenshot (7)a

نوار بالایی هنگام کار کردن با سایت (مثلاً کلیک کردن در جایی از سایت) ناپدید می‌شود، شما با راست کلیک (یا احتمالاً سوایپ کردن در تبلت‌ها) می‌توانید نوارهای کامل‌تری را باز کنید.

Screenshot (9)

این مرورگر می‌تواند به خوبی در حالت‌های مولتی‌تسکینگ محیط مدرن نیز کار کند:

Screenshot (14) Screenshot (11)

و البته به راحتی می‌توانید وارد محیط دسکتاپ شوید. البته تنها صفحه‌ای که در آن بوده‌اید با شما به دسکتاپ بازمی‌گردد، و سایر تب‌ها همراه شما نمی‌آیند!

Screenshot (20)

Screenshot (15)

نکته‌ی جالب اینجاست که وقتی به محیط دسکتاپ بازمی‌گردید، نسخه‌ی مدرن هم در پس‌زمینه اجرا می‌شود.

Screenshot (17.5)

در تسک‌منیجر هم می‌توانید ببینید که پس از آمدن به دسکتاپ، دو پروسس Nightly در حال اجرا هستند، یکی برای دسکتاپ، و دیگری برای محیط مدرن.

Screenshot (18)

این نسخه برای کامپیوترها، لپ‌تاپ‌ها، اولترابوک‌ها و تبلت‌هایی که از پردازنده‌های Intel یا AMD بهره می‌گیرند، قابل استفاده است. این برنامه نمی‌تواند روی ویندوز RT اجرا شود. (دست‌کم فعلاً…)

به شخصه، از طراحی فایرفاکس خیلی خوشم آمد، به نظرم از اینترنت اکسپلورر مدرن بهتر و کاربردی‌تر طراحی شده است، در حالی که سادگی‌اش را هم حفظ کرده است…

شما چه فکر می‌کنید؟

اگر ویندوز ۸ دارید، فراموش نکنید که فایرفاکس نایتلی را دانلود کرده، پس از تعیین آن به عنوان مرورگر پیش‌فرض، از فایرفاکس جدید لذت ببرید!

پی‌نوشت: عکس‌های این نوشته، از فایرفاکس نایتلی نسخه‌ی ۲۱ گرفته شده است. به تازگی نسخه‌ی ۲۲ نیز منتشر شده است. از این رو، ممکن است تغییراتی در این محیط کاربری رخ داده باشد.

یک ترانه‌ی زیبا

این آهنگ سنتی در اختتامیه‌ی نخستین مسابقه‌ی بین‌المللی برنامه‌نویسی بیان اجرا شد و واقعاً برای من جالب و تأثیرگذار بود.

متن ترانه:

من که فرزند این سرزمینم

در پی توشه‌ای خوشه چینم

شادم از پیشه‌ی خوشه‌چینی

رمز شادی بخوان از جبینم

قلب ما، بود مملو از شادی بی‌پایان

سعی ما، بود بهر آبادی این سامان

خوشه‌چین، کجا اشک محنت به دامن ریزد

خوشه‌چین، کجا دست حسرت زند بر دامان

ای خوشا، پس از لحظه‌ای چند، آرمیدن، همره دلبران خوشه‌چیدن

از شعف، گهی همچو بلبل، نغمه‌خواندن، گه از این سو به آن سو پریدن

قلب ما، بود مملو از شادی بی‌پایان

سعی ما، بود بهر آبادی این سامان

برپا بود جشن انگور، ای افسونگر نغمه‌پرداز

در کشور سبزه و گل، با شور و شعف نغمه کن ساز

قلب ما، بود مملو از شادی بی‌پایان

سعی ما، بود بهر آبادی این سامان

(متن ترانه از وبلاگ شاد باشید – دریافت آهنگ نیز از این صفحه از همان وبلاگ امکان‌پذیر است. )

گزارش اختصاصی از مسابقه‌ی برنامه‌نویسی بیان (ویرایش: عکس‌ها اضافه‌شدند)

شنبه‌ی این هفته در هتل آزادی پارسیان تهران، مراسمی برگزار شد که اگر اشتباه نکنم، بزرگترین مسابقه‌ی برنامه‌نویسی بین‌المللی است که تا کنون توسط یک شرکت یا سازمان ایرانی برگزار شده (طبیعی است که مسابقاتی مانند ACM که متولیانی خارجی دارند، را  به حساب نیاورده‌ام).

بنر کانتست بیان
بنر کانتست بیان

از آنجا که بنده هم فرصت شرکت در این مسابقه‌ی برنامه‌نویسی (کانتست) را داشتم، تصمیم گرفتیم که در اینجا گزارشی از نحوه برگزاری و رویدادهای شنبه را بنویسم.

شرکت خصوصی بیان سال گذشته کانتستی را برگزار کرد، که در دو قسمت دانش‌آموزی و آزاد برگزار می‌شد. شرکت در قسمت آزاد محدودیتی نداشت، ولی بخش دانش‌آموزی (همان‌گونه که از اسم آن برمی‌آید!) ویژه‌ی دانش‌آموزان بود. این کانتست سه مرحله داشت که دو مرحله‌ی نخست آن به شکل آنلاین برگزار شدند و برگزیدگان مرحله‌ی دوم به مرحله‌ی حضوری راه یافتند، که در شرکت بیان برگزار شد. من درباره‌ی روند برگزاری نخستین کانتست بیان اطلاع چندانی ندارم؛ بنابراین از ذکر جزئیات بیشتر خودداری می‌کنم.

امسال نیز دومین کانتست بیان طبق برنامه برگزار شد. وجه تمایز این کانتست، که سبب بازتاب گسترده‌ی داخلی آن شد، بین‌المللی بودن آن است. امسال شرکت بیان با همکاری سایت Codeforces مرحله‌ی گزینش این کانتست را به زبان انگلیسی و برای شرکت‌کنندگان خارجی نیز برگزار کرد. سایت Codeforces یکی از معتبرترین و مشهورترین سایت‌های برگزارکننده‌ی کانتست‌های آنلاین است، که پیش از این هم مسابقاتی مانند VKCup را برگزارکرده‌است.

روند گزینش
روند گزینش شرکت‌کنندگان مرحله‌ی حضوری

نتیجه این که برخی از برترین برنامه‌نویسان جهان در زمینه کانتست برای شرکت در مرحله‌ی حضوری برگزیده‌شدند. برخی از آن‌ها عبارتند از:

  • گنادی کوروتکویچ (tourist) از بلاروس، دارنده‌ی 6 مدال طلای المپیاد جهانی کامپیوتر که دوتای آن‌ها را با حدّاکثر نمره‌ی ممکن کسب کرده است. همچنین نفر اوّل جهان در سایت Codeforces
  • میخاییل کِوِر (cerealguy)، نفر 24ام جهان در سایت Codeforces (مطمئن نیستم، ولی احتمالاً در ACM هم مقام آورده‌است)
  • ماکوتو سوجیما (rng_58) از ژاپن، نفر دوم جهان در سایت Codeforces
  • پیتر شیه (peter50216) از تایوان، نفر ششم جهان در سایت Codeforces
  • ایگور کولیکو (Egor) از روسیه، نفر پنجم جهان در سایت Codeforces

همچنین برنامه‌نویسان دیگری از چین، لهستان، ایالات متّحده و اوکراین نیز برگزیده‌شدند که در نهایت، برخی از آن‌ها در مرحله‌ی حضوری شرکت‌کردند.

فهرست شرکت‌کنندگان کانتست بین‌المللی و رتبه‌هایشان را در اینجا و فهرست شرکت‌کنندگان ایرانی و رتبه‌های آن‌ها را در اینجا می‌توانید ببینید.

پس از برگزاری مراحل آنلاین و گزینش شرکت‌کنندگان مرحله‌ی حضوری، اعلام شد که مرحله‌ی حضوری در تاریخ 27 بهمن و در دانشگاه شریف برگزار خواهد شد، که در نهایت تاریخ به شنبه 28ام تغییر یافت و مکان نیز به هتل آزادی پارسیان تهران منتقل شد.

امّا پس از این مقدمه‌ی طولانی، به اصل ماجرا و مرحله‌ی بین‌المللی مسابقه می‌رسیم.

شنبه صبح که وارد هتل شدم، علاوه بر شماری از شرکت‌کنندگان ایرانی، شرکت‌کنندگان خارجی نیز در لابی مستقر بودند. متأسّفانه تصویر مناسبی از شرکت‌کنندگان خارجی در لابی پیدا نکردم، امّا ایوان رومانوف تصاویر خوب (و زیادی!) تهیه کرده که می‌توانید آن‌ها را در بلاگ او در Codeforces ببینید. بر اساس آنچه که رومانوف در بلاگش نوشته، شرکت‌کنندگان خارجی از پنجشنبه تا یکشنبه در ایران بوده‌اند.

چند نفر از شرکت کنندگان ایرانی در لابی هتل - Codeforces.com
چند نفر از شرکت کنندگان ایرانی در لابی هتل – Codeforces.com

افرادی که در عکس بالا دیده می‌شوند (از راست به چپ):

فرزاد عبدالحسینی (مدال طلای کشوری المپیاد کامپیوتر) – سیّد حامد ولی‌زاده (مدال طلای جهانی المپیاد کامپیوتر و نفر سوم مسابقه بیان در ایران) – نمی‌شناسم – حامد صالح (مدال طلای کشوری المپیاد کامپیوتر) – علیزضا فرهادی (مدال نقره‌ی جهانی المپیاد کامپیوتر) – نمی‌شناسم

لابی هتل از بالا - Codeforces.com
یلابی هتل از بالا – Codeforces.com

در سمت راست تصویر، شرکت‌کنندگان خارجی قرار دارند. (آن‌هایی که تی‌شرت زرد پوشیده‌اند)

در میان ایرانی‌ها، همه‌ی اعضای تیم المپیاد جهانی کامپیوتر ایران (که امسال در ایتالیا برگزار شد) حضور داشتند (سعید ایلچی و حامد ولیزاده که مدال طلا گرفتند و علیرضا فرهادی و محمدرضا ملکی که نقره شدند). علاوه بر آن، بسیاری از شرکت‌کنندگان دیگر نیز مدال‌آوران کشوری و جهانی امسال و سال‌های گذشته بودند. در میان شرکت‌کنندگان خارجی نیز افراد زیر حضور داشتند (البته برخی از آن‌ها در لابی هتل شناسایی نشدند!):

Egor, cerealguy, peter50216, liympanda, watashi, kelvin, Dmitry_Egorovanrieff, ivanromanov

ویرایش: از آنجا که در کانتست گزینشی بیان، نام ایوان رومانوف در بیست نفر برتر دیده نمی‌شود، احتمال می‌رود که او تنها برای تهیه‌ی گزارش به ایران آمده‌باشد.

ایوان رومانوف در تمام این مدت وقایع را به شکل زنده پوشش می‌داد که حاصل آن را می‌توانید در بلاگ او در Codeforces ببینید. نکته فرعی جالب هم این که، علی‌رغم اسمش، او از کشور سوییس به ایران آمده‌بود.

در این مسابقه، شرکت بیان رایانه‌ای را به شرکت‌کنندگان ارائه نمی‌داد و همه با لپتاپ شرکت می‌کردند. به همین دلیل، برای تنظیم سیستم‌ها نیز زمانی در نظر گرفته‌شده‌بود. بر اساس برنامه، مسابقه باید در ساعت 10 صبح آغاز می‌شد؛ اما با تأخیر روبه‌رو شد و (پس از تحویل تی‌شرت‌ها و تنظیم سیستم‌ها) ساعت 12:32 دقیقه آغاز شد.

Codeforces.com
Codeforces.com

در این مسابقه، 7 سوال برای 3 ساعت درنظرگرفته‌شده‌بودند که یک ربع پیش از پایان این زمان، کانتست به مدّت نیم‌ساعت تمدید شد و در نهایت سه‌ساعت و نیمه برگزار شد. سوال‌ها سخت بودند، به گونه‌ای که بسیاری از شرکت‌کنندگان 0 تا 1 سوال حل کردند! طبق آماری که بعداً اعلام شد، نفر نخست جهان 4 سوال و نفر نخست ایران 2 سوال حل کرده‌اند. سوالات مسابقه هنوز در سایت بیان قرار نگرفته‌اند، ولی احتمالاً به زودی در آنجا قرار خواهند گرفت.

غرق در کانتست! - Codeforces.com
غرق در کانتست! – Codeforces.com

یکی از حواشی مسابقه‌ی اصلی این بود که صورت سؤال‌ها تنها به زبان انگلیسی موجود بود و ترجمه‌ی فارسی ارائه نشد. با وجود این که این مسئله مشکل‌ساز نشد، ولی از مسابقه‌ای که یک شرکت ایرانی در ایران برگزار می‌کند، انتظار می‌رود که سؤالات به زبان فارسی هم موجود باشند.

ویرایش: حاشیه‌ی جالب دیگر این بود که به ازای هر مسئله‌ای که یک نفر حل می‌کرد، بادکنکی با رنگی خاص (ویژه‌ی آن مسئله) جایزه می‌گرفت. این رسم مربوط به مسابقات ACM است. نویسندگان 2برنامه‌نویس قبلاً این رسم را در H2PL (لیگ برنامه‌نویسی راهنمایی حلّی 2)، KPL (همان لیگ که بعداً نامش تغییر کرد) و حلّی‌نت (مسابقه‌ی برنامه‌نویسی دبیرستان علّامه‌حلّی که سال گذشته پس از تأخیری چندین ساله برگزار شد و امسال برگزار نمی‌شود) دیده‌اند.

پس از این مسابقه و صرف نهار، چالش Funkoders (با k!) قرار بود برگزارشود که ماهیت آن را هنوز اعلام نکرده‌بودند، ولی شایعاتی وجود داشت مبنی بر آن که قرار است در این مسابقه، ایرانیان هم بتوانند در برابر رقبای خارجی قد علم کنند. در اصل، این برنامه هم یک کانتست با شیوه‌ی قضاوتی مشابه کانتست اصلی بود، ولی با این تفاوت که 15 سوال آسان و 42 دقیقه وقت داشت. البته در برنامه‌ی اصلی قرار بوده که این کانتست 2 ساعت به طول بینجامد؛ ولی به دلیل تأخیر در آغاز برنامه‌ی اصلی، زمان آن کاهش یافت.

ویرایش: یکی از حواشی مسابقه‌ی Funkoders حضور دو بازیگر بود که نقش مجسمه را ایفا می‌کردند و البته هر چند دقیقه یک بار هم تغییر وضعیت می‌دادند.

مجسمه‌ها - Codeforces.com
مجسمه‌ها – Codeforces.com

این مجسمه‌ها واقعاً به خوبی از پس نقششان برآمدند؛ چراکه با وجود خنده‌ها و تلاش‌های مجدّانه‌ی بنده و دوستان، مرتکب هیچ اشتباهی نشدند!

مجسمه‌ها - nardebaan.ir
مجسمه‌ها – nardebaan.ir

 

پس از آن، نوبت به صرف چای و کیک و استراحت در لابی رسید. بعد هم مراسم اختتامیه آغاز شد.

در مراسم اختتامیه، پس از پخش چند قطعه موسیقی زنده و غیرزنده و سرود ملی و تلاوت سوره‌ی حمد و سخنرانی مدیرعامل شرکت بیان، نوبت به اعلام برندگان رسید:

  • پیتر شیه از تایوان نفر اوّل جهان شد و به او مدال طلا، سه سکّه‌ی تمام بهار آزادی و صنایع دستی ایرانی (یک کوزه که فکر می‌کنم میناکاری شده‌بود) تعلّق گرفت. 
  • میخاییل کِوِر نفر دوم جهان شد و مدال نقره، دو سکّه‌ی تمام بهار آزادی و صنایع دستی ایرانی برد.
  • بر خلاف انتظارات، ایگور کولیکو اوّل نشد و سوم شد و مدال برنز، یک سکّه‌ی تمام بهار آزادی و صنایع دستی ایرانی هدیه گرفت.
سه نفر اوّل جهان - nardebaan.ir
سه نفر اوّل جهان – nardebaan.ir

از راست به چپ: پیتر شیه، میخاییل کِوِر، ایگور کولیکو

 

علاوه بر آن، به نفرات برگزیده‌ی ایران نیز جوایزی اهدا شد:

  • سهیل احسانی نفر نخست ایران شد. به او مدال طلا و یک و نیم میلیون تومان وجه نقد تعلّق گرفت.
  • علی فیوج نوملی نفر دوم ایران شد و مدال نقره و یک میلیون تومان وجه نقد برد.
  • سید حامد ولی‌زاده نفر سوم ایران شد و مدال برنز و پانصدهزار تومان وجه نقد جایزه گرفت.
سه نفر برتر ایران - nardebaan.ir
سه نفر برتر ایران – nardebaan.ir

نتایج نهایی را در این نشانی می‌توانید ببینید. البته برخی شرکت‌کنندگان در این جدول حضور ندارند که احتمالاً هیچ سوالی حل نکرده‌اند. (من هم در این جدول حضور ندارم!) نکته جالب این که تمامی 5 نفر نخست ایران، 2 سوال حل کرده‌بودند! و تفاوت میان نفر سوم و چهارم ایران کمتر از یک نمره بود!

پس از مراسم اختتامیه نیز طبق برنامه ضیافت شام برگزار شد که واقعاً جای تقدیر داشت.

سخن پایانی

فکر می‌کنم که این مسابقه، نخستین تجربه‌ی این‌چنینی در ایران بوده‌باشد. کیفیت برگزاری مسابقه واقعاً عالی بود. با این وجود، سخت‌بودن بیش از حدّ سوال‌های کانتست اصلی، باعث نارضایتی برخی از شرکت‌کنندگان شد. با این وجود، چنین رویدادهایی واقعاً جای تقدیر و تشکّر دارند و برگزارشدن آن‌ها در ایران واقعاً مایه‌ی افتخار است. امیدوارم که هزینه‌ی سنگین و برخی مشکلات دیگر جلوی تکرار چنین رویدادهایی را نگیرد. به هر کسی که دستی در برنامه‌نویسی دارد، توصیه می‌کنم که مسابقه‌ی سال بعد بیان را از دست ندهد.

مسئله‌ای که بیش از همه جای تأمّل داشت، این بود که در میان پنج نفر برتر جهان، خبری از ایرانیان نبود که با توجه به شرایط، این یک باخت در خانه به حساب می‌آید. البته با توجه به این که شرکت‌کنندگان خارجی از میان برترین برنامه‌نویسان جهان انتخاب شده‌بودند، واقعاً این پدیده قابل پیش‌بینی بود؛ ولی باز هم باید تلاش کنیم و امیدوار باشیم که در مسابقه‌های بعدی، بدون درنظرگرفتن سهمیه برای ایرانیان، سه نفر از آن‌ها رتبه‌های برتر را تصاحب کنند.

منبع: در نوشتن این مطلب، علاوه بر مشاهدات شخصی، از تصاویر و مطالب وبلاگ رسمی شرکت بیان و وبلاگ و سایت کانتست بیان نیز استفاده کردم. علاوه بر آن، از برخی مطالب موچود در سایت Codeforces، به ویژه بلاگ ایوان رومانوف، نیز استفاده کردم. برای عکس‌ها، علاوه بر این منابع، از سایت نردبان نیز استفاده‌شده‌است.

شما از چنین کانتستی چه انتظاری دارید؟ آیا مسابقه‌ی امسال به نظر شما رضایت‌بخش بود؟

پی‌نوشت: فردا گالری عکس هم افزوده خواهد شد. افزوده شد. البته به دلیل کم‌تجربگی نویسنده، عکس اختصاصی مناسبی در دسترس نیست و عکس‌ها از منابع دیگر جمع‌آوری شده‌اند.

چراغ‌ها خاموش، حالا دنیا را ببینید!

تصویر شهرهای بزرگ، به خصوص در شب، معمولاً جلوه‌گر صنعت و پیشرفت بشر محسوب می‌شود و زیبایی خاصی دارد. خیابان‌ها، برج‌های بلند، با آن نور‌های رنگارنگ…

اما در این تصویرهای زیبا، چندان اثری از زیبایی‌های طبیعی جهان مشاهده نمی‌شود. اگر چیزی از این زیبایی‌های طبیعی در عکس موجود باشد هم، نورهای رنگارنگ ساختمان‌ها مانع جلوه‌گری آن‌ها می‌شوند…

این نور‌های رنگارنگ، البته به کمک آلودگی هوا، قاتل زیبایی آسمان هم هستند. به گونه‌ای که برای دیدن ستارگان و کهکشان‌ها، باید به مناطق خاصی سفر کرد؛ و از داخل شهر، جز چند نقطه‌ی سرد و بی‌روح به عنوان ستاره، چیزی در آسمان قابل رؤیت نیست…

***

یک عکاس فرانسوی به نام Thierry Cohen، با ترکیب عکس‌هایی از آسمان و از شهرهای بزرگ، عکس‌هایی از شهرها با چراغ‌های خاموش ایجاد کرده است.

(برای مشاهده‌ی عکس‌ها در ابعاد اصلی، روی آنها کلیک کنید)

1681375-inline-shanghai-20

آقای کوهن این مجموعه‌ی عکس را «شهرهای تاریک» نامیده است.

1681375-slide-shanghai-3-20

زندگی شهری، چه‌قدر ما را از دنیای طبیعی دور کرده است…

1681375-slide-tokyo-22

و به راستی شهرها، این دستاوردهای عظیم بشری، در برابر وسعت دنیا، ناچیز به نظر می‌رسد…

1681375-slide-sao-paulo-2-20

1681375-slide-san-francisco-20

1681375-slide-rio-4-20-1

1681375-slide-paris-ndame0

1681375-slide-paris-20

1681375-slide-paris-5-20

1681375-slide-new-york-20

1681375-slide-los-angeles-20

1681375-slide-los-angeles-2-20

1681375-slide-hong-kong-h-20

1681375-slide-hong-kong-5-20

1681375-slide-brooklyn-bridge-20

منبع

یک نرم‌افزار تقریبا کاربردی: File and Folder renamer

گاهی اوقات آدم نیاز پیدا می‌کند که کارکتر یا کارکترهایی را از تعداد زیادی فایل حذف کند یا با کارکتر دیگری جایگزین کند. مثلا کارکتر ـ که در فایل‌های دانلودشده معمولا به‌جای فاصله استفاده می‌شود. یا مثلا اسم سایت‌ها که در انتهای فایل دانلودشده می‌بینیم مثل softgozar.com یا downloadha.com که حال آدم را به هم می‌زند (حرکت خزی است. قبول ندارید؟!؟)

در این مواقع آدم پیر می‌شود اگر بخواهد همه‌ی این کارها را دستی انجام دهد و من هم برنامه‌ای برای این کار نیافتم. پس دست به کار شدم و برنامه‌ی ساده‌ای برای این نوشتم. البته این برنامه مدت‌ها پیش (حدود ۱ سال) نوشته شده ولی هنوز هم گاهی اوقات کار راه‌انداز است. البته قرار بود این برنامه در تابستان به برنامه‌ی جامع‌تری با نام FAssist تبدیل شود که به دلایلی نشد پس خود برنامه را به تنهایی منتشر می‌کنیم برود پی کارش!

شما هم می‌توانید برنامه را از همین جا دانلود کنید.

برنامه را باید Run as administrator کنید و همین‌طور .Net Framework 2 روی سیستم خود نصب داشته باشید.

پس از اجرای برنامه در بخش اول باید آدرس فولدری که می‌خواهید محتویات فایل‌ها (و فولدرها)ی آن تغییر نام دهند را انتخاب کنید و سپس در کادر بعدی چیزی که باید تغییر کند (مثلا ـ) و در کادر بعد هم جایگزین آن (مثلا فاصله) را بنویسید و اگر می‌خواهید که تغییرات فقط در فایل یا فولدر صورت پذیرد تیک گزینه‌ها را به دلخواه انتخاب کنید.

FileAndFolderRenamer

فکر نمی‌کنم توضیح بیش‌تری نیاز باشد. در هر صورت اگر مشکلی دارید یا هر چیز دیگر دیدگاه‌تان را بیان کنید!